۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه


فرار نخست وزیر سوریه
تمثیلی از آینده ی محتوم یا آرزوی مسئولان نظام ما
سید احمد شمس
ایران و سوریه تاثیرات متقابلی در سرنوشت یکدیگر در دهه های اخیر داشته اند ، و در بسیاری از موارد اتفاقات هردو کشور تاثیر مستقیمی در سرنوشت کشور دیگر داشته است ، الگوپذیری هر دو کشور در مناسبات مختلف سیاسی امنیتی اجتماعی و مدیریتی یکدیگرهم امری انکارناپذیر است.
هر چند امروز ایران به جهت دارا بودن برخی مواهب خدادای از جمله نفت و برخی ذخائر و توانمندی های بالقوه و بالفعل از جمله در زمینه نیروهای متخصص و پیشرفت های علمی و تکنولوژی ، از لحاظ ثروت و قدرت و توانمندی برتری چشمگیری نسبت به سوریه پیدا نموده ، به گونه ای که استیلای ایران بر سوریه امری بدیهی به نظر می آید و سوریه را به نحو جدی تحت تاثیر نظام سیاسی ایران قرار داده ، اما قدمت و سابقه نظام سیاسی سوریه وبرخی برنامه ریزی های دقیق در گذشته که توسط حزب بعث این کشور در دهه های قبل صورت گرفته نیز تاثیر مستقیمی بر ساختار سیاسی امنیتی و مدیریتی ایران داشته و آن هنگام که در دهه های گذشته ، ایران هنوز در ابتدا یا میانه راه انقلاب خود طی مسیر می نمود از برخی روش های مدیریتی ، سیاسی و امنیتی آن کشور الگو پذیری داشته است.
در این جا فقط به یک نمونه از الگو پذیری ایران از نظام سیاسی و امنیتی سوریه اشاره می نمایم ، در وزارت خارجه سوریه اداره ای تحت عنوان "ادارة المغتربین" یعنی " اداره غربت گزیدگان یا هجرت گزیدگان " یا به تعبیر اصطلاحی آن در ایران همان "سوری های مقیم خارج از کشور" ، وجود دارد که وظیفه آن نظارت ، جهت دهی و سازماندهی سوری های مقیم خارج از کشور است ، از آن جا که برخی از سوری ها از گذشته های دور به دلائلی در برخی از کشورهای اروپائی ، آمریکای شمالی و آمریکای لاتین زندگی می کنند ، حزب بعث سوریه طی دهه های قبل ، با تشکیل این اداره با برنامه ریزی دقیق خود در خارج از کشور نسبت به امور سوری های مقیم خارج از کشور اهتمام نموده و گاه در سازماندهی و جهت گیری فعالیت های آنان با اعمال روش های سیاسی مدیریتی و امنیتی مداخله نموده است ، نمونه بارز و آشکار این سازماندهی و مدیریت در به قدرت رسانیدن کارلوس منعم رئیس جمهور سابق آرژانتین که فردی سوری الاصل است ، پس از چند دهه فعالیت این اداره و سازماندهی سوری های مقیم آرژانتین نتیجه خود را بروز داد و سوری های مقیم آرژانتین توانستند در یک تلاش و انسجام گروهی ، فردی از خود را درون نظام سیاسی آرژانتین جای داده و تا حد ریاست جمهوری به قدرت برسانند.
با الگوپذیری از این اداره و تجربه سوریه ، وزارت امور خارجه و وزارت اظلاعات ایران نیز در طرحی مشترک پیشنهاد تشکیل شورای ایرانیان مقیم خارج از کشور را در دوره آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری ارائه دادند و پس از تصویب و اجرای آن ، این شورا مرکب از تعدادی از وزارت خانه ها و سازمان ها با ریاست رئیس جمهور تشکیل و هم چنان به فعالیت خود ادامه می دهد و بسیاری از دستگاه ها مکلف به اهتمام در مسئله ایرانیان مقیم خارج از کشور گردیدند و هم چنین در اکثر وزارت خانه های این شورا اداره کلی تحت عنوان اداره کل ایرانیان برای رسیدگی و نظارت بر امور ایرانیان خارج از کشور از جمله در وزارت اطلاعات ، وزارت امور خارجه ، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و..... تشکیل شده است.
صرف نظراز سایر تاثیرپذیری های متقابل و با گذر از تمامی اتفاقاتی که در سال ها و دهه های گذشته رخ داده با بررسی شرائط کنونی در خواهیم یافت این تاثیر متقابل نیز هم چنان در میان دولتمردان و مردم هر دو کشور نیز وجود دارد و دلیل آن تشابه فراوان و جدی میان نظام سیاسی حاکم بر هر دو کشور در زمینه های مختلف به خصوص اعمال سرکوب و فشار و امنیتی بودن فضای جامعه ، عدم وجود دمکراسی درهر دو کشور ،  دخالت مستقیم در انتخابات ها و عدم امکان کاندیداتوری تمامی سلیقه ها و افکار، وعدم امکان ورود تمامی جریانات در نظام سیاسی هر دو کشور تا کنون بوده است .
 در سوریه نیزهمانند ایران نظام اطلاعاتی بسیار مخوف و پیچیده ای وجود داشته و کنترل شدیدی بر رفتار دولتمردان ، مردم این کشورو نیز دیپلمات ها و خارجی ها اعمال می شود به گونه ای حتی در سفارت ایران در سوریه و نیز سایر مراکز ایران در آن کشور از جمله دفترنمایندگی رهبری احتیاط فراوانی در مکالمات آنان به جهت شنود ها و نظارت های دقیق سیستم اطلاعاتی سوریه وجود داشته است ، در میان مردم این کشور نیز ترس و خوف فراوانی از پیچیدگی این سیستم به چشم می خورد به گونه ای که هر فرد حتی از برادر ، پدر و نزدیکان خود احساس بیم داشته و در بسیاری موارد قادر به ابراز عقیده و بیان دیدگاه های خود حتی در محیط خانواده و نزدیکترین افراد به خود نمی باشد ، لذا اگرچنانچه یک زائر ایرانی یا یک توریست خارجی سوالی از رانندگان تاکسی یا مغازه داران یا مردم سوریه در سال های گذشته از میزان محبوبیت دولت سوریه و یا خانواده اسد نموده و در پاسخ شنیده است که خانواده اسد و نظام سوریه محبوب دل مردم این کشور بوده است ، قطعا پاسخ دریافت شده دقیق نبوده و به دلیل ترس از فضای امنیتی و سایر ملاحظات بوده و نمی تواند معیار مناسبی از میزان محبوبیت رئیس جمهور و نظام حاکم در این کشور را نمایانگر باشد ، من این واقعیت را با زندگی یک ساله در سوریه به عنوان یک شهروند غیر اداری و عادی ودر ارتباط مستقیم با مردم سوریه و با آشنائی با زبان عربی که داشتم با تمام وجود احساس نمودم ، و در ایران نیز دقیقا مشابه همین فضا در داخل کشور ما به طرز بسیار عجیبی مشهود و به خصوص در میان دولتمردان و مسئولان سطح کلان و میانی نظام بروز نموده است .
همان گونه که در سوریه عکس های بشار اسد در جای جای نقاط مختلف این کشور به چشم می خورد در ایران نیز وضعیت مشابهی وجود دارد ، همان گونه که خطبای جمعه و مسئولان سوریه به نحو مبالغه آمیزی از اسد و خدمات فراوان وی تقدیرعجیبی می نمایند مسئولان کلان و میانی جامعه ما و خطبای جمعه همواره از رهبری و نظام به نحو اغراق آمیزی در جلسات سخنرانی ها و حتی محافل نیمه خصوصی به جهت ملاحظات امنیتی تمجید نموده و گاه این تمجید ها ، این توهم را در ذهن سردمداران نظام ایجاد نموده که واقعا حاکمیت در میان مسئولان و مردم محبوبیت دارد کما آن که در سوریه نیز این توهم به دلیل فضای امنیتی به نحو عجیبی در میان سردمداران نظام سیاسی آن کشور مشهود بوده است.
در این جا به ذکر دو خاطره از مداخله سیستم امنیتی کشورمان که خود شاهد آن بوده ام اشاره می نمایم ، این دو خاطره مربوط به سال های حضور اینجانب در استان سیستان و بلوچستان طی سال های 76 تا 79 می گردد که در آن هنگام در برخی مناصب اجرائی آن استان حضور داشتم.
خاطره اول مربوط به سخنرانی مرحوم آیة الله منتظری در 13 رجب معروف است که در اوائل دوره اصلاحات انجام شد ، پس از آن سخنرانی همزمان با نقاط مختلف کشو راهپیمائی هائی به نام راهپیمائی های خودجوش در حمایت از رهبری و در محکومیت سخنان آیة الله منتظری برپا گردید ، اما پشت پرده این راهپیمائی ها که در آن استان شاهد بودم مراجعه مستقیم اداره اطلاعات آن استان به کلیه مراکز جهت برپائی این راهپیمائی بود و در آن مراجعه ها تاکید می گردید به گونه ای راهپیمائی برگزار شود تا احساس شود واقعا به صورت خودجوش این راهپیمائی برگزار شده است ، یکی از مدیران اداره اطلاعات آن استان در مراجعه مستقیمی به اینجانب از من خواست به گونه ای که آن چنان مشهود نباشد علماء و روحانیون اهل سنت را در حمایت از رهبری و محکومیت سخنرانی آیة الله منتظری سازماندهی نمائیم ؛ جالب آن که اکثر روحانیون اهل سنت آن استان علاقه وافری در دل  به آیة الله منتظری داشتند اما مجبور به حضور در این راهپیمائی خودجوش گردیدند.
خاطره دوم مربوط به زمانی است که دبیر همایش علمی تحقیقی به مناسبت هفته وحدت در همان سال های حضور درآن استان بودم ، سخنرانان افتتاحیه آن مراسم دو تن از نمایندگان رهبری ، و برخی از افراد منتسب به رهبری بودند ، به طور اتفاقی از رهبری در سخنرانی ها اسمی برده نشد ، و تصویری از رهبری یا پوسترو پلاکاردی از سخنان وی نیز در سالن نصب نشده بود ، پس از گذشت یک ساعت و نیم از مراسم یادداشتی از سوی مدیر کل اطلاعات استان که در مراسم حضور داشت به دست من رسید که با لحنی تهدید گونه از اسم نبردن از رهبری توسط سخنران ها که اتفاقا نمایندگان رهبری بودند و نبودن تصویر و یا پلاکاردی از سخنان رهبری انتقاد و نوشته شده بود چنان چه من این نقص را در ادامه برنامه به نحوی جبران ننمایم ؛ حمل بر تعمدی بودن این اتفاقات خواهد شد ، این فضای امنیتی در تمامی استان های کشور و به خصوص در میان مسئولان کلان کشور به نحو عجیبی جاری و ساری بوده  و رفتار آنان را به نحو چشمگیری تحت تاثیر قرار داده است.
تاثیر پذیری متقابل سیستم امنیتی هر دو کشور نسبت به یکدیگر در مسئله سرکوب اعتراضات مردمی نیز خود را کاملا بروز داد و حضور سپاه ایران و سلاح های ایرانی در سرکوب قیام های مردمی این کشور و اعتراف صریح بشار اسد به الگو گرفتن از سرکوب جنبش سبز ایران درقیام های مردمی سوریه که به تازگی عنوان گردید نمونه دیگری از تشابهات جدی میان حاکمیت دو کشور است.
راه اندازی راهپیمائی های سازماندهی شده توسط سیستم امنیتی و مرکز قدرت که در ایران با تزریق  ساندیس و پول و حق ماموریت و استفاده از امکانات دولتی و عمومی در حمایت از رهبری و یا سفرهای استانی خامنه ای و احمدی نژاد با جابجائی افراد از استانی به استان دیگر اتفاق می افتد دقیقا به نحو مشابهی در پایتخت و دیگر شهرهای سوریه با تغذیه مالی برخی جوانان توسط حزب حاکم سوریه در حمایت از رژیم اسد برگزار شده است.
فرار نخست وزیرسوریه در روزهای اخیر و پیش از آن استعفای برخی از سفرا و پناهندگی تعدادی از افسران عالی رتبه سوریه مشابهت عجیبی با پناهندگی تعدادی از دیپلمات های ایرانی در خارج از کشور و جدا شدن چهره ای تاثیر گذار و قدیمی نظام هم چون آقایان موسوی ، کروبی و..... دارد .
همان طور که اتفاقات جاری در سوریه شاید خواب عمیق و توهم نظام سیاسی سوریه را توانسته دچار تردید و از هم پاشیدگی نماید ، تاحدی نظام سیاسی و امنیتی ایران را نیز دچار همین معضل نموده است ، وقتی آقای علیزاده که پس از تعدادی دیگری از همکاران خود اعلام پناهندگی و پیوستن به صفوف ملت و کمپین سفارت سبز را نمود و در مصاحبه خود اعلام نمود که تعداد دیگری نیز از همکاران وی در آینده نزدیک حتی در سطوح بالاتر در دیگر سفارت خانه ها به اقدام مشابه دست خواهند زد ، اما تشدید مراقبت ها ، فشارها و اعمال نظارت های معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات در سفارت خانه ها امکان هجوم پناهندگی را در مابقی همکاران آقای علیزاده گرفت و با تشدید فشارهای امنیتی این روند به طور موقت متوقف گردید.
اما واقعیت آن است که در سطوح کلان و میانی مدیریت کشور در دو دهه اخیر و به خصوص پس از رهبری آقای خامنه ای و به ویژه پس از تقلب گسترده در انتخابات سال 88 و علنی شدن کشتار وسیع و تجاوز و جنایت صورت گرفته توسط حاکمیت ، چالش مدیریتی جدی و غیر قابل انکاری در باورهای اکثر کارگزارن نظام اتفاق افتاده که بازخورد آن حتی به رهبری و اطرافیان آن رسیده و در جلسات خصوصی رهبری و مجتبی خامنه ای از تنهائی رهبری و عدم همراهی بسیاری از مسئولان نظام از جمله یار قدیمی وی آقای هاشمی رفسنجانی گلایه شده است ، چرا که در شنودهای مستقیمی که توسط بیت از مسئولان عالی رتبه نظام انجام گرفته در جلسات خصوصی آنان دشنام و انتقادهای صریحی از رهبری به گوش رسیده است ، این شکاف ایجاد شده با کوچکترین فضائی می تواند خود را بروز دهد اما فعلا به دلائل مختلف از جمله مسائل شدید امنیتی در پس پرده و هم چون آتش زیر خاکستر پنهان مانده تا در زمان خود آتش شعله های آن دامن حاکمیت را در برگیرد.
بیش از 80 در صد از بدنه سرداران سپاه ، بیش از 80 در صد از بدنه وزارت اطلاعات ، بیش از 80 در صد از بدنه وزارت خارجه و بسیاری از نهادها و سازمان های دیگر از لحاظ فکری با جنبش سبز همراه بوده و در دل تمایل شدیدی به تغییر شرائط و نظام حاکم کشور داشته و هرگز تمایلی به رهبری و اعمال روش های فعلی وی ندارند و با اندک فرصت مناسبی در صددند تا مخالفت خود را بروز دهند و رسما به مقابله با سیستم حاکم بپردازند و حتی در صورت یافتن فرصت مناسب به خارج از کشور نقل مکان نمایند.
حکایت خانواده های مسئولان که داستان عجیبی است ، حمایت اکثریت قریب به اتفاق فرزندان سپاهی ها واعضای وزارت اطلاعات در شهرک شهید محلاتی تهران از مهندس موسوی و شعار صریح بر علیه احمدی نژاد ، حضور فرزندان بسیاری از مسئولان در خارج و عدم تمایل به ماندن در کشور ، نوع پوشش خانواده های مسئولان اعم از دختر و پسرو... ، علائمی از این واقعیتی است که با تلاش مزبوحانه سیستم امنیتی سعی در وارونه جلوه دادن آن وجود دارد.
پس از انتخابات سال 88 یکی از مسئولان ارشد معاونت اهل سنت وزارت اطلاعات برای برخی از پرسش های دینی و مذهبی و اعتقادی به دیدار پدرم آمده بود و درخلال گفتگوی خود با پدرم اشاره ای به ملاقات خود با یکی از مسئولان ارشد بیت رهبری نمود که به وی اظهار داشته بود که چه زمانی این سید می میرد تا همه ما از دست وی راحت شویم ، یعنی حتی در درون بیت رهبری هم اکثر مسئولان آن نه تنها دیگر علاقه ای به وی ندارند بلکه حتی دشمنی عمیقی از رهبری در دل دارند.
در محافل خصوصی اصول گرایان حتی حزب ریشه داری چون موتلفه در جلسات خصوصی آنان بارها و بارها فحاشی و دشنام به رهبری و انتقاد از عملکرد نامناسب وی در سال های اخیر شنیده شده و طبق اخبار موثق یکی از مسئولان روحانی و ارشد بیت رهبری که تاکنون از برجستگان جریان اصول گرائی شناخته می شده ؛ در محفلی خصوصی آرزوی مرگ رهبری را نموده تا هر چه زودتر اوضاع در کشور بهبود یابد چرا که با حضور وی ابدا امکان این اصلاح وجود ندارد.
آقای محمد نوری زاد در یکی از نامه های خود به رهبری نوشت آن هنگام که پرده ها بیفتد و نظام سیاسی کشور دچار تغییر شود ، حسین شریعتمداری از اولین کسانی است که زبان به اعتراف بر علیه رهبری می گشاید و این اتفاق هم در خصوص رژیم گذشته با اعتراف نزدیکترین افراد به محمدرضا پهلوی هم چون حسین فردوست اتفاق افتاد.
بی شک امروز اکثریت قریب به اتفاق مسئولان نظام کشور حتی افرادی که در پیرامون و حاشیه رهبری حضور دارند و بعضا به جهت حفظ منافع خود به وی ابراز ارادت می نمایند ، به دلائل مختلف از جمله منافع مالی و قدرت و یا بیم از فضای امنیتی ، هم چنان در مقابل رهبری و سیستم حاکم سکوت اختیار نموده اند اما بی شک با کوچکترین جرقه و فضائی ما فی الضمیر خود را در مخالفت با رهبری و سیستم نظام سیاسی کشور بروز خواهند داد ، قطعا کم نیستند کسانی که مایلند هم چون نخست وزیر سوریه از چارچوب های طاقت فرسا و جانکاهی که به دلیل شرائط امنیتی و سیاسی پیرامون خود در داخل نظام با آن دست به گریبانند رها گردند و مخالفت خود را با ساختار مدیریتی موجود در فرصت مناسب بروز دهند.
جریان احمدی نژاد و پدیده مشائی خود نمونه بارزی از جدائی اصول گرایان از این فضاست که با پناهندگی امثال خاوری وشاید در آینده ای نزدیک برخی از چهره های منتسب به این جریان خور را بروز دهد ، در سال های اخیر هم اصول گرایانی که در گذشته علاقه وافری به رهبری داشتند از جمله محمد نوری زاد و مهدی خزعلی از وی جدا شده و امروز از منتقدین جدی وی به حساب می آیند ، برخی از مراجع تقلید در جلسات خصوصی اظهار داشته اند که بیش از هفتاد در صد ایمیل ها و استفتائات دیافت شده ، پس از سال 88 اختصاص به چگونگی عدول و بازگشت از تقلید از آقای خامنه ای به دلیل عدم صلاحیت علمی و روش های غلط مدیریتی وی دارد ، برخی از وعاظ مشهور نیز از سوالات مشابه و فراوان جوانان متدین در مراسم محرم و ماه رمضان درخصوص تمایل به بازگشت  از تقلید آقای خامنه ای می نمایند ، چرا که رفتار وی پس از انتخابات سال 88 برای آنان قابل هضم نبوده است.
بی شک پناهندگی نخست وزیر سوریه و گریز وی از فضای امنیتی حاکم بر آن کشور و ابراز عقیده واقعی و قلبی وی در محیطی خارج از چارچوب های طاقت فرسا و جانکاه نظام سوریه ، آخرین مورد ازاین دست اتفاقات نبوده و در ایران نیز با اندک فرصت مناسب و جرقه ای در میان عالی ترین سطوح مسئولان نظام متبلور خواهد شد ، آن روز دیر نخواهد بود و فشار های امنیتی و سیاسی بر مسئولان هر دو کشور مدت زمان طولانی پایدار نخواهد بود.
http://news.gooya.com/politics/archives/2012/08/145646.php

https://balatarin.com/permlink/2012/8/14/3118391

۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه


سید احمد شمس
شاید بتوان با شنیدن خطبه های نماز جمعه در سراسر کشور، که خطبه های اول و دوم آن، کاملا در اکثر مناطق کشور همانند است  پی به واقعه ای مهم در آینده برد و سیاست های تنظیم شده توسط رهبر و بیت وی را به صورت دقیق تجزیه و تحلیل نمود.
آن چه در ادامه این نوشتار به آن اشاره نموده ام تحلیلی بسیار ساده و پیش و پا افتاده از سوی من در انتخاب شدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری دوره نهم ، با شنیدن خطبه های یکی از هفته های نماز جمعه در سراسر کشور، و دیدن جزواتی است که برای ائمه جمعه ، جهت ارتقاء سطح دانش سیاسی و حتی دینی و مذهبی آنان ارسال می شود.
هر هفته جزواتی از سوی شورای سیاست گزاری ائمه جمعه برای امامان جمعه سراسر کشور ارسال می شود، در یکی از جزوات ، به تحلیل مسائل سیاسی روز در داخل و خارج کشور پرداخته می شود  که این جزوه بیشتر اختصاص به خطبه دوم نمازهای جعه دارد، برای خطبه اول نیز، جزوه دیگری تنظیم شده، که اختصاص به مسائل دینی ومذهبی دارد و مثلا یک بحث فقهی یا یک بحث تفسیری و…. همراه با استدلال ومستندات آن نوشته شده است .
 چرا که امروزه امام جمعه شدن هم مثل کنکور شده و معیار انتخاب ائمه  دیگر بر اساس علم و تقوا و فضائل دیگر نیست ، هر روحانی که تنها دوسال درس خارج فقه و اصول خوانده  ، با این سواد ناکافی به شورای سیاستگزاری ائمه جمعه مراجعه ، و برای امام جمعه شدن اعلام آمادگی می نماید ، و یا نیز افرادی با توصیه سیستم امنیتی و سایر نهادهای حکومتی به این شورا معرفی می گردند ، سپس از او امتحان کتبی و شفاهی از دروس حوزوی و نیز برخی اطلاعات عمومی به عمل می آید، و  مرحله بعد استعلام های امنیتی است ، که این مرحله بسیارمهم تر از مراحل گذشته است ، پس از تایید شدن در این مراحل  با نظر سیستم امنیتی ، حکم انتصاب امام جمعه برای مدت سه سال در شهر مورد نظر ، که بعضا هیچ سنخیتی با امام جمعه ی انتخاب شده از لحاظ اجتماعی ندارد و صرفا ملاحظات امنیتی و سیاسی در آن مد نظر بوده ، صادر می گردد.
طبیعی است که با این میزان سواد ناکافی کیفیت خطبه ها ی نماز جمعه نزول پیدا نموده و جذابیت لازم از لحاظ علمی و سیاسی را نخواهد داشت ، چون نه سواد کافی سیاسی و نه حتی سواد کافی حوزوی در این افراد با شرائطی که توضیح داده شد وجود ندارد ، جالب آن که شخصی در امتحان قضاوت بارها حضور می یابد، اما هرگز به دلیل سطح سواد ناکافی موفق به قبولی در امتحانات آن نمی شود ، ولی  در امتحان امامت جمعه پذیرفته شده و امروز یکی از ائمه جمعه جنجالی کشور است .
 به همین لحاظ، به دنبال نزول کیفیت خطبه های نماز جمعه ، از اوائل دهه هفتاد ، همه هفته جزوات مختلفی برای ائمه جمعه برای ارتقاء سطح کیفیت سخنانشان ارسال می شود، و در حقیقت  تمامی مطالب سیاسی گفته شده در خطبه های سراسر کشور همانند حفظ کردن دیالوگ فیلم نامه هائی است که هنرپیشه ها دقیقا ، متن آن را تکرار می کنند، اگر بررسی سطحی در خطبه های نماز جمعه سراسر کشور شود  به وضوح دیده می شود متن سخنان خطبه ها کاملا همانند است  تحلیل ها یکسان بوده  به صورت یکنواخت مسئله ای محکوم می شود  و به صورت همانندی از جریان و یا شخصی تجلیل می شود. البته ناگفته نماند در میان ائمه جمعه ، افراد دارای معلومات کافی علمی و سیاسی نیز وجود دارد که بدون اعتناء به جزوات یاد شده  با دیدگاه و تحلیل شخصی خود به ایراد خطبه های نماز جمعه می پردازند. خطبه های آیة الله طاهری اصفهانی در حمایت از دوم خرداد، خطبه های مرحوم صدوقی و نیز خطبه های آیة الله نور مفیدی و تنی معدود از ائمه جمعه ، قطعا فارغ  و مستثنی از این مسئله بوده است  اما آن چه که مسلم است این است که اکثریت قاطع ائمه جمعه تابع همان جزواتی می باشند که مرتبا برای تغذیه فکری آنان از سوی شورای سیاست گزاری ائمه جمعه  برای ابلاغ سیاست های رهبری و بیت دیکته می شود.
به یاد دارم که تقریبا دوسال پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ ، در اواخر سال ۸۲  ، در حالی که هنوز در دوره اصلاحات به سر می بردیم ، و ائمه جمعه همگی با مدیران اجرائی اصلاح طلب زاویه ای آشکار داشتند  وچند ماه پس از انتخاب شدن احمدی نژاد  به عنوان شهردار تهران می گذشت، در همان جزوه ها ، به چند خصوصیت یک مدیر مکتبی اشاره شده بود و به ائمه جمعه تاکید شده بود  که پس از توضیح کافی در رابطه با خصوصیات مدیر مکتبی  نمونه بارز آن شهردار محبوب تهران ، دکتر احمدی نژاد معرفی گردد، در آن هنگام  من وقتی جزوه ها را مطالعه نمودم و ماجرای آن را برای تعدادی از دوستان تعریف می کردم  تحلیلم این بود که بی شک  نظر رهبری برای دوره آینده ریاست جمهوری  احمدی نژاد است .
 بسیاری از دوستان  تحلیل من را نادرست و خام پنداشتند  چرا که سال گذشته صلاحیت احمدی نژاد حتی برای شهردار شدن از سوی وزارت کشور اولا به دلیل پائین بودن امتیازات کافی جهت تصدی پست شهرداری  و دارا نبودن شرط حد اقل پنج سال سوابق اجرائی کلان  و ثانیا داشتن پرونده فساد اقتصادی در استانداری اردبیل  تایید نشده بود  و با مداخله بیت رهبری و چهره های اصلی اصول گرا نظیر آقای ناطق نوری ، وزارت کشور اصلاحات با مصلحت اندیشی ، حکم شهردار شدن وی را امضاء کرده بود، تحلیل من این بود که احمدی نژاد ، فردی بی ریشه و ناشناخته بوده  ودارای تیم اجرائی کافی نیست ، به همین دلیل با پتانسیل ائمه جمعه، رهبری تلاش می کند ، تا او را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح نموده ، و سپس به عنوان یک فرد مطیع ، شرائط ریاست جمهوری وی را فراهم نماید .
و به دلیل فقدان تجربه لازم در وی ، اولا  وی به عنوان فردی مطیع و موم دست رهبری و بیت ، آن گونه که آنان می خواهند ، دقیقا عمل خواهد نمود و ثانیا کلیه افراد اجرائی در دولت در سطح کلان و در تمامی استان ها ، شامل افرادی خواهند بود که مستقیما از سوی بیت به احمدی نژاد معرفی خواهند شد ، به یاد دارم در روز چهارم تیر سال ۸۴ ، تماس های فراوانی ازسوی دوستان داشتم ، که تصور می کردند ، من یا با صاحب نفسی و  پیش گوئی ارتباط برقرار کرده ، و انتخاب احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور آینده  ، دو سال قبل  پیش بینی نموده بودم  ، ویا دارای قدرت تحلیل بالائی در مسائل سیاسی هستم  ، اما واقعیت این بود که من فقط به طور اتفاقی جزوات مربوط به ائمه جمعه را در آن هنگام دیده  و خطبه های آنان را شنیده بودم  ، و ارداه رهبری و بیت را از مدتی قبل  ، با خواندن آن جزوات و شنیدن خطبه های نمازجمعه در سراسر کشور ،  تشخیص داده بودم  ، شما هم می توانید اتفاقات آینده را این گونه پیش بینی کنید.