» سید احمد شمس
درقسمت قبلی به مقایسه ی آقای هاشمی و آقای خامنه ای در ابعاد مختلف پرداخته شد، دراین قسمت دلایل رویارویی نهان و آشکار آقای خامنه ای با آقای هاشمی در ده ساله اخیر مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
دلائل رویارویی نهان و آشکار آقای خامنه ای با آقای هاشمی در ده ساله اخیر؛
جایگاه کاریزماتیک، ویژه و استثنایی امام خمینی از او شخصیتی محبوب در قلوب مردم و مسئولان نظام و حتی در میان مردم دیگر کشورها ساخته بود به گونه ای که همگان با تمام وجود و از روی میل و اشتیاق و هیچگونه اکراه و اجبار نظرات و فرامین او را بدون چون و چرا میپذیرفتند اما علیرغم این ویژگیها، امام همواره از مشورت متخصصان و صاحب نظران دراداره کشور بهره میجست و درامور مختلف بارها با نادیده گرفتن نظرات خود خرد جمعی را حاکم بر دیدگاههای شخصی خود می نمود.
اعلام پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نمونه ای از بهره گیری امام از مشورت صاحب نظران و بها دادن به خرد جمعی و بازگشت از نظرات شخصی خود است اما آقای خامنه ای از هر دو ویژگی یاد شده بی بهره است یعنی نه شخصیتی کاریزماتیک و ویژه و استثنائی هم چون امام خمینی دارد که قلوب همگان به سمت او جذب شده و فرامین او را بدون چون و چرا از روی اشتیاق و نه اجبار بپذیرند و نه از مشورت متخصصان و صاحب نظران در اداره امور کشور بهره میگیرد اما درعوض انتظار او اطاعت بی چون و چرای همگان از دیدگاههای اوست و این معنای دقیق بصیرت از نظر وی میباشد یعنی بز اخفش بودن یعنی اطاعت محض یعنی تعطیلی عقل در برابر او، نکته ای که شیخ شجاع اصلاحات کروبی عزیز در تبیین جایگاه ولایت فقیه در مجلس ششم بدان اشاره مینمود که:(بایستی همگی ملتزم به تبعیت از ولی فقیه باشیم و تبعیت از ولی فقیه به معنای تعطیلی عقل نیست ما از رهبری اطاعت میکنیم مگر آنکه رهبری بگوید ماست سیاه است که البته رهبری این را نمیگوید!!) اما شیخ شجاع اصلاحات آنگاه که دید رهبری تعطیلی عقل را از ایشان و مهندس موسوی میخواهد و خواست او تن دادن به اعلام نتایجی است که روز روشن را شب و ماست را سیاه جلوه میدهد پیگیری مطالبات ملت و ایستادگی در مقابل خودکامگی رهبری را تا پای جان آرمان خویش نمود و همچنان درکنار مهندس موسوی عزیز برعهد خود با ملت مردانه باقی مانده و نام خود در را در تاریخ جاودانه ساخته است.
منشا اصلی مخالفتهای نهان و آشکار رهبری با آقای هاشمی در دهساله اخیر نیز درهمین راز نهفته شده است یعنی آنگاه که آقای هاشمی در ابتدای رهبری با منویات و دیدگاههای آقای خامنه ای همراه شد و مانعی مقابل او به منظور رسیدن به خواستها و تمابلاتش نشد هیچکس برای آقای خامنه ای مثل آقای هاشمی نشد اما وقتی آقای هاشمی برای حفظ و بقای نظام و انقلاب احساس خطر نموده و برخلاف نظر رهبری مسیرصحیح را در پیش گرفت نظر دیگران به او نزدیکتر از نظر آقای هاشمی شد.
نکته قابل ذکر دیگر دراینخصوص سیاست جابجائی مهرهها در قاموس آقای خامنه ای است او اعتقاد چندانی به تداوم حضور افراد صاحب نظر و بهره گیری از تجارب نیروهای کارآمد ندارد چرا که صاحبنظر و با تجربه بودن نتیجهای جز مخالفت و ایستادن درمقابل دیدگاههای غیرکارشناسانه و خام وی چه درعرصه داخلی و ساماندهی به اموراقتصاد داخلی و چه درعرصه ی بینالمللی و تعاملات منطقه ای و فرامنطقه ای را ندارد و نقطه اشتراک وی با احمدی نژاد دقیقا در همین نکته یعنی احساس بی نیازی به تجارب و دیدگاههای کارشناسی درعرصههای مختلف و اتخاد روشهاسی چون گداپروری، سفله پروری و اقتصاد صدقه ای درعرصه داخلی و جنجال آفرینی و دشمن تراشی برای بقای بیشتر و به دست آوردن منافع افزون تر از این رهگذر درعرصه بینالمللی میباشد لذا استفاده از افراد جدید و دورانداختن مهرههای قبلی همچون مهره سوخته و دستمال مصرف شده یکی از رویههای جاری آقای خامنه ای دراعمال مدیریتهای خاص او بوده است که دوستان عزیز خود میتوانند مصادیق فراوانی از قربانیان جابجائی مهرهها توسط آقای خامنه ای و کنار زدن نیروهای کارآمد و با تجربه به مثابه مهره ی سوخته و دستمال مصرف شده را ذکر نمایند. وی در رسیدن به این هدف از انجام هر روشی فروگذار نمیکند آنچه درانتخابات سال ۱۳۸۴ با انجام روشهای تخریبی برعلیه آقای هاشمی صورت پذیرفت و آنچه در سال ۱۳۸۸ با انجام تقلب گسترده برعلیه آقایان موسوی و کروبی انجام شد نیز درهمین راستا قابل ارزیابی است البته آقای خامنه ای زمانی تن به عدول از خواستههای خود و عدم استفاده از مهرههای مدنظر خود را میدهد که چاره ای جز تمکین به دیدگاه عمومی به دلیل فشارهای بینالمللی و حفظ جایگاه رهبری خود را ندارد نظیرآنچه درانتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ و نیز سال ۱۳۹۲ اتفاق افتاد و گرنه آقایان خاتمی و روحانی هرگز گزینههای او برای تکیه زدن بر مسند ریاست جمهوری نبودند و امروز هم تن دادن به مذاکرات هستهای مطابق با دیدگاه دولت تدبیر و امید و چشم پوشی از تدوام روش مهره ی مطلوب وی یعنی سعید جلیلی از روی ناچاری و درهمین راستا ارزیابی میشود.
بدون شک در دل آقای خامنه ای داغ یک رئیس جمهور مطیع و مطلوب و تمام عیار مانده است چیزی که در قوه قضائیه، سپاه، ارتش، صداوسیما، شورای نگهبان و سایر دستگاههایی که زیرمجموعه او هستند توانسته با چیدن مهرههای مطلوب خود بدین خواسته دست یاید که درهمه ی این موارد همگان ضمن تعطیلی عقل آماده ی انجام بی چون و چرای فرامین او هستند اما در قوه مجریه چه در زمان آقای هاشمی و چه آقای خاتمی و چه احمدی نژاد و چه هم اکنون این مقصود حاصل نشده است اما آقای خامنه ای نباید این نکته را فراموش کند که جایگاه ریاست جمهوری با سایر مسئولیتهای نظام تفاوت اساسی دارد و هرکس درآن جایگاه قرار گیرد نمیتواند مطیع محض و فرمانبر بی چون و چرای ایشان شده و نقش رئیس دفتر و تدارکاتچی را ایفا نماید حتی اگر آن شخص آقای وحید در بیت رهبری باشد و یا حتی سیدمجتبی خامنه ای دراین جایگاه قرار گیرد او در اینصورت هم به آرزوی خود نخواهد رسید ماجرای نافرمانیهای احمدی نژادی که غرق حمایتهای بی حد و حصر او بود و با امتیازات اعطا شده ی گوناگون حتی با مجوز تقلب درآرای مردم براین مسند تکیه زد اما بازهم مهره ی مطلوب ایشان نشد گواه این مدعاست چرا که ذات ریاست جمهوری با سایر مسسئولیتها درنظام تفاوت ماهوی دارد و احساس پاسخگویی به مردم و تحقق مطالبات ایشان امری طبیعی برای رئیس جمهور برخاسته از رای واقعی ملت است و در مواردی مانند احمدی نژاد توهم خود بزرگ پنداری و شاخ شدن در برابر رهبری دراین جایگاه با نادیده گرفتن محبتها و الطاف گذشته هم چون رویه ی که خود آقای خامنه ای در مورد بسیاری ازافراد از جمله آقای هاشمی اعمال نموده امری طبیعی خواهد بود.
درآن هنگام که آقای خامنه ای تصمیم به جابجایی مهرهها و استفاده از نیروهای جدید و مطلوب خود را درجایگاه مدیریت کشور گرفت و آقای هاشمی خطر از دست رفتن دستاوردهای چندین ساله نظام را با تمام وجود احساس نمود اختلافات آقای هاشمی و آقای خامنه ای علنی گردید روزی که احمدی نژادها وارد صحنه اجرائی شده و بر امورات ملت مقدر شده و اراذل بر افاضل مقدم گشتند و انقلاب آنگونه که امام بیم آن را داشت به دست نا اهلان و نامحرمان افتاد و زمانی که آقای هاشمی تسلیم این تصمیم خطرناک آقای خامنه ای نشد و درحقیقت او بصیرت کافی از آنچه درآینده بر سر انقلاب و ملت خواهد آمد را داشت زیر مجموعههای نهان و آشکار آقای خامنه ای با اشاره ی او از سپاه و سیستم امنیتی گرفته تا انصار حزب الله و گروههای فشار و مطبوعات و رسانههای وابسته حکومتی و برخی نمایندگان اقتدارگرای مجلس و… همگی به مثابه فرزندان بی ادب آقای خامنهای به صورت سازمان یافته به تخریب گسترده ی چهره آقای هاشمی پرداختند و دراین راه از هرگونه تلاش و روش مشروع و یا نامشروعی فروگذار ننمودند.
و این سنت مرسوم روزگار بوده که وقتی فردی فاقد فضل و هنر جرات رویاروئی مستقیم با برادر بزرگتر و صاحب فضل و هنر خود را ندارد فرزندان بی ادب خود را به رویارویی او میفرستد تا ضمن دشنام و بی ادبی، شخصیت او را خدشه دار نمایند و آنگاه که دراین دعوا توانست ظاهرا شخصیت برادر صاحب فضل و هنر خود را با برخورد و رویارویی با فرزندان بی ادب خود تنزل دهد به میدان آمده ضمن میانجیگری فریبکارانه بی آنکه افشا نماید که خود فرزندان بی ادبش را به رویارویی با برادر فرستاده با چیدن صغری و کبرائی که فاقد منطق و عقل سلیم است حکم به حقانیت فرزندان بی ادب خود می دهد.
امروزه همچنان این تلاشها ادامه دارد و تخریب چهره ی آقای هاشمی که به صورت نهان و آشکار با محوریت شخص آقای خامنه ای درجریان است تلاش دارد که شرایطی را ایجاد نماید تا آقای هاشمی را به حاشیهای رانده و از محوریت او درمیان جریان عقلگرا و معتدل کشور و بالطبع آحاد جامعه بکاهد و دراین مسیر فرزندان بی ادب آقای خامنه ای از هرگونه تلاشی فروگذار نمینمایند این روش در تداوم تخریب چهره ی آقای هاشمی درانتخابات سال ۱۳۸۴ زمانی شدت گرفت که آقای هاشمی پس از انتخابات مذکور بحث نظارت برعملکرد رهبری را مطرح و ضرورت پرداختن به شورای رهبری را مورد اهمیت قرار داد. سفرآقای هاشمی درآن سالها به قم و دیدار با مراجع تقلید برای تبیین برخی از دیدگاههای خود و موافقت ضمنی برخی از مراجع تقلید با دیدگاههای آقای هاشمی زنگ خطری برای آقای خامنه ای بود که تلاش نماید درابتدا از ورود آقای هاشمی به مجلس خبرگان جلوگیری و سپس ریاست او براین مجلس پیشگیری نماید.
درانتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان که همزمان با سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی برگزار شد آقای مشکینی علیرغم آنکه از وضعیت جسمی نامناسبی برخوردار بود و حتی توان راه رفتن عادی را نداشته و با ویلچر نقل و انتقال وی صورت میگرفت با اشاره آقای خامنه ای و تلاش اقتدارگرایان نامزد انتخابات و حضور در مجلس خبرگان شد تا ریاست وی بر مجلس خبرگان هرچند کوتاه مدت تدوام یافته و تا مدتی از خطر حضورآقای هاشمی دراین جایگاه جلوگیری شود همان ایام برخی ازعناصر تندور و فرزندان بی ادب آقای خامنه ای در مساجد و پایگاههای بسیج از لیست منهای هاشمی و روحانی که از سوی جامعتین اعلام حمایت شده بود تبلیغ میکردند اما نهایتا آقای هاشمی با اختلاف چشمگیری نسبت به سایر نامزدهای مجلس خبرگان به عنوان نفر اول منتخب استان تهران برگزیده شد.
پس از درگذشت آقای مشکینی و اتمام اثر خدعه ی کوتاه مدت اقتدارگرایان با تلاش طیف تندرو و مطیع بی چون و چرای رهبری در مجلس خبرگان هم چون سید احمد خاتمی، صادق لاریجانی، کعبی و… با سفرهای متعدد استانی و صرف هزینههای کلان از بیتالمال و دیدار با اعضای مختلف مجلس خبرگان در استانها تلاش شد که نمایندگان این مجلس را ترغیب به رای دادن به رقیب آقای هاشمی نمایند اما در دو نوبت پیاپی در رقابت با احمد جنتی و محمد یزدی این آقای هاشمی بود که پیروز میدان شده و خدعه اقتدارگرایان کارگر نیفتاد، گام بعدی اقتدارگرایان ورود آقای مهدوی کنی به مجلس خبرگان بود چرا که او تا آنهنگام نماینده این مجلس نبود و با توجه به آزموده شدن گزینههای مختلف در داخل مجلس خبرگان جهت رویارویی با آقای هاشمی وعدم حصول نتیجه ی دلخواه، ورود آقای مهدوی کنی به مجلس خبرگان و درگام بعدی تلاش برای ریاست وی، خدعهای دیگر بود که توسط اقتدارگرایان کلید زده شد لذا درانتخابات میاندورهای مجلس خبرگان که همزمان با انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در اواخر سال ۱۳۸۶ برگزار شد و با درگذشت آیه الله توسلی یار دیرین امام خمینی که او هم نامزد این دور از رقابتها بود و امکان بیشتری از آقای مهدوی کنی برای کسب آرای مردم و انتخاب شدن را داشت شانس پیروزی آقای مهدوی کنی دراین رقابت مسلم شد و با این نحوه ی ورود او به مجلس خبرگان خدعه ی اقتدارگرایان که ازهمان ابتدا برای ریاست وی بر مجلس خبرگان و جایگزینی آقای هاشمی نقشه کشیده بودند محقق شد.
مسائل و جریانهای سال۱۳۸۸ بهانه ای به دست اقتدارگرایان داد تا فشار خود برآقای هاشمی را افزایش دهند و شرایطی را ایجاد نمایند تا خود از اعلام نامزدی جهت ریاست برمجلس خبرگان انصراف دهد و نهایتا آنان به مقصود و خواسته خود یعنی حذف آقای هاشمی و ریاست آقای مهدوی کنی بر مجلس خبرگان دست یافتند خدعه ای که البته کوتاه مدت بود و دوام آن دیری نپایید جالب آنکه پس از انتخاب آقای مهدوی کنی برمجلس خبرگان در دیداری که اعضای این مجلس با آقای خامنه ای داشتند وی نتوانست خشنودی خود از این اتفاق را کتمان نماید و از نقش اصلی و گردانندگی خود دراین ماجرا پرده پوشی کند او درهمان دیدار انتخاب آقای مهدوی را به ریاست مجلس خبرگان توسط اعضا انتخابی بهجا نامید و اظهار داشت که از آقای هاشمی هم همین انتظار می رفت!! درحالیکه در نوبتهای قبلی اعلام شده بود که رهبری برای ریاست مجلس خبرگان نظری ندارند.
رد صلاحیت آقای هاشمی درانتخابات سال ۱۳۹۲ و سایر مواردی که دوستان عزیز همه روزه از سوی فرزندان بی ادب آقای خامنهای برعلیه آقای هاشمی شاهد آن هستند ادامه ی همان تلاشها به منظور رویارویی نهان و آشکار رهبری با آقای هاشمی به منظور به حاشیه راندن او از متن نظام و انقلابی است که امام به آقای هاشمی و آقای خامنه ای توصیه نموده بود که همراه و همدل و در کنار هم آن را به پیش ببرند!
با پایان خدعه ی کوتاه مدت اقتدارگرایان و تاخیر درانتخاب رئیس مجلس خبرگان با تلاشهای بی وقفه پزشکی جهت زنده نگاه داشتن آقای مهدوی کنی وعدم اعلام درگذشت وی تا مدتها و سپس تلاش برای تداوم اداره ی جلسات خبرگان با هیات رئیسه ی فعلی، هم اکنون انتخابات هیات رئیسه مجلس خبرگان به ناچار پس از مقاومتهای بی اثر و آزمودن مسیرهای مختلف توسط اقتدارگرایان و بلااثر بودن آنها در دستورکار این مجلس قرارگرفته است و بازهم تلاش اقتدارگرایان درون آن مجلس به منظور تراشیدن مهره به منظور رقابت با آقای هاشمی تا واپسین روزهای قبل از آغاز این اجلاس با مذاکره با افراد مختلف جهت راضی شدن به رویارویی مقابل آقای هاشمی و کوشش فراوان و بی حد و حصر برای شکست و یا به صحنه نیامدن او و ازطرفی تحلیلهای کینه ورزانه کیهان که دیگر آقای هاشمی را استوانه نظام نمیداند!! همگی موید این نکته است که آقای خامنهای از ریاست آقای هاشمی بر خبرگان بیم دارد. سخنان علم الهدی، جنتی، موحدی کرمانی و مومن قمی که بیم از ورود افراد ناباب!! درانتخابات آتی مجلس خبرگان داشته و نظارت برعملکرد رهبری را جزء وظایف خبرگان علیرغم تصریح قانون اساسی نمیدانند و گاه پا را فراتر از آن گذاشته با گستاخی تمام به اعضای این مجلس توهین کرده و اظهار میدارند که مجلس خبرگان نمیتواند هیچ غلطی در برابر رهبری بکند!! همه حاکی از آن است که آقای خامنهای از خبرگانی که با ریاست آقای هاشمی برعملکرد او نظارت کند و ضمن فساد افسار گسیخته ای که در بیت او و دستگاههای زیرمجموعه دامان انقلاب را گرفته(وآقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی بارها این مفاسد را مورد اشاره و تذکر قرار داده اند) نهایتا شرایط رهبری آقای خامنه ای را زیر سوال ببرد به شدت بیم دارد، او خبرگانی مطیع و فرمانبرانی بی چون و چرا دراین نهاد میخواهد که همه ساله ضمن برگزاری جلساتی خنثی و بی خاصیت ضمن صدور بیانیه درحمایت از مواضع حکیمانه ی او!! درپایان دیداری با او داشته و به توصیهها و نصیحتهای او گوش فرا دهند.
اما امید است که اعضای محترم مجلس خبرگان با درنظرگرفتن رضای الهی و علم به این که در شب اول قبر و روز قیامت هیچ کس جز اعمال انسان فریادرس و پاسخگوی او نیست با چشم پوشی برامیال و مطامع دنیوی به وظیفه ی شرعی و قانونی خود عمل نمایند.
https://www.balatarin.com/permlink/2015/3/9/3819144