۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

لزوم هوشیاری و پرهیز از تفرقه میان فعالان سیاسی

برای مقابله با ترفندهای سیستم امنیتی به منظور اختلاف افکنی
لزوم هوشیاری و پرهیز از تفرقه میان فعالان سیاسی
 » سید احمد شمس
 چهارشنبه, ۷ام مهر, ۱۳۹۵
%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86%d9%86
این جمله معروفی است که ما ایرانیان علی رغم آن که در دوستی و محبت میان یکدیگر و حتی نسبت به دیگران و نیز دستگیری از نیازمندان ، شهره عالم گشته ایم و همواره از این خصیصه ما یعنی مهمان نوازی و کمک به غریبه ها در تمامی کشورهای دنیا ، به عنوان یکی از بهترین شاخصه های ایرانیان یاد شده و این صفت و خصال نیکو را ریشه در فرهنگ عمیق و چندین هزار ساله ی ما می دانند ، اما ( متاسفانه در کار جمعی و فعالیت گروهی آن چنان کارنامه قابل قبولی از خود ارائه نداده ایم ).
در این نوشته به دنبال ریشه و عوامل این عدم موفقیت نیستیم که خود مجال مفصل و جداگانه ای را برای پرداختن و دستیابی به نتیجه ی آن می طلبد ، اما آن چه که در دهه های اخیر ، میان فعالان سیاسی اجتماعی ایرانی چه در داخل و چه در خارج کشور ، شاهد آن بوده ایم ، متاسفانه صحت این ادعا را اثبات می کند .
ورود با شوق و ذوق و انگیزه ی بالا برای تاسیس یک مجموعه و بهره گیری از حد اکثر توانمندی برای راه اندازی آن و تا مدتی شروع فعالیت های آن به صورت پرشتاب و توفنده ، نکته ای است که در تمامی تشکل های تازه تاسیس ایرانی به چشم می خورد و افراد مختلف با گرایش های متفاوت ابتدا به آسانی گرد هم می آیند و جمعی را شکل می دهند اما رفته رفته این همدلی و انگیزه کمرنگ شده و آهسته آهسته تفاوت دیدگاه ها بروز نموده و گاه تبدیل به اختلاف و شکافی جدی میان اعضاء می گردد و نتیجه ی آن بعضا خروج برخی از موسسین از آن مجموعه و واگذاری امور به افراد باقیمانده ، و در اغلب موارد ، انشعاب و تشکیل مجموعه ای موازی خواهد بود.
و این سریال تکراری است که همواره در کار گروهی ایرانیان از دهه های قبل وجود داشته و کماکان ادامه دارد ، هر چند به دنبال مصداق و مثال عینی برای اثبات این مساله نیستیم اما بدون شک خوانندگان محترم این سطور ، نمونه های متعدد و فراوانی سراغ دارند که چگونه یک تشکل با حضوری پر تعداد آغاز به فعالیت نموده اما در اثنای کار چگونه و به چه شکل در ادامه فعالیت به اختلاف و انشعاب رسیده است .
اگر جنبش اعتراضی مردمی در سال ۸۸ را در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ، نمونه ای از آغاز یک همدلی و مشارکت جمعی بدانیم که جمع کثیری از سلایق و گروه های مختلف سیاسی با انگیزه ی بالا وارد آن شدند و در ابتدا با کنار گذاشتن تمامی اختلافات ، سعی در رساندن پیام این اعتراض مردمی شدند ، دقیقا همان قاعده نانوشته در رابطه با سرنوشت کار گروهی ایرانیان ، در ادامه فعالیت این جنبش به وضوح قابل مشاهده است .
با آن که در این جنبش گسترده مردمی ، اصلاح طلبان داخل کشور ، اعتدال گرایان داخل کشور و حتی بخشی از اصول گرایان معتدل نیز همراهی خود را در ابتدا اعلام نمودند و علاوه بر آن اکثریت قریب به اتفاق اپوزوسیون خارج کشور ، به استثنای بخشی که بر مبارزه مسلحانه تاکید داشتند ، نیز با این جمع پرخروش و پرتعداد مردمی همراه شدند ، اما رفته رفته با گذشت چند سال از فعالیت گسترده این جنبش ، به خصوص پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ که بخشی از فعالان سیاسی داخل کشور بنابر ملاحظاتی از این جنبش فاصله گرفتند ، در میان سایر فعالان این جنبش نیز ، رفته رفته این همدلی جای خود را به اختلاف و اتهام زنی به یکدیگر و در نهایت کمرنگ شدن آن داد.
نقش بی بدیل سیستم امنیتی در نفوذ به این جنبش پویا و مردمی و بهره گیری از مبارزان بدلی و جا زدن آن ها در میان فعالان این جنبش به عنوان فعال اپوزوسیون در داخل و خارج از کشور ، نکته مهمی است که از ابتدای پیدایش این جنبش تا کنون ، همواره به عنوان پاشنه آشیل فعالیت های آن و هم چنین فعالیت های کلیه گروه های حامی این جریان مردمی قابل توجه بوده است.
آن چه که در ماه های اخیر شاهد آن هستیم ، این است که متاسفانه سیستم امنیتی ایران ، تلاش فراوانی به کار بسته تا با هدف قرار دادن فعالان سیاسی داخل کشور و هم چنین اپوزوسیون خارج از کشور، در ابتدا پس از نفوذ ، میان آنان اختلاف و چند دستگی ایجاد نماید و در مرحله بعد با استفاده از همان افراد نفوذی ، فعالان سیاسی را مورد هجمه و اتهام زنی قرار دهد ، و متاسفانه برخی افراد دلسوز نیز هم ناخواسته در این دامی که طراح آن سیستم امنیتی کشور بوده ، گرفتار شده و بی آن که خود بدانند همنوا با عوامل آن می شوند .
در این نوشتار هرگز قصد دفاع از هیچ شخصیت سیاسی اپوزوسیون و یا جریان سیاسی خاصی در داخل یا خارج از کشور  مد نظر نیست ، که قطعا مرزبندی بسیار مشخصی میان افراد در اپوزوسیون خارج از کشور و نیز فعالان سیاسی داخل کشور وجود دارد و باید به این نکته با دقت کامل توجه داشت که هرگز نبایستی به تلافی افشاگری و مقابله با این ترفند سیستم امنیتی ( یعنی نفوذ میان فعالان سیاسی و اتهام زنی به آنان ) ، سیستم امنیتی و رسانه های دروغ پرداز وابسته به حاکمیت ، در وابسته نشان دادن افشاکنندگان این ترفند ، به جریانی خاص و خط گرفتن از بیگانگان ، تهمت هایی از این دست وارد نمایند.
اما لزوم هوشیاری فعالان سیاسی داخل و خارج از کشور امری ضروری و اجتناب ناپذیر است ، که بایستی با کاستن از اختلافات ، و دامن نزدن به ریشه های چند دستگی و انشعاب ، تاملی در انگیزه کسانی که هر روز یکی از فعالان سیاسی داخل یا خارج از کشور را مورد هجمه قرار داده و با اتهامات گوناگون سعی در تخریب او دارند ، بنمایند .
به راستی چه دلیلی دارد در شرایطی که حاکمیت کشور هیچ گوش شنوایی در برابر اعتراض های به حق مردمی و مطالبات اکثریت جامعه ندارد ، و انسداد سیاسی به عنوان یکی از معضلات جدی و واقعیات عینی کشور ، اصل مردم سالاری و دموکراسی در میهن عزیزمان را نشانه رفته و یکه سالاری و استبداد جایگزین آن گردیده ، و از طرفی بدون توجه به خواست اکثریت مردم ، با ماجراجویی های غیر اصولی حاکمیت ، در منطقه و دیگر کشورها ، سرمایه های عظیم مادی و معنوی و انسانی کشور در حال ازدست رفتن است ، به جای همدلی میان فعالان سیاسی داخل و خارج کشور برای رفع این معضلات جدی ، و مقابله با تمامیت خواهی حاکمان ، همه روزه یکی از فعالان سیاسی و یا یکی از جریان های سیاسی را مورد هجمه قرار داده و خواسته یا خواسته همنوا با سیستم امنیتی کشور و ناخودآگاه همان مسیری را بپیماییم که اراده آن ها بر آن تعلق گرفته است؟؟؟!!!
مثال بارزی که می توان در ماه اخیر بدان اشاره نمود کشمکشی است که در داخل کشور در خصوص اتفاقات دهه شصت به راه افتاد که رویارویی و تقابل چهره های شاخص اصلاح طلبی و همراهان جنبش اعتراضی مردمی را در پی داشت ، هر چند پرداختن به موضوعات خاصی نظیر کشتار دهه شصت ، لازم و در جای خود حائز اهمیت است اما در این برهه خاص زمانی و در فضای نزدیک به انتخابات و پس از برجام ، بدون شک مهره شدن در زمین بازی حاکمیت بوده و قطعا در شعله ور شدن آتش اختلافات تاثیر داشته و بدون تردید دست هایی از درون سیستم امنیتی ، به منظور ایجاد شکاف میان همراهان جنبش اعتراضی ، آن را فعال نموده اند .
و یا بیانیه ای که برخی  اعضای یکی از جریان های سیاسی خارج کشور علیه رهبر خود امضا  کردند ، که ما صرف نظر از مرزی که میان خود و آن ها قائل هستیم اما بدون شک این اطلاعیه را در راستای دخالت سیستم امنیتی در میان این بخش از اپوزوسیون خارج از کشور برای اختلاف افکنی و به نابودی کشاندن کلیه مخالفان در خارج از کشور می دانیم که متاسفانه برخی از امضاکنندگان آگاهانه و برخی نا آگاهانه ذیل این بیانیه را امضا نمودند.
البته در داخل کشور هم متاسفانه سیستم امنیتی بیکار ننشسته و هر روز با ایجاد پروژه ای خاص و با دامن زدن به اختلاف سلیقه ها سعی در ایجاد دو دستگی میان فعالان سیاسی را دارد تا از این رهگذر بتواند به اهداف خود از جمله تاثیر گذاری بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری و شوراها برسد .

بدون شک وحدت فعالان سیاسی داخل و خارج کشور که ذیل طیف گسترده جنبش اعتراضی مردمی تعریف شده اند نیز دارای معیارهای خدشه ناپذیری است که توجه جدی به حفظ تمامیت ارضی و استقلال و منافع ملی ایران و پرهیز از مبارزه مسلحانه از جمله ی این اصول می باشند .
در پایان امیدواریم که فعالان سیاسی داخل و خارج از کشور ، با هوشیاری و پرهیز از تفرقه ، بتوانند به نحو مناسب و شایسته ای با ترفندهای سیستم امنیتی به منظور اختلاف افکنی که بعضا نخ نما نیز شده اند مقابله نموده و ضمن حفظ مرزهای فکری و سیاسی و ایدئولوژیک میان خود که امری طبیعی است ، به جای درگیر شدن میان خود و بازی خوردن از عناصر مغرض و بعضا ناآگاه ، وجهه همت خود را مقابله با مشکل اصلی کشور که همانا حاکمیت اقتداراگراست قرار دهند و در جهت ایجاد و برقراری دموکراسی و جامعه چند صدایی به منظور شنیده شدن صدای تمامی افکار و سلیقه ها تلاش نموده تا یکه سالاری و استبداد که هزاران سال به شکل های مختلف بر کشور ما سایه افکن شده ، به لطف خدا برای همیشه از میهن عزیزمان رخت بر بندد.

https://negaam.news/1395/07/07/%D9%84%D8%B2%D9%88%D9%85-%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D9%87%DB%8C%D8%B2-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84/

۱۳۹۵ تیر ۲, چهارشنبه

احمد شمس: نتایج انتخابات آمریکا بر مناسبات سیاسی ایران تأثیرگذار است

حدود یک سال از دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی باقی مانده. دولتی که هر چند با رأی بخشی از مردم معترض و سرکوب شده در انتخابات 88 که خواستار اصلاحات در زمینه های داخلی و خارجی بودند بر سر کار آمد، اما همان زمان هم صداهایی به گوش رسید که فشار خرد کننده تحریمهای اقتصادی بین المللی باعث شده رهبر جمهوری اسلامی به خوانده شدن آراء حسن روحانی که با کلید تعامل با جهان و آزادی در داخل به میدان آمده بود، تن دهد. اولین نشانه ناسازگاری با دولت یازدهم توسط مجلس نهم -مجلسی که نمایندگانش در پی جوادث انتخابات 88 و عدم مشارکت عمومی با حداقل رأی بر صندلی های آن تکیه زده بودند- و در جریان معرفی وزرا اتفاق افتاد. در مورد انتخاب وزرا این مجلس عرصه را به حدی بر دولت تنگ کرد که به عنوان مثال در خصوص وزیر علوم-تحقیقات و فناوری دولت به انتخاب چهارم رسید و حتی مشخص شد که نمایندگان در جریان استیضاح رضا فرجی دانا او را تلفنی تهدید کرده اند. بعد از توافق برجام بین دولت ایران و شش قدرت جهانی که سایه تحریم و حتی جنگ را از سر مردم دور کرد، نمایندگان این مجلس سعی کردند با انواع و اقسام کارشکنی ها از دروغ پراکنی رسانه ای گرفته تا خائن خطالب کردن وزیر خارجه، تهدید جانی رئیس سازمان انرژی اتمی و انتشار گزارشی یکجانبه و دروغ به عنوان هیئت تحقیق و بررسی متن برجام، هر کاری توانستند انجام دادند تا توافق را با مشکل مواجه کنند. در چنین بزنگاهی بود که ریاست مجلس نهم علی لاریجانی به یاری دولت شتافت و بدون توجه به مخالفتها و از جمله مخالفت آشکار حمید رسایی نماینده تندرو تهران، متن برجام را ظرف مدت بیست دقیقه در صحن مجلس به تصویب اکثریت نمایندگان حاضر رساند. هر چند برخی گفتند این دستور رهبر و موضع ناگزیر حکومت جمهوری اسلامی بوده، اما به هر حال این اقدام برای لاریجانی وجاهتی جدید به همراه آورد و باعث شد در جریان انتخابات مجلس دهم در لیست امید یا همان حامیان دولت و برجام قرار بگیرد و به ریاست این دوره مجلس نیز دست یابد. چهره اثر بخش دیگری هم که در مجلس نهم شخصیت متفاوتی از خود به نمایش گذاشت و به نائب رئیسی مجلس دهم دست یافت، علی مطهری بود. نماینده ای که هر چند در حوزه های فرهنگی همچنان به سنت گذشته خود پایبند است، اما در مجلس نهم تنها کسی بود که آشکارا از لزوم رفع حصر و حبسها و برداشته شدن فضای امنیتی در کشور حرف می زد. حالا او در مجلس جدید به مقام بالایی رسیده و باید دید مجلسی متشکل از هیئت رئیسه حامی برجام، محمد رضا عارف که خود را اصلاح طلب می خواند و صد و سه نفری که پشت او قرار گرفتند و اکثریت نمایندگان میانه رو و مستقل در برابر اقلیت اصولگرا و تندرو، می تواند کاری از پیش ببرد؟ اصلأ آیا این دو قطبی شکل خواهد گرفت و تندروها در اقلیت قرار خواهند گرفت؟

دکتر سید "احمد شمس" فعال سیاسی اصلاح طلب، دوره ای در بدنه  وزارت کشور ایران فعایت کرده و با چند و چون اجرایی سیاست در ایران آشناست. در هفتمین سالروز تولد جنبش سبز ایران به سراغ او رفته ایم تا از آینده مسیر دولت و مجلس بیشتر بدانیم. دولتی که امروز به بهانه باز نشدن قفل اقتصاد کشور، از سوی تندروها تحت فشار قرار گرفته و حتی گفته می شود که حسن روحانی تهدید شده تا در انتخابات بعدی کاندیدا نشود. البته آقای شمس اما از نقش پر رنگ آمریکا بر سیاست ایران و همچنین داعش سازی جمهوری اسلامی می گوید که لینک آن در زیر می آید.

 https://www.youtube.com/watch?v=TrgNBNEJOf8

http://negaam.news/2016/06/17/272962/
در آنکارا برگزار شد :
کنفرانس گام دوم بازگشت به مردم سالاری و چالش های فرا روی آن
 دوشنبه, ۱۳ام اردیبهشت, ۱۳۹۵
konfrans.negaam1
کنفرانس گام دوم بازگشت به مردم سالاری و چالش های فرا روی آن همزمان با پیروزی لیست امید در اکثر حوزه های انتخابیه کشور ، به منظور اعلام همراهی صاحب نظران و فعالان سیاسی خارج کشور با فعالان داخل کشور  با حضور فعالان سیاسی مدنی و پناهندگان ، دانشجویان ، اساتید و فعالان اقتصادی ایرانی مقیم ترکیه در آنکارا برگزار شد.
به گزارش نگام با دعوت کانون فعالان سیاسی ایرانی مقیم ترکیه فرخ نگهدار ، علی مزروعی ، علی اصغر رمضان پور ، یاسر میردامادی و میثم بادامچی در رابطه با موضوع کنفرانس به بیان دیدگاه های خود پرداختند.
در ابتدا سید احمد شمس دبیر این کنفرانس از حضور سخنرانان و شرکت کنندگان تشکر نمود و اظهار داشت علی رغم تخریب شدید سایت های وابسته به سپاه و سیستم امنیتی با همراهی عوامل نفوذی آنان در خارج کشور و ایجاد جو ارعاب و تهدید و دروغ پراکنی تلاش زیادی برای منصرف نمودن سخنرانان و شرکت کنندگان در کنفرانس از جمله پناه جویان ، دانشجویان و فعالان سیاسی مدنی و اقتصادی صورت گرفت تا به روش های گوناگون از برگزاری این کنفرانس ممانعت به عمل آید اما خوشبختانه با هوشیاری و بی توجهی عزیزان یادشده این کنفرانس با موفقیت کامل برگزار شده است.
وی در ادامه تاکید کرد کانون فعالان سیاسی ایرانی مقیم ترکیه بدون توجه به تمامی موانع ایجاد شده در نظر دارد از این دست کنفرانس ها را پس از این نیز با تمام توان برگزار و فارغ از وابستگی به سلیقه سیاسی خاص ، از دیدگاه صاحب نظران تمامی گرایش های سیاسی استفاده نموده و در صورتی که حاکمیت کشور از برگزاری چنین کنفرانس هایی نگرانی دارد آماده است که با در اختیار قرار دادن تریبون در فضایی آزاد زمینه تبادل نظر فعالان سیاسی خارج کشور با آنان را فراهم نماید ، هر چند حاکمیت کشور با ایجاد فضای سانسور و تهدید ، ارعاب و دستگیری فعالان سیاسی و روزنامه نگاران مانع از جریان آزاد اخبار و اطلاعات در کشور شده و همین امر موجب مهاجرت نخبگان و فعالان سیاسی به خارج از کشور گردیده است.
سید احمد شمس در پایان هم چنین بر این نکته تاکید کرد مبنای برگزاری این کنفرانس ها هرگز تلاش برای براندازی و سرنگونی نبوده بلکه در نظر است با ایجاد فضای آزاد گفتگو و حضور تمامی سلایق سیاسی ، راهکارهای دستیابی به تفاهم و صلح و امنیت در کشور و موانع و چالش های فراروی دستیابی به فضای اعتماد میان دولت ملت به حاکمان کشور گوشزد گردد.
shams
فرخ نگهدار اولین سخنران این کنفرانس با موضوع راهبردها برای پیشبرد اصلاحات: راهکارها در چشم انداز دو ساله به طرح دیدگاه خود پرداخت .
وی تقویت دو عنصر جمهوریت و مردمسالاری در نظام سیاسی کشور را به عنوان هدف اصلی ذکر نموده و راهکارهای لازم جهت بازگشت به این مسیر پس از گام دوم و حضور تاثیر گذار مردم در انتخابات اخیر را سه محور اصلی کاهش تنش میان ملت و دولت ، کاهش تنش میان ایران و جهان، کاهش تنش در درون حکومت دانست.
نگهدار ضمن تاکید بر اهمیت نقش انتخابات در این فر آیند با اشاره به موفقیت های حاصل شده در برجام ضرورت تلاش برای نزدیک نمودن رهبری به اصول گرایان معتدل و دوری از دلواپسان را از راهکارهای اصلی دستیابی به توسعه پایدار ذکر نمود .
به اعتقاد فرخ نگهدار اصول پایه ای اصلاح طلبی برای بازگشت به مردم سالاری در ده بخش قابل تعریف است :
۱.تکیه بر انتخابات به مثابه ممکن ترین راه حمایت ملت
۲.مبنا قرار دادن منافع ملی و مقابله با هرگونه فشار خارجی علیه کشور
۳.رعایت قانون اساسی و درخواست رعایت بی خدشه ان از حکومت
۴.ترویج همزیستی نیروهای سیاسی و عدم ترویج خصومت
۵.ترویج گفتگوی مستمر با تمام مخالفان سیاسی
۶.عدم ترویج و توسل به خشونت
۷.کاهش ترس مردم از حکومت و حکومت از مردم
۸.رعایت جدایی حوزه مدنی از سیاسی
۹.رعایت شفافیت در مسایل سیاسی
۱۰.رعایت برابری حقوقی شهروندان به ویژه زنان.
وی در بخش پایانی سخنان خود به معرفی گروهها و زنجیره به هم پیوسته نیروهای سیاسی و نقاط اشتراک آنها با یکدیگر پرداخت و گروههای سیاسی کشور را در شش گروه اقتدار گرایان یا دلواپسان،اصول گرایان معتدل،اصلاح طلبان معتدل،اصلاح طلبان پیشرو ، گروههایی مثل ملی مذهبی ها و نهضت آزادی و فعالان مخالف نظام قابل دسته بندی دانست.
نگهدار اشتراک های گروههای دلواپسان و اصول گرایان معتدل را بیت رهبری ،اصول گرایان معتدل و اصلاح طلبان معتدل را دولت روحانی ، اصلاح طلبان معتدل و اصلاح طلبان پیشرو را خاتمی ، اصلاح طلبان پیشرو و گروههای مثل نهضت آزادی و ملی مذهبی را موسوی و کروبی و گروه هایی چون نهضت آزادی و ملی مذهبی ها را حفظ تمامیت ارضی دانسته و به توضیحاتی در خصوص زنجیر وار بودن گروههای سیاسی و البته خطوط بین آنها اشاره کرد.
negahdar
علی مزروعی دیگر سخنران این کنفرانس با موضوع چارچوب نظری و راهکارهای عملی گذار به مردمسالاری در ایران به طرح دیدگاه های خود پرداخت.
وی با طرح این پرسش که آیا مردمسالاری و توسعه یافتگی با استبداد و عقب افتادگی جوامع و کشورها تقدیر تاریخی آنهاست؟ ، اظهار داشت طرح این مساله به ویژه برای ما ایرانیان، که از تاریخ و تمدنی کهن برخوردا بهره داریم، و درهمگامی با تحولات جهانی از حدود یک قرن و نیم پیش گام در راه اصلاحات مردمسالارانه و توسعه نهاده و چندین جنبش اصلاحی – انقلابی را پشت سر نهاده ایم به ویژه در میان نخبگان فکری و فعالان سیاسی و اجتماعی از اهمیت به سزایی برخوردار بوده تا راهکارهای برون رفت از این وضعیت نامطلوب را دریابم و به راهکارهای مناسب جهت دستیابی به مردمسالاری و توسعه یافتگی برسیم.
وی ضمن اشاره به پژوهش های فراوان انجام شده و کتاب های قابل توجه نوشته شده در این زمینه به یکی از آخرین تلاشهای پژوهشی و فکری انجام شده از سوی دو تن از متخصان علم توسعه در جهان ” دارون عجم اوغلو ” و ” جیمز ای. رابینسون ” بوده که در قالب کتابی با عنوان « چرا ملت ها شکست می خورند؟ » انتشار یافته و توسط ” دکتر محسن میردامادی ” ( استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران ) و ” محمدحسین نعیمی پور ” ( دانش آموخته ارشد علوم اقتصادی )، دبیرکل و عضو کمیسیون برنامه جبهه مشارکت، ترجمه و توسط سید علیرضا بهشتی شیرازی ویرایش و مقابله با متن شده است اشاره نمود و اظهار داشت برهمه تحول خواهان و اصلاح طلبان و آنانی که دل به ” جنبش سبز ” برای آینده ایران دارند لازم و ضروری است که این کتاب را به دقت بخوانند و مورد بحث جمعی قرار دهند.
مزروعی در ادامه یکی از مشکلات کنونی جامعه ما را ضعف در نظریه پردازی و فقدان نظریه و الگویی راهگشا در پیشروی بسوی آینده دانست و ضمن اشاره به بخش هایی از این کتاب عنوان نمودکه متاسفانه نویسندگان کتاب در مورد ایران و دیگر کشورهای نفتی خاورمیانه و دولت های رانتیر نفتی پژوهش و بررسی همانند با کشورهای مورد مطالعه شان نداشته اند، هرچند می توان وضعیت آنها را در تشابه با تجربه کشور و دولت هایی که از درآمد سرشار از امتیازات انحصاری اقتصادی داخلی و تجارت خارجی بوده اند شبیه سازی کرد.
مزورعی ریشه مشکل اصلی و زیربنایی کشورهایی که در دام استبداد و عقب ماندگی همچنان فرو مانده اند، از جمله کشورما را در ” نهادهای سیاسی و اقتصادی استثماری پشتیبانی کننده یکدیگر ” دانست و در ادامه اظهار داشت تا زمانی که اصلاحاتی در به سازی این نهادها به سمت ” نهادهایی متکثر و فراگیر ( مردم سالارانه ) ” انجام نگیرد، راهگشایی بسوی آینده بهتر و دستیابی به توسعه یافتگی ممتنع است.
علی مزروعی در ادامه گفت خوشبختانه در سایه تجربه دوران اصلاحات ( سال های ٧۶ الی ٨۴ )، و روی کارآمدن حاکمیت یکدست اقتدارگرا از میانه سال ٨۴، می توان به این جمع بندی رسید که تکیه تنها بر اصلاحات دولتی، راهبردی به نتیجه مطلوب نیست و پیشبرد اصلاحات مردمسالارانه باید بر دوپایه اصلاح نهادهای سیاسی ( حاکمیتی ) و اقتصادی و اجتماعی ( جامعه مدنی ) استوار بوده و راهکارهای عملیاتی نیز براین دوسو بطور همزمان معطوف باشد
مزروعی با تاکید بر این که کار جمعی نیازمند مهارت های مختلف و عادات و رفتاری ویژه ای مانند پرهیز از فرصت طلبی و تحمل همدیگر است گفت اگر مردم جامعه ای از این ظرفیت ها برخوردار باشند زمینه تشکل های بزرگتر مهیا می شود. همکاری در گروه های کوچک زمینه پیدایش تشکل های بزرگ است. این همکاری ها در بزنگاه های تاریخی به کار می آیند. هنگامی که نظام های اندک سالار فرو می ریزند اگر مردم توانسته باشند با همکاری در گروه های کوچک ظرفیت های سازمانی و خلقیات مناسب را کسب کنند می توانند به تشکیل احزاب و نهادهای بزرگ دست بزنند و به کمک این نهادها از بازگشت اندک سالاری ( حکومت مطلقه ) جلوگیری کنند.
mazrooei
علی اصغر رمضان پور نیز با موضوع دورنمای دموکراسی در ایران ، آفرینش اجتماعی ارزش های دموکراتیک و فروبستگی نهادی به طرح دیدگاه های خود در این کنفرانس پرداخت .
رمضان پور در این زمینه اظهار داشت از آغاز روند دموکراتیزاسیون در ایران به معنی روندی که ارزش های حامی دموکراسی و نهادهای مبتنی بر رای مردم را در جامعه به وجود می آورد نزدیک به ۱۱۰ سال می گذرد. نظام شکل دادن و اداره دولت بر اساس رای گیری و نظارت مردم بر حکومت از طریق اعمال حق تغییر حاکمان و اداره کنندگان دولت در ایران با به ثمر رسیدن جنبش مشروطیت و تاسیس مجلس موسسان مشروطیت در سال ۱۹۰۶ میلادی یا ۱۲۸۵ خورشیدی پا گرفت.
وی تاکید نمود برای ارزیابی ۱۱۰ سال تلاش جنبش دموکراسی طلبی ایران و میزان تحقق دموکراسی در ایران باید روند پیشرفت دموکراتیزاسیون یا دموکراتیک شدن ساختار دولت در طول سه حکومت قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی را بررسی کنیم.
به اعتقاد رمضان پور ارزیابی حاصل روند دموکراسی طلبی در ایران به دو روش ممکن است: یک روش مقایسه وضعیت موجود دموکراسی و نهادهای مبتنی بر رای گیری در ایران با وضعیت آرمانی است که از دموکراسی در نظر داریم. این روش در میان جنبش دموکراسی طلبی مرتبا به کار برده شده است و بر اساس آن بیشتر بر کاستی های نهادهای مبتنی بر رای گیری در ایران تاکید شده است. اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان به عنوان مانعی بر حق کاندیدا شدن از طریق رد صلاحیت های مغایر با معیارهای جهانی آزادی انتخابات و نبودن نظام مستقل برای نطارت بر رای گیری و شمارش آرا دو عامل اصلی است که تردیدهای جدی را در مورد آزاد و عادلانه بودن انتخابات در ایران مطرح می سازد.
روش دیگر، ارزیابی روند دموکراتیزاسیون در ایران بر اساس مطالعه تجربی روند توسعه نهادهای سیاسی و قانونی لازم برای تحقق دوموکراسی و میزان تعمیق و توسعه ارزش های اجتماعی حامی دموکراسی یا به عبارت دیگر افزایش یا کاهش آگاهی های عمومی است که به عنوان شرط فرهنگی و سیاسی مشارکت دموکراتیک مردم دانسته می شود.
رمضان پور روش ارزیابی تجربی دموکراتیزاسیون را مبتنی بر مطالعاتی دانست که از ابتدای دهه شصت میلادی در امریکا و توسط جامعه شناسانی مانند سایمور مارتین لیپست صورت گرفت. لیپست بر اساس مدل جامعه شناختی تالکوت پارسونز جامعه شناس امریکایی، روند دموکراتیزاسیون را به عنوان نتیجه تعامل چهار زیر ساخت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در شکل دهی سازمان ها و رهبری سیاسی گروه های اجتماعی و نهادینه شدن رفتار دموکراتیک در افراد و رابطه میان فرد و گروه مورد بررسی قرار می دهد. از این دیدگاه تحقق دموکراسی نتیجه تدریجی تغییر الگوهای مشارکت سیاسی و رهبری سیاسی از طریق تغییر نهادی و ارزشی است.
علی اصغر رمضان پور بهترین نمونه مطالعه دموکراتیزاسیون در ایران بر اساس این روش را مطالعه ولی نصر و علی قیاسری با عنوان دموراسی در ایران ذکر نمود که در سال ۲۰۰۶ و پس از بر سر کار آمدن محمود احمدی نژاد صورت گرفته است.و به طور کلی رخداد ۲دوم خرداد و انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری به نوعی باز اندیشی در ارزیابی دموکراتیزاسیون در ایران انجامید.
کاربرد این روش در مطالعه دموکراتیزاسیون در ایران نشان می دهد که روند دموراتیزاسیون در ایران با بحران های پیاپی در هر سه رژیم سیاسی روبرو بوده است که ناشی از سه محور تعارض یا شکاف اصلی است که در ایران وجود داشته است:
رمضان پور تاکید کرد عمده ترین تعارض که به خارج شدن پارلمان و روند دموکراتیک اداره جامعه از اولویت سیاسی رهران جامعه منجر شده، تعارض میان دموکراسی و روند دولت سازی بوده است. این تعارض در سه مقطع اساسی یعنی در نیمه دوم حاکمیت رضا شاه، در زمان نهضت ملی شدن نفت و کودتا علیه مصدق و دو دوره ریاست جمهوری اکبرهاشمی رفسنجانی منجر به خارج شدن روند دموکراتیزاسیون از اولویت نظام سیاسی ایران بوده است.
تعارض دوم تعارض میان نهاد دین و روند های دموکراتیک بوده است. تعارضی که به عدم حمایت و مشارکت برخی از گروه های اجتماعی از روند دموکراتیزاسیون در حکومت پهلوی انجامید و در نهایت در قالب حاکمیت شورای نگهبان بر مصوبات مجلس نمایندگان مردم به شکل غلبه نهاد دین بر نهاد نمایندگی صورت بندی شد.
تعارض سوم میان نهاد نمایندگی از یک سو و رهبری عالی سیاسی از سوی دیگر آشکار گردید. رهبری عالی ای که در دوران دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی قدرت نظامی و امنیتی و قوه قضاییه را در اختیار خود حفظ کرد.
ارزیابی روند تاریخی دموکراتیزاسیون نشان می دهد که دو تعارض اول تا حدی از اولویت خارج شده و نهاد های مبتنی بر رای مردم خود به نهادهای اصلی و شکل هنده دولت مدرن در ایران تبدیل شده است و نشانه هایی از پایان یافتن دوران دولت سازی دیده می شود.
در ادامه وی اظهار داشت پروژه نظری و سیاسی دموکراسی دینی به رغم ابهام های نظری آن موفق شده است به میزان زیادی به فرض تعارض ذاتی دین و دموکراسی پایان دهد و راه را برای کاستن از تنش میان نهادهای دینی و نهادهای مبتنی بر رای مردم هموار سازد.
برخلاف دو تعارض اول و دوم، تعارض سوم همچنان در ایران پابرجاست که سبب افزایش قدرت شورای نگهبان به شکلی شده است که سلب کننده حقوق اساسی مردم و ناقض معیارهای انتخابات ازاد و عادلانه است.
با وجود پایداری تعارض سوم که می توان آن را در تعبیر فروبستگی نهادی خلاصه کرد، سهم نهاد های دموکراتیک در روند اداره کشور طی ۱۱۰ سال گذشته افزایش یافته است.
توسعه قوانین برگزاری انتخابات، مشارکت زنان ، افزوده شدن سه نهاد خبرگان رهبری، ریاست جمهوری و شورا های شهر بر انتخابات پارلمانی نشانه هایی از توسعه نهادی و حقوقی دموکراتیزاسیون در ایران است.
رمضان پور در پایان اظهار داشت ارزش های اجتماعی به نفع حمایت از جنبش دموکراسی خواهی ایران تحول یافته است. تداوم روند آزادسازی زنان، توجه بیشتر به حقوق بشر، افزایش سطح سواد و شهرنشینی و رشد طبقه متوسط و افزایش توجه به حقوق اقلیت های قومی و فرهنگی و مذهبی به افزایش آگاهی های دموکراتیک و آفرینش ارزش های دموکراتیک در ایران منجر شده است.
بر اساس این ارزیابی می توان گفت روند دموکراتیزاسیون در ایران در بهترین موقعیت خود در طی ۱۱۰ سال اخیر قرار دارد. میزان و نوع مشارکت رای دهندگان و نتایج آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در اسفند ۹۴ و اردیبهشت ۹۵ نشان می دهد که می توان به تداوم روند افزایش سهم نهادهای دموکراتیک در مناسبات قدرت در ایران امیدوار بود.
ramazanpoor
موضوع سخنرانی یاسر میردامادی پژوهشگر دین و فلسفه الهیات سیاسی اصولگرایان به کجا می رود بود
که در این سخنرانی کوشید تا درک الهیاتی از ساختار سیاسی اصولگران ارایه کند.
وی در ابتدا ضمن توضیح الهیات و سیاست، «الهیات سیاسی» را درک الهیاتی از ساخت سیاسی (دین فهمی سیاسی) تعریف کرد و اضافه کرد که این موضوع یک رشته‌ی علمی است و از یک سو با فلسفه سیاسی و از سوی دیگر با الهیات ارتباط دارد که در پایان قرن بیستم به عنوان یک رشته علمی و مفهموی مجزا شکل گرفته است.
میردامادی در ادامه سخنان خود انواع الهیات سیاسی متاخر شیعه را به چهار بخشِ ۱- الهیات سیاسی همکارانه با حکومت شاه ۲- الهیات سیاسی اصلاح‌گرایانه ۳- الهیات سیاسی کناره‌جو ۴- الهیات سیاسی انقلابی- تقسیم کرد.
میردامادی با این مقدمه به موضوع اصلی سخنرانی خود پرداخت دو گرایش «الهیات سیاسی اصولگرایان» را به سه بخش تقسیم کرد.
۱-گرایش پیشوا محور
۲-گرایش عقل‌گرا
۳-جریان اصلی
وی اصول‌گرایان با «گرایش پیشوا محور» را طیفی خواند که به دنبال تقدیس سازی از شخص و جایگاه رهبر هستند و از آنجا که برای رهبر (شبه) عصمت قایل هستند و ایشان را «برتر بعد از معصومین» می‌دانند؛ لذا تبعیت بی چون و چرا و مطلق از رهبر را امری واجب قلمداد می‌کنند. وی برای مثال از چهره‌هایی مانند محمد تقی مصباح یزدی، احمد علم الهدی و محمد قائم مقامی نام برد که در این گرایش تعریف می‌شوند.
میردامادی در ادامه اصول‌گرایان با «گرایش عقل گرا» را جریانی معرفی کرد که به مشترکات فکری اصولگرا باور دارد اما تلاش می‌کند به جای تبعیت از رهبری در جهت عقلانی‌سازی اصول‌گرایی گام بردارد. ایشان ضمن نام بردن از علی مطهری، احمد پورنجاتی، عماد افروغ و محمد سروش محلاتی، «عقل‌گرایان» را عموما به حاشیه و گاه اخراج شده از جریان اصول‌گرایی دانست و اضافه کرد این جریان علی‌رغم اینکه چهره سیاسی برجسته و عمده‌ای ندارد اما چهره‌ها و پایگاه فرهنگی مناسبی دارد.
وی چهره‌های «فرهنگی» این جریان را محمد زائری و و رسول جعفریان معرفی کرد و از سایت های خبرآنلاین، ترجمان و دین آنلاین به عنوان پایگاه فرهنگی این گروه نام برد.
یاسر میردامادی «جریان اصلی» الهیات سیاسی اصول‌گرایان را آمیزه‌ای ناهم‌ساز از از دو گرایش «پیشوا محور» و «عقل‌گرا» برشمرد که در شرایط عادی بین دو گرایش حرکت می‌کند اما در شرایط اظطرار زمین بازی گرایش پیشوامحور را بر می‌گزیند.
این پژوهشگر دین و فلسفه ضمن جمع بندی سخنرانی خود نتیجه گیری کرد: جریان اصلی الهیات سیاسی اصول‌گرایان به مقداری که به گرایش عقل‌گرا نزدیک می‌شود، می‌تواند فرصتی برای بسط فرهنگ و حکم‌رانی دموکراتیک در ایران فراهم آورد و اگر به گرایش پیشوا محور نزدیک شود می‌تواند تهدیدی برای بسط فرهنگ و حکمرانی دموکراتیک در ایران به حساب آید.
mirdamadi

سخنران پایانی این کنفرانس با موضوع دموکراسی چند فرهنگ‌گرا:ترکها، کردها و اصلاح طلبان به طرح دیدگاه های خود پرداخت
میثم بادامچی گروه های سیاسی در کشور را سه جریان اصلی اصلاح طلبی ، اصول گرایی و هویت طلبی برشمرد و ضمن تاکید بر گفتگوی میان اصلاح طلبان و هویت طلبان؛ لیبرالیسم سیاسی را الگوی مناسبی برای اصلاح طلبان ایرانی قلمداد کرد و دموکراسی خواهی را پتانسیلی برای نزدیک کردن جریانات اصلاح طلب و هویت طلب دانست.
میثم بادامچی در ادامه سخنان خود به مسئله هویت طلبی در سیاست خارجی پرداخت و ادامه داد گفت از منظر اقلیت‌ها سیاست خارجی با گرایش «پان ایرانیستی» در دراز مدت بر ضد منافع ملی است و نباید در سیاست خارجی ازترکیه ( و در نتیجه سوریه…)، آذربایجان (و در نتیجه قره باغ…)، کوبانی (کردها….)غافل ماند
بادامچی در ادامه ملی گرایی افراطی اکثریت (پان ایرانیسم)، ملی گرایی افراطی اقلیت(ترک گرایی زیاد، جدایی طلبی، توجیه خشونتِ پ.ک.ک در میان بخشی از کردگرایان،…)، سیاست خارجی پان ایرانیستی را پاشنه آشیل همکاری و همفکری میان گروه‌های مختلف تعریف کرد.
وی درپایان ضمن تاکید بر برقراری دیالوگ و همکاری بین گروه‌های مختلف سیاسی با محور دموکراسی‌خواهی؛ اتحاد و همکاری برخی گروها را میمون و برخی را نامبارک خواند.
به اعتقاد بادامچی اتحاد مبارک: اتحاد اصلاح طلبان و هویت طلبان معتدل،که نمونه بارز آن مرحله دوم انتخابات تبریزاست، اتحاد نامبارک: اتحاد میان اصولگرایان و هویت طلبان، نمونه بارز آن نادر قاضی پوراست ، اتحاد نامبارک: اتحاد میان اصولگرایان وپان ایرانیستهاو نزدیکی نامبارک: نزدیکی اصلاح‌طلبان و پان ایرانیستها می باشد.

http://negaam.news/2016/05/02/220679/
تدلیس سیاسی یعنی وارونه جلوه دادن خواست اکثریت مردم " قسمت دوم "
کارکرد حزب پادگانی در پروژه تدلیس سیاسی
 » سید احمد شمس
 یکشنبه, ۱۱ام بهمن, ۱۳۹۴
hezbepadegani.negam

در کنار روش هایی که در قمست قبلی این نوشتار به آن اشاره شد از جمله رد صلاحیت های گسترده پیش از انتخابات و نیز ابطال نتائج انتخابات در صورت همسو نبودن ناظران و مجریان و تقلب و جابجایی آراء در صورت همسو بودن مجریان و ناظران پس از انتخابات ، برای تکمیل پروژه ی تدلیس سیاسی و وارونه جلوه دادن آرای مردم ، بهره گیری از حزب پادگانی و القای این نکته که اکثریت مردم با اقتدارگرایان همسو هستند سیره مستمره این جماعت می باشد.
یکی از راه های اثبات همراه بودن مردم با حاکمیت و اقتدارگرایان ، راهپیمایی هایی است که به مناسبت های مختلف از جمله بیست و دوم بهمن و روز قدس و…. برگزار می شود و از حضور پر تعداد شرکت کنندگان در این راهپیمایی ها دلیلی بر همراه بودن مردم با حاکمان تعبیر می شود.
در حالی که این گونه راهپیمایی ها از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون معمول بوده و همگی جریان های سیاسی صرف نظر از تعلق به جناح یا تفکری خاص در آن شرکت نموده و هرگز این گونه حضور را نمی توان دلیلی بر همراهی و خرسندی قاطبه مردم از حاکمیت دانست ، و بالعکس حضور اکثریت مردم شرکت کننده در این گونه راهپیمایی ها اتفاقا یاد آوری آرمان هایی هم چون آزادی و بها دادن به جمهوریت و مردم سالاری به حاکمان است که از آن در حال حاضر فاصله گرفته اند.
علاوه بر تلاش های اقتدارگرایان برای رویارویی با مخالفان و جلوگیری از حضور آنان در صحنه های رقابت های انتخاباتی هم چون رد صلاحیت و نیز جلوگیری از پیروزی با اعمال روش هایی چون ابطال و جابجایی آراء و هم چنین تقلب آنان ، بهره گیری از حضور مردم در راهپیمایی ها به مناسب های مختلف برای القای همراهی آنان با خود و صحیح جلوه دادن نتائج آرا ، بهره گیری از حزب پادگانی و القای افزون تر این هدف از دیگر روش های اقتدارگرایان است.
چگونگی شکل گیری حزب پادگانی و ورود سپاه به انتخابات ها
در ابتدای پیروزی انقلاب که بسیاری از مبارزان دوره رژیم سابق در سپاه عضویت یافتند ؛ هم زمان در برخی احزاب سیاسی نیز به فعالیت پرداختند .
این مسئله از همان ابتدا مورد مخالفت آیت الله خمینی واقع شد ؛ و ایشان به این افراد توصیه نمودند بین فعالیت در سپاه و فعالیت سیاسی یک کدام را برگزینند ؛ و همواره این توصیه در زمان حیات و حتی در وصیت نامه ایشان مشهود است که سپاه ونیروهای مسلح را برای همیشه حتی بعد از خود از ورود به فعالیت های سیاسی و انتخاباتی منع نموده اند .
این رویه تا سال ها پس از درگذشت ایشان در زمان رهبری آقای خامنه ای هم ادامه یافت ؛ تا آن که در مرحله دوم انتخابات مجلس پنجم به صورت محدود و در انتخابات ریاست جمهوری هفتم همزمان با کاندیداتوری آقای سید محمد خاتمی به صورت جدی و با صدور بخشنامه سپاهیان به فعالیت سیاسی و انتخاباتی به نفع کاندیدای خاص فراخوانده شدند .
در آن زمان آن چنان هسته های بسیج به شکل امروزی شکل نگرفته بود حتی در آن سال ها یعنی سال های ۷۶ تا ۷۸ شاهد حضور طیف وسیعی از نیروهای دوم خردادی در بدنه بسیج بودیم .
پس از دستگیری شهردار تهران و دستیابی سپاه به اسناد و مدارک شهرداران مناطق مختلف تهران و نیز اعضای حزب کارگزاران سازندگی الگو و دستور العمل های حزب کارگزاران سازندگی در فعالیت های سیاسی و انتخاباتی که به صورت شاخه ای صنفی شهری روستایی تنطیم شده بود به عنوان نقشه راه فعالیت های سپاه و بسیج در دستور کار قرار گرفت .
با استفاده از این الگو سپاه از آن سال ها به بعد شروع به یارگیری با جهت گیری خاص نمود و افراد غیر همفکر را از میان بسیجیان تصفیه نمود و یا با تطمیع مالی و سایر امتیازات از جمله اعطای وام های کلان، واگذاری موافقت های اصولی ، وارد نمودن به فعالیت های تجاری در داخل و خارج کشور با امتیازات ویژه و …… ، توانست بسیاری از افراد را در اقشار و صنوف مختلف به سوی خود جذب نماید .
از مهمترین نوع فعالیت های شاخه ای سپاه در آن سال ها حضور وسیع و گسترده در روستاها و تشکیل پایگاه های بسیج در اکثریت قریب به اتفاق مناطق روستائی کشور است که پس از سال ۸۴ در دولت نهم با اعطای امتیازات ویژه دولتی به اعضای بسیج روستاها برای سازماندهی جمعیت روستائی در انتخابات ها به نفع جریان اصول گرا همراه بود.
در تمامی این سال ها فعالان سیاسی اصلاح طلب از این اتفاقات که به شکل خزنده ای در حال وقوع بود بی اطلاع بودند ، حال آن که یک حزب پادگانی در حال شکل گیری بود .
انتخابات شوراهای دوم و ریاست جمهوری نهم و تغییر کاندیدای مورد حمایت سپاه از قالیباف به احمدی نژاد در آخرین روزهای تبلیغات که احمدی نژاد را از ته جدول به نفر دوم و در مرحله دوم به نفر پیروز انتخابات تبدیل کردکارکرد این حزب پادگانی را نمایان تر کرد .
امروزه چیزی در حدود ده میلیون نفر بسیجی در سراسر کشور با تمام امکانات در اختیار سپاه هستند که در راهپیمائی ها، انتخابات ها، سرکوب شورش ها ، و در گذشته در سفرهای استانی احمدی نژاد و در سفرهای آقای خامنه ای طی دهه های گذشته تاکنون و نیز نماز جمعه هایی که توسط رهبری اقامه می شود همیشه حضور داشته و با اتوبوس از این شهر به آن شهر و از این استان به آن استان جابجا می شوند، که از این تعداد پنج میلیون نفر همیشه پا به کار و آماده فعالیت هستند، راهپیمائی سازماندهی شده نهم دی در تهران که متشکل از بسیجیان جمع آوری شده از سراسر کشور در تهران بود و نام حماسه نهم دی توسط حاکمیت به آن داده شد از جمله بهره گیری های حاکمیت از این حزب پادگانی است .
جمعیتی که با مشاهده آنان در راهپیمائی ها با اتوبوس هائی که از این نقطه به آن نقطه منتقل می شوند و در نماز جمعه های رهبری در تهران هم کاملا قابل رویت است ، این گونه توسط رسانه های اقتدارگرا به همگان القاء می شود که تمامی مردم ایران یک پارچه به خیابان ها ریخته اند جمعیتی که بیش از پنج میلیون نفر نیست اما همیشه و همه جا و هر زمان که اقتدارگرایان بخواهند حاضر خواهند شد و در صورت قطع امکانات و امتیازات ویژه ، بسیاری از آنان وفادار به سیستم نبوده و هرگز به این گونه فعالیت ها ادامه نخواهند داد .
تدلیس سیاسی یعنی بزک کردن سیاسی یعنی وارونه جلوه دادن خواست اکثریت مردم یعنی تنها پنج میلیون نفر را بیست و چهار میلیون نفر نمایش دادن یعنی تنها پانزده در صد مردم را شصت و سه در صد جلوه دادن یعنی روحیه دادن به اقلیت که این توهم در ذهن آنان ایجاد شود که اکثریتند و تضعیف روحیه ی اکثریت و باورپذیرشدن این نکته برای آنان که اقلیت هستند.

http://negaam.news/2016/01/31/163508/
ردصلاحیت، ابطال و تقلب شیوه اقتدارگرایان برای برهم زدن قاعده بازی
تدلیس سیاسی یعنی وارونه جلوه دادن خواست اکثریت مردم ” قسمت اول “
 شنبه, ۱۰ام بهمن, ۱۳۹۴
majlesmamnoo.negam_
تکرار واژه مردم و طرح دیدگاه هایی با قرائت خاص از سوی حاکمیت و انتساب آن به ملت ، همواره از شیوه های معمولی است که از سوی رهبری ، سپاه و اقتدارگرایان به کرات از آن بهره گیری می شود ، چرا که تلاش فراوان آن ها  این است که هم به افکار عمومی داخل کشور و هم افکار عمومی بین المللی چنین القاء نمایند که از حمایت و مشروعیت مردمی برخوردار بوده و اکثریت مردم ایران با دیدگاه های آنان همراه و همسو هستند .
از سوی دیگر این جماعت از عدم موثر بودن رای مردم در فرایند تصمیم گیری نظام ولایی سخن به میان می آورند و افرادی چون مصباح یزدی رای ملت را صرفا زینتی دانسته و برای آن اعتباری قائل نیستند.
مشروعیتی که اقتدارگرایان برای استیلای خود بر تمامی امور و مقدرات کشور قائل هستند بی حد و حصر بوده و برای دستیابی به آن از هر راه و روش  ممکن بهره می جویند و برای حفظ قدرت و از دست نرفتن آن استفاده از هر روشی را مجاز می شمارند.
پس از رهبری آقای خامنه ای با توجه به تاثیرات به جا مانده از شخصیت کاریزماتیک بنیانگذار جمهوری اسلامی ، اقتدارگرایان همسو با آقای خامنه ای تا چند سالی توانستند افکار عمومی را در انتخابات ها با خود همراه نمایند هر چند در انتخابات مجلس سوم با شکستی سنگین می رفتند تا برای همیشه از صحنه سیاسی کشور کاملا حذف شوند اما رهبری آقای خامنه ای جانی دوباره به پیکر در حال مرگ آنان بخشید.
تکرار واژه ی مردم و القای این نکته که مردم با اقتدارگرایان همراهند با توجه به نتائج انتخابات ها در آن سال ها و تداوم حضور در راهپیمایی های مرسوم از ابتدای پیروزی انقلاب ، حاکمان را در این تخیل فرو برده بود که علی رغم اعمال هر سیاستی باز هم از حمایت بی قید و شرط قاطبه ی ملت برخوردارند.
نتائج انتخابات مجلس پنجم که منجر به راهیابی اقلیتی قوی از مخالفان در این نهاد مهم و تصمیم گیر کشور شد اولین تلنگر به اقتدارگرایان بود اما نتائج غیر متظره انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ تا مدت ها اقتدارگرایان را در شوک بزرگی فرو برد تا آنان را به چاره جویی برای از دست ندادن اریکه قدرت وادارد.
اکثریت اقتدارگرای مجلس پنجم با تصویب قانون مطبوعات به منظور جلوگیری از روشنگری مطبوعات آزاد و بسته شدن جریان آزاد اخبار و نیز تغییر قانون انتخابات از شرط یک سوم آرا برای پیروزی در انتخابات مجلس به یک چهارم و هم چنین عدم امکان چاپ پوسترهای تبلیغاتی در قطع های بزرگ و صرفا چاپ آن ها در قطع های کوچک و نیز رد صلاحیت چهره های شاخص و مشهور اصلاح طلب در انتخابات مجلس ششم از سوی شورای نگهبان ، همگی تلاش موازی و همسویی را برای جلوگیری از راهیابی اصلاح طلبان به کار بستند تا از طرفی با بسته شدن روزنامه های مخالف امکان تبلیغ و شناساندن چهره های اصلاح طلب به مردم وجود نداشته باشد و از طرف دیگر با توجه به رد صلاحیت چهره های شاخص و شناخته شده توسط شورای نگهبان ، چهره های غیر مشهور اصلاح طلب با توجه به عدم امکان چاپ پوستر در قطع بزرگ ، امکان معرفی خود به مردم را نداشته و اقتدارگرایان با یک چهارم آرا و در مرحله اول موفق به پیروزی مجدد در انتخابات شوند.
از آن جا که تمایل اقتدارگرایان از دست ندادن تمامی ارکان کشور و شریک نکردن مخالفان ولو افرادی که به آرمان های بنیانگذار جمهوری اسلامی هم پایبند بوده و یا از نزدیکان وی به شمار می آمدند ولی اکنون با سیاست های آنان مخالفند می باشد ، برای حفظ تمامی قوا و مصادر امور به هر راه ممکن متوسل می شوند ، لذا وقتی با کمال تعجب نتیجه انتخابات مجلس ششم همانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ کاملا مخالف میل اقتدارگرایان رقم خورد ، در مرحله اول تلاش برای ابطال کل انتخابات و در مرحله ی بعد با ابطال بخشی از آرای مردم ، تلاش کردند برخی از افراد همسو با خود مانند غلامعلی حداد عادل را بدون آن که از رای مردم برخوردار باشد را با وقاحت تمام به درون مجلس بفرستند.
هنگامی که اقتدارگرایان آگاه به اراده ملت شدند ، پس از انتخابات مجلس ششم با ایجاد بحران درهر نه روز در کشور تلاش نمودند تا نا امیدی را در مردم گسترش داده و در نتیجه از حضور اکثریت مردم در انتخابات بکاهند این شیوه در انتخابات شوراهای اسلامی دوره دوم کارگر افتاد و در شرائطی که مردم با حضوری بسیار کم تعداد ناامیدی خود از شرایط موجود کشور را بروز دادند اقتدارگرایان در حالی که خود هم باور نداشتند با رایی بسیار ناچیز به پیروزی دست یافته و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ که با اشتباه استراتژیک اصلاح طلبان با توجه به پراکنده شدن آرای آنان میان چند نامزد در حالی که مجموع آرای اصلاح طلبان بسیار بیشتر از آرای اصولگرایان بود، اقتدارگرایان  در دوره دوم این انتخابات با توجه به شرائط خاص آن دوره توانستند با ترفندهای مختلف خود را پیروز آن انتخابات نمایند.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ سال هوشیاری اقتدارگرایان و عبرت گرفتن از گذشته ها بود ، از آن جا که این جماعت حضور مخالفان خود در همه پرسی ها را فقط در حد گرم کردن تنور انتخابات تحمل می نماید اما هرگز تمایل به حضور پرقدرت آنان حتی به عنوان نامزد رقیب نداشته چه برسد به آن که نتیجه و برون داد صندوق های رای به نفع مخالفان بوده و منجر به از دست رفتن مصادر امور از دست اقتدارگرایان شود ، هنگامی که نظرسنجی ها حکایت از پیروزی نامزد مخالف جریان اقتدارگرایی در انتخابات ریاست جمهوری داشت به گونه ای که حتی آرای بسیاری از اصولگرایان دلسوز را هم با خود همراه نموده بود ، این جماعت که هرگز به رعایت قواعد بازی چه پیش و چه پس از انتخابات باور ندارد و پیش از انتخابات با حربه ی نظارت استصوابی و رد صلاحیت گسترده ، مخالفان را از صحنه خارج نموده و پس از انتخابات نیز چنانچه نتیجه ای متفاوت با میل اقتدارگرایان حاصل شود با حربه ی ابطال در صورت همسو نبودن ناظران با دولت و تقلب در صورت همسو بودن ناظران با دولت ، سعی در اعلام نتیجه مطابق با میل خود دارد ، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ علی رغم خواست اکثریت ملت با توجه با همسو بودن ناظران و مجریان ، با تقلبی آشکار رای ملت را وارونه نموده و نتیجه ی دیگری را خلاف آن چه در صندوق های رای ریخته شده بود اعلام نمودند.
در کنار این روش ها برای وارونه جلوه دادن رای مردم ،  برای باور پذیرتر نمودن این تلاش ها چه در قبل و چه پس از انتخابات ها ، تدلیس سیاسی یا وارونه جلوه دادن خواست اکثریت مردم شیوه ای است که از سوی جریان اقتدار گرا همواره صورت می پذیرد، تا نتائج آرا هم برای مردم باور پذیر بوده و هم در سطح بین المللی این گونه القاء شود که مردم با اقتدارگرایان همسو هستند .
خلاصه ی کلام آن که بر خلاف نظام های دموکراتیک در دنیا که حزب حاکم در صورت شکست و مواجهه با عدم اقبال مردم به خواست اکثریت مردم تن داده و تلاش می نماید در انتخابات های بعدی با ترمیم مواضع و بازنگری در روش ها برای رقابت سالم  آماده شود اما اقتدارگرایان به جای بهره گیری از این روش های دموکراتیک با برهم زدن قواعد بازی تلاش دارند تا به صورت ناسالم حضور دائمی خود در قدرت را تثبیت نمایند .

در قسمت آینده به کارکرد حزب پادگانی در این خصوص یعنی تدلیس سیاسی و موجه جلوه دادن نتائج انتخابات و باور پذیر نمودن آن در سطح عموم خواهم پرداخت.

http://negaam.news/2016/01/30/163510/
seyedahmadshams.negam
در صورت عدم تمکین شورای نگهبان به قانون
چاره کار اصلاح طلبان اعتماد به جوانان در انتخابات آتی است
 » سید احمد شمس
 چهارشنبه, ۳۰ام دی, ۱۳۹۴
javaneslahtalab.negaam

شرائط و فضای انتخاباتی این روزها بی شباهت با انتخابات مجلس هفتم نیست ، از یک سو دولتی همسو با اراده ی مردم بر سر کار است و از سوی دیگر شورای نگهبانی که عزم جدی بر قلع و قمع نمودن مخالفان خود دارد ، به گونه ای که امکان رقابت بین چهره های اصلی اصلاح طلب و اصول گرا با توجه به این نوع مداخله ی شورای نگهبان در حذف چهره های شاخص اصلاح طلب و طرفدار دولت در حمایت از جناح خاص غیر ممکن شده است.
شاید انتظار تایید صلاحیت چهره های شاخص اصلاح طلب و طرفدار دولت از ابتدا تصوری خوش بینانه و غیر واقعی بود چرا که پیشینه ی شورای نگهبان در ادوار گذشته حکایت از این واقعیت دارد که حتی در انتخابات مجلس ششم و به ویژه پس از آن در انتخابات مجلس هفتم به بعد عزم جدی شورای نگهبان چیزی جز حذف چهره های شاخص اصلاح طلب و ممانعت از ورود آنان به مصادر اصلی و تصمیم گیرنده کشور چون مجلس شورای اسلامی نبوده و این نکته را همواره به عنوان یکی از اصلی ترین وظائف خویش نصب العین قرار داده است.
و اگر انتظار چهره های شاخص و فعال اصلاح طلب رد شدن از فیلتر شورای نگهبان بوده بایستی بدون تعارف این انتظار را خیالی خوش پنداشت که گویا عزیزان اصلاح طلب پس از چند نوبت چشیدن طعم رد صلاحیت ، هنوز به نیت واقعی شورای نگهبان پی نبرده اند به خصوص آن که این شورا پس از چند دهه شکست های متوالی چون مجلس سوم و مجلس ششم و نیز انتخابات های ریاست جمهوری هفتم و هشتم و یازدهم ، همواره به بهانه ی نظارت استصوابی و اکنون با یافتن بهانه ی جدیدی به نام فتنه ی ۸۸ برای توجیه و باور پذیر تر نمودن عقده گشایی خود از مخالفان ، از این حربه بهره می جویند و هرگز تن به ایجاد شرائط برای ورود مخالفان خود به صحنه ی رقابتی که شکست همفکرانشان در آن قطعی است نخواهند داد.
البته بدون شک تصمیم گیرندگان اصلی جبهه ی اصلاحات و حامیان دولت بی اطلاع از این اقدام شورای نگهبان نبوده و ثبت نام گسترده ی ایشان پاسخی از پیش تعیین شده برای بالا بردن هزینه ی رد صلاحیت گسترده بوده که البته این روش استراتژی معقول و کاملا مدبرانه ای بوده است.
از آن جا که با توجه به تجارب دوره های گذشته به خصوص دوره هفتم تغییر رویه در روند تصمیم گیری شورای نگهبان بعید به نظر می رسد و به احتمال قوی شورای نگهبان با حکم حکومتی نهایتا تن به تایید صلاحیت چهره های غیر مشهور اصلاح طلب خواهد داد به گونه ای که باز هم امکان رقابت در همه ی حوزه های انتخابیه میان تمامی تفکرهای رائج سیاسی وجود نخواهد داشت به نظر نگارنده تنها دو روش برای مقابله با این رویه ی شورای نگهبان متصور خواهد بود.
هر چند این دو روش در انتخابات مجلس هفتم نیز قابل اجرا بود اما متاسفانه با تصمیم دولت وقت و نیز اجماع اصلاح طلبان مبنی بر عدم شرکت در انتخابات ، امکان اجرای آن فراهم نشد ، روش اول ایستادگی دولت در مقابل تصمیم شورای نگهبان و تن ندادن به انتخابات غیر رقابتی و وادارنمودن شورای نگهبان به تمکین در مقابل قانون است ، اما روش دوم که خوشبختانه قابل اجراتر و از لحاظ نتیجه نیز قابل حصول تر می باشد،( با توجه به این که دیگر حدیث نفس نبوده و عزیزان همفکر به دلیل عدم حضور اینجانب در داخل کشور دیگر تلقی منافع شخصی از آن نخواهند داشت ) ، تن دادن به اعتماد به جوانان و بهره گیری از حضور چهره های غیر مشهور اصلاح طلب و حتی مستقل و ارائه لیست از میان آنان خواهد بود.
در انتخابات مجلس هفتم که دولت وقت از اتخاذ روش اول سرباز زد و ایستادگی در مقابل شورای نگهبان و وارد نمودن آن نهاد به تمکین در برابر قانون را برنگزید ، من و برخی از دوستان بر این اعتقاد بودیم که بایستی اصلاح طلبان در این شرائط ، از باقیمانده ی چهره های اصلاح طلب ولو غیر مشهور حمایت نموده و زمینه را برای واگذاری مجلس به جناح مقابل مهیا ننمایند.
اما متاسفانه تصمیم آن زمان اصلاح طلبان بر این قرار گرفت که سیاست عدم شرکت را در پیش گیرند و حتی لیستی تحت عنوان اصلاح طلبان نیز مجاز به ورود به عرصه ی انتخابات نشد ، وقتی در آخرین روزهای منتهی به شروع تبلیغات انتخابات مجلس هفتم اینجانب و تعدادی دیگر از افراد در قالب اسامی ۲۰۶ نفری که با حکم حکومتی تایید شدند وارد عرصه رقابت شدیم تا حداقل صدای اصلاح طلبان در آن فضا شنیده شود به گونه ای که در آن رقابت سخت اینجانب در مناظره ای مستقیم با آقای سعید جلیلی که هر دو از مشهد کاندیدا شده بودیم ، رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان را فاجعه نامیدم و همین موضع گیری تا سال های پایانی دولت احمدی نژاد دامن گیر حقیر شد ، متاسفانه دوستان همفکر این اصرار ما مبنی بر حضور اصلاح طلبان در صحنه و واگذار ننمودن مجلس به طرف مقابل را حدیث نفس نامیدند .
هر چند دوستان همفکر بعدها به اشتباه استراتژیک خود مبنی بر خالی کردن صحنه و حمایت نکردن از باقیمانده اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم اعتراف نمودند و همین عقب نشینی را از جمله عواملی بر شمردند که اقتدارگرایان با فتح سنگر به سنگر مراکز قدرت زمینه ی استیلای عناصری چون احمدی نژاد را فراهم نمودند اما امروز شایسته است که آن اشتباه تاریخی دوباره تکرار نشود .
امروز دیگر آن چه می نگارم حدیث نفس نیست چرا که اولا فرسنگ ها دور از کشور حضور داشته و ثانیا دیگر امکان حضور در عرصه رقابت ها به عنوان نامزد انتخاباتی و حتی یک فرد عادی شرکت کننده و رای دهنده برای اینجانب در انتخابات وجود ندارد .
با توجه به آن که روش اول جهت مقابله با شورای نگهبان یعنی مقابله تمام قد دولت در برابر تصمیم غیر قانونی این نهاد بعید به نظر می رسد و تجربه نشان داده که شورای نگهبان جز موارد بسیار معدود چهره های اصلاح طلب را تایید صلاحیت نخواهد نمود ، به ویژه آن که اکنون سلاح فتنه نیز در دست این مرکز به عنوان اهرمی برنده برای قلع و قمع شدیدتر قرار گرفته است ، چاره ای جز حمایت از نفرات تایید صلاحیت شده هر چند غیر مشهور باقی نمی ماند .
اتفاقا مزیت این دوره ی اصلاح طلبان نسبت به دوره هفتم ، وجود فضای نشاط و امید پس از اجرای برجام و مذاکرات هسته ای است که این فضا به دلیل نا امیدی مردم از بحران های ایجاد شده توسط اقتدارگرایان در دوره اصلاحات و عدم اتخاذ روش مناسب از سوی اصلاح طلبان و دولت وقت در مقابل آن سنگ اندازی ها ، در انتخابات مجلس هفتم وجود نداشت.
دلائلی چون غیر مشهور بودن یا جوان و کم تجربه بودن نامزدهای تایید صلاحیت شده نمی تواند دلیل موجهی برای کنار کشیدن از صحنه و عدم ارائه لیست انتخاباتی باشد ، چرا که عزیزانی هم که امروز خود شهرت داشته و اسم و رسمی یافته اند ، بدون شک روزگاری فاقد این معروفیت بوده اند که به مدد حضور در چنین فضاهایی به آن دست پیدا نموده اند که نمونه ی بارز آن برنده شدن برخی از چهره های کاملا ناشناخته در مجلس ششم صرفا به دلیل حضور داشتن در لیست اصلاح طلبان بود به گونه ای که وقتی آن عزیزان در کوچه و بازار با مردم روبرو می شدند ، هرگز مورد شناخت اهالی حوزه انتخابیه خود واقع نمی شدند و همین نکته دلیل بر رای مردم به تفکر و لیست خاص بود و نه به افراد خاص ، و تجربه نداشتن افراد باقیمانده در صحنه هم دلیل موجهی بر کنار کشیدن از صحنه نمی تواند باشد چرا که تجربه از بدو تولد همراه هیچ انسانی نبوده و با حضور در این گونه عرصه ها برای همگان به دست آمده است.
اکنون نیز با حمایت از جوانان و افراد غیر مشهور همفکر حتی با تجربه کمتر و اعتماد و پشتیبانی همه جانبه از آنان و تنظیم لیستی متشکل از این عزیزان آینده ساز می تواند پیروزی اصلاح طلبان را در مجلس آینده تضمین نماید.
اگر چه آخرین تلاش ها برای گرفتن تایید صلاحیت و حضور چهره های شاخص و با تجربه و ارج نهادن به خدمات آنان امری ممدوح و بلکه لازم و ضروری است اما اگر چنان چه این مهم به سر انجام نرسید چاره در خالی کردن صحنه نخواهد بود.
حتی حمایت از چهره های مستقل و غیر وابسته به جناح اقتدارگرا و جلب همکاری آنان در تکمیل لیست انتخاباتی اصلاح طلبان در صورت عدم وجود هیچ فردی حتی از آخرین لایه های اصلاح طلبی هم می تواند روش مناسبی برای واگذار ننمودن این نهاد مهم و تصمیم گیر به راه یافتگان اقتدار گرا باشد.

http://negaam.news/2016/01/20/162225/
سید احمد شمس در کنفرانس برادری مسلمانان از رویا تا واقعیت در آنکارا
تبشیر و تکفیر روش های منسوخ شده،دعوت به اخلاق تنها راه اصلاح جوامع بشری
 شنبه, ۲۶ام دی, ۱۳۹۴
shamsankara.negaam
بعد از پشت سر گذاشته شدن جنگ ها و خونریزی های متوالی که پس از جنگ جهانی اول و دوم و نیز رویاروئی های خونبار در شرق دور از جمله جنگ آمریکا با ویتنام و هم چنین آخرین آن ها یعنی لشکر کشی ارتش سرخ به افغانستان و جنگ هشت ساله ایران و عراق و نسل کشی های بوسنی و هرزگوین ، در اواخر قرن بیستم و پیش از سال دو هزار میلادی ، جهان و منطقه داشت کم کم روی آرامش و صلح را به خود می دید .
ایده گفتگوی تمدن ها که جایگزین برخورد تمدن ها شده بود و به ابتکار و پیشنهاد رئیس جمهور وقت ایران آقای خاتمی به تصویب سازمان ملل رسیده و سال ۲۰۰۰ میلادی به همین عنوان نامگذاری گردیده بود ، فصل نوینی را از پایان جنگ و خونریزی و شروع جهانی عاری از خشونت ، و مملو از صلح و دوستی را نوید می داد.
در خاورمیانه با توجه به انتخابات پرشور ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ که با اراده ی مردم ایران منجر به انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور شده بود و با عزم و اراده ی دیگر کشورهای همسایه ، فضایی مثال زدنی از تفاهم و دوستی شکل گرفته بود ، برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی این مودت و پیوند را بیش از پیش به نمایش گذاشت ، روسای جمهور و شخصیت های کشورهایی که تا آن زمان قرار گرفتنشان در یک اجلاس آن هم با فاصله ای دور امکان پذیر نبود ، زیر یک سقف و در کنار هم دوستانه نشسته و در فضایی آکنده از محبت ، شعار دوستی و برادری را سر می دادند .
در آن کنفرانس از ایران و عربستان به عنوان دو بال قدرتمند جهان اسلام نام برده شد که با کنار گذاشتن اختلافات گذشته می توانند پیکره ی تنومند کشورهای اسلامی را تا اوج عزت پرواز دهند ، دیدار رهبری با برخی مقامات کشورهایی که تا آن زمان هیچ گونه رابطه ی تعریف شده ای با آنان وجود نداشت و حضور سران کشورهایی چون فلسطین و اردن و مصر که از لحاظ دیپلماتیک ارتباطاتی با آن ها برقرار نبود ، همگی تصویری زیبا از جهانی پر از صلح و دوستی و منطقه ای آکنده از محبت و به دور از هر گونه جنگ و خشونت را در جلوی چشم همگان به نمایش گذاشته بود.
اما متاسفانه بازیگردانان دنیا که تداوم حیاتشان جز با جنگ و خونریزی میان ملل و کشورها رقم نخورده و تحمل صلح و دوستی را این گونه در منطقه بر نمی تابیدند با زبر دستی و طراحی پروژه های خطرناک ، آرامش کوتاه مدت منطقه را دوباره به سمت جنگ و خونریزی کشاندند.
یازدهم سپتامبر جرقه ی خطرناک اولین حرکت نامیمونی شد که بهانه به دست بازیگردانان دنیا داد تا با لشکر کشی به افغانستان و عراق به بهانه ایحاد صلح و دموکراسی ، خود باعث چند دستگی و خونریزی و سر آغاز اختلاف های جدیدی در این کشورها و در سطح منطقه شوند .
طبیعی است که در کشورهای توسعه نیافته ای که پس از چند دوره جنگ های متمادی ، اکنون با لشکر کشی بیگانه دچار بی ثباتی شده اند و زمینه ی مساعدی جهت ایجاد اختلاف های قومی و مذهبی میان مردمان آن وجود دارد ، بروز جنگ و نزاع و درگیری ها بر سر قدرت و نیز سایر مسائل اجتماعی سیاسی امری بدیهی خواهد بود ، اتفاقی که در عراق و افغانستان با ظهور طالبان و القاعده و نیز گروه های تندروی شیعه و سنی که ثبات و آرامش این کشورها را بر هم می زدند ، منطقه را وارد نزاع و جنگی دوباره نمود .
هر چند در مدت کوتاه صلح و آرامشی که به تدبیر و مدد حکمرانان با تدبیر وقت منطقه با در نظر گرفتن حد اقل حقوق و مطالبات و آزادی های مدنی اهل سنت در ایران و نیز توجه به حد اقل نیازمندی های مذهبی شیعیان و ساخت مدارس ویژه اهل تشیع در عربستان ، شکل زیبایی از رضایتمندی اقلیت های مذهبی و دینی و قومی در منطقه حکفرما شده بود ، اما متاسفانه پس از مدت کوتاهی این آرامش و صلح جای خود را به بروز اختلاف های مذهبی و کوبیدن بر طبل تفرقه و جدائی داد.
با روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد در ایران و بی توجهی به مطالبات بر حق اهل سنت به ویژه در منطقه بلوچستان که با انتصاب استانداری که احساسات قوم بلوچ را تحریک می نمود ، این بی تدبیری مسبب ایجاد گروه تروریستی جند الله گردید که آرامش و امنیت به وجود آمده در دوره اصلاحات در آن دیار را به نا امنی و خونریزی بدل نمود .
بی تدبیری های دولت شیعه در عراق و حاکمیت ایران در به رسمیت نشناختن حقوق اقلیت سنی با روش هایی چون سرکوب و اعدام های عقیدتی ، بی توجهی به مطالبات اکثریت شیعه در بحرین ، فعالیت های تبشیری و داعش ساز حاکمیت ایران در منطقه سنی نشین رقه ، بی توجهی به مطالبات اکثریت اهل سنت در سوریه توسط سردمداران علوی آن ، کشتار شیعیان نیجریه و توجه ننمودن به مطالبات اقلیت شیعه در عربستان و کویت و برخی دیگر از کشورها ، در کنار نارضایتی های مردمی که در کشورهای عربی دیگر رخ داد و موجب ظهور بهار عربی در کشورهایی چون تونس و مصر و لیبی گردید ، همه و همه از جمله اتفاق هایی بود که در سال های اخیر فضای صلح و دوستی که در اوائل دهه گذشته بر جهان و منطقه حکمفرما شده بود را به جنگ و خونریزی بدل نمود.
در حالی که طرح ایجادمنطقه ای چون شینگن در خاورمیانه به منظور تردد بدون روادید اتباع کشورهای ترکیه ، سوریه ، عراق ، ایران و آذربایجان در حال شکل گیری بود تا علاوه بر ایجاد صلح و دوستی روز افزون میان ساکنان آن با ایجاد پولی واحد ، زمینه شکل گیری کشورهای قدرتمند اسلامی در منطقه را نوید دهد ، متاسفانه با بروز نا آرامی های سوریه ، عراق و ترکیه کاملا به فراموشی سپرده شد و امکان اجرایی شدن آن برای سال های طولانی آینده به تعویق افتاد.
و اکنون نیز متاسفانه پس از نا آرامی ها و اختلاف های داخلی در کشورهای منطقه ، فاز جدیدی از تقابل و رویارویی مستقیم دولت ها در حال شکل گیری است که آخرین نمونه ی آن اعدام شیخ نمر در عربستان و حمله به سفارت آن کشور در ایران توسط نیروهای سازمان دهی شده می باشد که در نتیجه بی تدبیری های حاکمیت ایران و عربستان به وقوع پیوسته است.
علیرغم پیشرفت هائی که در زمینه تکنولوژی و علوم و فنون و نیز افزایش آگاهی های عمومی و تفکر بشری در قرن بیست و یکم شاهد آن هستیم ، و انتظار می رود در عصر حاضر ، همگام با این پیشرفت ها ، دنیا با مسئله ای تحت عنوان اختیار و آزادی افراد در انتخاب تفکر و دین و مذهب کنار آمده باشد ، و هم چون قرون گذشته ، داشتن عقیده و مذهب و دین ، و یا تعلق به قومیت و نژاد خاص ، باعث آزار و اذیت و حتی گرفته شدن جان عده ای نشود ، اما متاسفانه هم چنان این جاهلیت ، در عصر حاضر هم ، گریبان گیر جوامع مختلف بشری بوده و هست .
نگاه و حس برتر بودن یک دین و یا یک مذهب نسبت به سایر ادیان دیگر ، فقط خاص منطقه خاورمیانه نبوده و در بسیاری از کشورهای دنیا ، جریان دارد و همین تفکر باعث ایجاد گروه های تبشیری فراوانی در تمامی نقاط دنیا شده ، تا در فضای مجازی ، یا به صورت مواجهه های حضوری ، و گاه مکاتبه ای و نیز ایجاد شبکه های تلویزیونی ، برای گرویدن پیروان سایر ادیان به دین مدنظر آنان ، تلاش فراوانی صورت گیرد و جهت نیل به این هدف نیز از مشوق های زیادی بهره گرفته شده و با سخنان زیبا و آراسته ، نسبت به تبلیغ دین یا مذهب خاصی از روش های مختلف تبلیغی استفاده می گردد.
هم چنین عده ای دیگر در مقابل ، با تحقیر و تخریب دیگر ادیان و مذاهب و پیروان ایشان ، و یا با استفاده از تعابیری چون منحرف ، گمراه ، رافضی ، جعلی ، دروغین ، تحریف شده ، و ….. ، پیروان سایر ادیان و مذاهب را تکفیر نموده و گاه با اعمال خشونت ، در صدد کشتار و نابودی آنان بر آمده و یا اقدام به بازداشت و زندانی نمودن آن ها می نمایند .
من لازم می دانم پیش از طرح مبحث اصلی ، اذهان شما را به واقعیتی انکار ناپذیر جلب نمایم ، که بدون شک بیش از نود و پنج در صد مردم دنیا ، معمولا پیرو دین و یا مذهب آباء و اجدادی خود هستند و در صد بسیار ناچیزی از آنان ، پس از رسیدن به بلوغ فکری ، با بررسی و تحقیق ، به دین یا مذهبی ، غیر از دین پدری خود روی می آورند ، پس نباید از این حقیقت غافل بود که چه بسا کسانی که امروز ، دین خود را برتر می شمارند و با اقدامات تبشیری و یا تکفیری ، در صدد اثبات حقانیت دین خود و باطل بودن سایر ادیان هستند ، اگر در خانواده ای دیگر متولد می شدند ، امروز خود نیز به همان دین گرایش داشتند ، لذا نبایستی هیچ کس را در دنیا ، به صرف داشتن عقیده یا تفکری مقصر دانست ، و یا گاه با تفتیش عقائد در صدد نابودی او بر آمد.
در نتیجه نباید از این حقیقت غافل شویم که تبشیر و تکفیر ، روش های منسوخ شده ای هستند که امروز کارکرد خود را از دست داده اند ، و بی شک فرجامی نداشته و نهایتا محکوم به شکست می باشند ، امری که امروزه با کمال تاسف ، حتی توسط برخی از مدعیان روشنفکری در بعضی از کشورهای پیشرفته دنیا ، با اقدامات تبشیری و صرف هزینه های فراوان ، با روش های مختلف تبلیغی و مشوق های گوناگون ، و نیز با استفاده از نقاط ضعف و کمبودهای پیروان دیگر مذاهب و ادیان ، جهت گرویدن ایشان به آئین مدنظر ، صورت می گیرد ، و در بسیاری از موارد ، این گرایش ها ، به دلیل همان نقاط ضعف ، به صورت مقطعی و کوتاه مدت بوده و تداوم نداشته و پس از گذشت مدت زمانی ، اگر چه ممکن است فرد تظاهر به آن دین نماید ، اما قلبا تمایل چندانی به آن آئین نخواهد داشت ، و حتی نمونه های بسیاری مشاهده شده که برخی از افراد ، در همان ابتدا ، پس از دریافت کمک های مالی ، بلافاصله از آن دین رویگردان شده اند ، و هم چنین تکفیر و منحرف خواندن پیروان دیگر ادیان ، که امر مشمئز کننده ای بوده و جز جاهلیت بانیان آن ، نشان از هیچ چیز دیگری ندارد .
من معتقدم در عصر حاضر ، فارغ از داشتن هر دین و مذهبی که در حوزه خصوصی و اعتقادات شخصی به آن معتقد و پایبند هستیم ، تنها راه اصلاح جوامع بشری ، دعوت مردم به اخلاق و پایبندی به فضائل و دوری از رذائل است ، که همانا هدف اصلی تمامی ادیان ، و ارسال رسل نیز جز این نبوده است .
واقعا در عجبم از افرادی که تمام تلاش خویش را معطوف به دعوت دیگران برای گرویدن به دین و مذهب خود نموده اند ، و یا افرادی که دیگران را به واسطه اعتقاد به دین و مذهب دیگر ، نکوهش نموده و حتی گاه آنان را مستوجب مرگ می دانند .
پس چرا با وجود ادیان و مذاهب متعدد ، جوامع بشری هم چنان از بی عدالتی و ظلم و ستم و ….. رنج می برند؟ و در همین دهه های اخیر شاهد وقوع انواع جنایات ، توسط پیروان ادیان مختلف در کشورهای گوناگون بوده ایم ؟ ، نسل کشی و جنایاتی که توسط صرب های مسیحی مذهب انجام گرفت و یا جنایاتی که توسط صهیونیست های یهودی مذهب صورت می گیرد ، و یا جنایات صورت گرفته توسط صدام حسین سنی مذهب و یا داعش مدعی مدهب اهل سنت و هم چنین بشار اسد علوی مذهب و حاکمان شیعه مذهب در ایران و عراق ؟!!!!! ، پس صرف گرایش به هر دین و مذهبی ، باعث مصون شدن افراد از خطا و جنایت نخواهد گردید .
لذا بدون تردید بایستی تلاش خویش را برای گسترش اخلاق در تمامی جوامع بشری معطوف کرده و سعی نمائیم انسانیت را وجهه همت مردم قرار دهیم و از هر گونه اقدامات تبشیری و تکفیری پرهیز نمائیم .
من مخالف بحث های علمی میان اندیشمندان ادیان و مذاهب مختلف نیستم ، چرا که بحث های علمی و نظری ، امری ضروری برای بالندگی و رشد و ارتقاء افکار مراکز علمی و دینی می باشد ، اما قطعا این مباحث ، بایستی میان علما و بزرگان ادیان و مذاهب و در محیط علمی ، با تکیه بر مدارک و مستندات علمی صورت پذیرد ، و نتیجه ی آن به آگاهی عموم برسد ، نه آن که این مباحث میان عوام و افراد نا آگاه از پیروان ادیان مختلف ، بدون توجه به مدارک و مستندات علمی و صرفا بر اساس شنیده های غیر قابل اثبات انجام شود ، یا به صورت تبشیری و تکفیری ، از سوی برخی ادیان ، برای گرایش دادن پیروان دیگر ادیان ، به سوی خود صورت گیرد .
فضائل و رذائل اخلاقی ، مفاهیم مشخص و مشترکی میان تمامی ادیان و مذاهب ، و حتی اقوام و ملل گوناگون بوده و در موارد بسیار ناچیزی ممکن است جابجائی هائی در آن مشاهده شود ، لذا بارها شده که در موارد مختلف می شنویم که فلان شخص با این که پیرو دین دیگری است ، اما انسان خوب و قابل احترامی است ، این که او انسان خوبی است به چه معناست ؟ یعنی این که او به فضائل اخلاقی پایبند است و از بدی ها پرهیز می نماید .
لذا نیاز ضروری عصر حاضر ، تلاش برای ایجاد جامعه ای بر اساس اخلاق ، صرف نظر از نگاه به دین و قومیت آنان است ، و بدون تردید برای دستیابی به این هدف ، تلاش اندیشمندان و نخبگان از هرگونه آئین و قومیتی ، برای نهادینه شدن اخلاق در تمامی جوامع امری ضروری و انکار ناپذیر است . که با داشتن جامعه ای مبتنی بر اخلاق به هدف اصلی تمامی ادیان نیز دست خواهیم یافت .
از این رو با توجه به رشد فزاینده خشونت ، فرقه گرایی ، و تعصب های کور مذهبی و قومی که در سال های اخیر دامنگیر منطقه و جهان شده و بی خانمانی ، مهاجرت و کشته شدن انسان های بیگناه فراوانی را در برداشته است ، این همایش در نظر دارد با تبیین چهره رحمانی اسلام و سایر ادیان الهی ، دیدگاه های اندیشمندان برجسته مذاهب مختلف اسلامی مبنی بر لزوم دوستی و برادری میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان را تشریح نماید.
گرامیداشت چهره های ارزشمندی که با فکر بلند خود همواره پیروان مذاهب مختلف را به همدلی و نزدیک شدن به هم تشویق کرده و با این اقدامات ارزشمند ، نام خود را در تاریخ به نیکی ثبت نموده اند از جمله اهم اهداف این همایش بوده است ، شخصیت هایی چون سید جمال الدین اسد آبادی ، شیخ محمود شلتوت ، شیخ احمد کفتارو ، شیخ محمد عبده ، آیت الله بروجردی ، آیت الله شریعتمداری و آیت الله منتظری و ده ها چهره برجسته دیگر.
برپاکنندگان این کنفرانس بر این نکته تاکید دارند که مذاهب مختلف اسلامی و رهبران آن در طول تاریخ همواره بر همزیستی مسالمت آمیز میان پیروان فرق مختلف اسلامی و حتی میان پیروان تمامی ادیان تلاش داشته و آن چه که امروز به عنوان چهره ای خشن و غیر رحمانی از اسلام توسط برخی جریان های شناخته شده از مذاهب مختلف ارائه می شود ، با روح اسلام حقیقی و سایر ادیان الهی سازگار نمی باشد.
با توجه به این که این همایش اولین نشست مستقل ایرانیان و فعالان سیاسی مدنی مقیم ترکیه بوده و برخی مراکز رسمی برگزاری چنین کنفرانسی را بر نمی تابیدند با تهدید برخی اساتید و دانشجویان و فعالان اقتصادی و اجتماعی سعی در برگزار نشدن این همایش به صورت های مختلف از جمله ایجاد شایعه در میان پناه جویان ایرانی مقیم ترکیه را داشتند که خوشبختانه با بی اثر بودن این اقدامات اولین نشست مسقل فعالان ایرانی مقیم ترکیه با موفقیت برگزار گردید.
انتشار و پخش شب نامه در فضای مجازی توسط برخی چهره های مشکوک در اروپا و آمریکا و تماس با برخی سخنرانان کنفرانس پیش از برگزاری آن به منظور منصرف نمودن ایشان جهت شرکت در این همایش از جمله اقدامات برخی مراکز رسمی و افراد خاص در دیگر کشورها بود که در راستای اقدامات تخریبی در ترکیه برای لغو برگزاری این کنفرانس صورت گرفته بود اما خوشبختانه تمامی اقدامات مذکور تاثیر گذار نبوده و با برگزاری اولین نشست مستقل فعالان سیاسی مدنی ایرانی در ترکیه انتظار می رود برنامه هایی از این دست نیز در آینده با موفقیت برگزار شود.

http://negaam.news/2016/01/16/161816/

فرق مردان اعتدال یا پایداری

مي شود "هاشمي رفسنجاني" را نقد کرد ...
اما نميتوان از خدمات او تقدير نکرد و در برابر شکيبايي وي سر خم نکرد ...
مي شود از "خاتمي" انتقاد کرد ...
اما نميتوان او را دوست نداشت ...
مي شود "موسوي" و " کروبی " را محاکمه کرد ...
اما نميتوان مظلوميت این دو را ناديده گرفت و ايستادگي شان را تمجيد نکرد ...
مي شود از "ظريف" ايراد گرفت ...
اما نميتوان به احترام وي بر نخاست ...
مي شود منتقد "روحاني" بود ...
اما نميتوان قدرت بيان و هوشمندي وي را ناديده گرفت و از نجابت او تمجيد نکرد ...
اما در مقابل ...
مي شود از تلاش "احمدي نژاد" تعريف کرد ...
اما اصلا نميتوان او را دوست داشت !!!
مي شود از زحمات "جليلي" حمايت کرد ...
اما اصلا نميتوان از نتيجه کار وي دفاع کرد !!!
مي شود از علم "مصباح يزدي" تقدير کرد ...
اما به هيچ وجه نميتوان او را به عنوان استاد اخلاق پذيرفت !!!
مي شود به تجربه "جنتي" احترام گذاشت ...
اما نميتوان او را فردي عادل ناميد !!!
... و اين است فرق مردان اعتدال و اصلاحات با افراطيون و پايداري ها!