۱۳۹۲ دی ۶, جمعه

تردید نکنید ، تقلب بزرگ در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 امری محرز است
در پاسخ به آقای آشنا مشاور آقای روحانی :
جناب آقای آشنا ، شما در جریان تبلیغات ریاست جمهوری سال جاری ، در جوار آقای روحانی ، خیل مشتاقان جنبش سبز و شعارهای درود بر موسوی سلام بر روحانی را دیدید و شنیدید !!!
رای 18 میلیونی آقای روحانی تنها بخشی از آرایی بود که مردم به مهندس موسوی دادند
بی شک اگر همراهی جنبش سبز و دوستداران مهندس موسوی و آقای کروبی نبود ، امروز آقای روحانی رئیس جمهور نبود و شما نیز در جایگاه مشاور رئیس جمهور ، بر خلاف افکار عمومی مردم سخن نمی گفتید .
قدری قدردان وضعیتی که به لطف خدا و به یمن همراهی مردمی که به مهندس موسوی رای داده بودند و دیگر تصمیم نداشتند پای صندوق های رای بروند اما فقط بخشی از آنان آمدند و به آقای روحانی رای دادند ، و اکنون بخت برای خدمت به مردم یار شما شده ، باشید .
همراهی شما با اقتدارگرایان و بندگان زر و زور شایسته مردمی نیست که به امید وعده های آقای روحانی مبنی بر رفع حصر و آرادی زندانیان سیاسی ، به ایشان اعتماد کرده و رای دادند ،
این سخن شما اصلا پذیرفته نیست که : رفع حصر موسوی و کروبی به خودشان بستگی دارد!!!!!
یا
کاملا قانعم احمدی‌نژاد انتخابات ۸۸ را برد !!!!!!
آقای آشنا ، این تذهبون ؟؟؟؟؟ !!!!!!

۱۳۹۲ مرداد ۲۰, یکشنبه

تردید نکنید ، سال 88 تقلبی آشکار شد.
در پاسخ به فرمایش برخی از عزیزان که بهانه به دست حاکمیت و رهبری می دهند و اظهار می دارند که در انتخابات سال 88 تقلب نشده ، به نمایندگی از اکثریت ملت ایران عرض می کنم که :
نه تنها در انتخابات سال 88 تقلب شد
که کودتا هم شد
و حکم بازداشت بسیاری از حامیان موسوی و کروبی در چند روز قبل از انتخابات صادر شده بود
بسیاری از زندانیان شکنجه شدند
و اعترافات دروغ از آن ها گرفته شد
برخی از آنان مورد تجاوز قرار گرفتند
و برخی از آنان شهید شدند
به سوی معترضین به نتائج انتخابات آتش گشوده شد
خون ده ها نفر به ناحق ریخته شد فقط به این گناه که سوال کردند : رای من کو ؟
صدها مبارز سیاسی آواره کشورهای دیگر شدند
رهبران جنبش سبز چندین سال در حصر قرار گرفتند
و ..............................
روا نیست امروز به طمع بهره مندی از غنائم تقسیم قدرت ، این گونه بر خلاف حقیقت سخن گوئیم
آینده ای نه چندان دور عاملان تقلب در انتخابات سال 88 و جنایات پس از آن لب به سخن خواهند گشود و حقائق را روشن خواهند نمود
پس تا آن روز
اندکی صبر
سحر نزدیک است

۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه


(لطفا Petition زیر را امضاء و آنرا به هر نحو ممکن تکثیر فرمایید)


جناب آقای بان کی مون
دبیر کل محترم سازمان ملل متحد

با سلام و احترام
بها دادن به رای و نظر هر ملت، از اصول مسلم هر نظام دموكراتيك است که بر اساس احترام به حقوق مسلم مردم بنا شده و مورد پذیرش افکارعمومی جهانیان و نیز اندیشمندان و به خصوص نهادهای بین المللی و مراکز حقوق بشر در تمامی دنیا قرار دارد . به یقین تمکین در مقابل اراده ی هر ملتی هرچند که مطابق با ذائقه‌ی حاکمان آن سرزمین نباشد نشان از شعور و بالندگی تفکر حکمرانان و تثبیت مردم‌سالاري درآن کشوردارد.
برگ برگ تاریخ 7500 ساله ایران پر از افتخارات بزرگ و متعددی ست و تلاش مردم ايران برای برقراری دموکراسی و آزادی در اين جغرافيا، نشانگر خواست و اراده عمومي جامعه‌اي است كه از استبداد و يكسو نگري به‌ تنگ آمده و خواستار استقرار اصول غيرقابل اغماض دموكراسي و حقوق بشر است. تحمل هزینه های سنگین مادی، معنوی و انساني در طول يك سده اخیر گواه اين مدعا است.
هر چند در 35 سال گذشته، انقلاب اسلامی در ایران بر اساس رای و دیدگاه اکثریت مردم پایه گذاری شد و شعار "میزان رای ملت است " به عنوان یکی از اصول اساسی و پذیرفته شده توسط رهبران این انقلاب مطرح گردید، اما متاسفانه چندی است که حاکمان کشور ايران، نسبت به دیدگاه اکثریت مردم تمکین نكرده و با روش های مختلفي نظير نیرنگ، سركوب جريان‌هاي مخالف و تزویر در برابر مردم، سعی در نادیده گرفتن آرای ملت داشته و با تقلب، نتائج غیرواقعی را از طریق مراکز ذیربط دولتی اعلام می كند. هم چنین با صحنه آرايی هایی از جمله امنيتي جلوه‌دادن وضعيت جامعه و مهم‌تر از همه توهم توطئه زمینه سرکوب مخالفان را فراهم کرده، از طرف دیگر با سرکوب،زندان و شکنجه روزنامه نگاران ، فعالین مدنی و سیاسی،منتقدان نظام و ... عملا به اصول قانوني‌اي كه خود حاكميت آن را وضع كرده و مفاد قراردادهای بین المللی حقوق بشر پايبند نيست.
بی شک انتخابات و رفراندوم در هر کشوری نماد عینی و تبلور واقعی دموکراسی و احترام به رای مردم است ، اما در کشور ما مدتهاست این اصولِ انکار ناپذیر، با برگزاری انتخابات های نمایشی – فرمایشی و به بازی گرفتن مردم با تقلب و دستکاری در آراء، سرکوب احزاب، مردم و شخصیت هایِ سیاسی، عملا خدشه دار شده است. نمونه عینی اين مدعا را مي‌توان در واكنش‌هاي بين‌المللي به انتخابات ریاست جمهوری سال 1388(2009 میلادی) ديد.در این انتخابات با رقم خوردن بزرگترین تقلب در تاریخ انتخابات های دنیا و مهندسی در آرای مردم ، فردی به غیر از منتخب واقعی مردم ، به عنوان پیروز انتخابات معرفی شد و دولتی کودتایی با اشاره رهبر ایران بر سر کار آمد. پس از آن با معترضین به نتایج انتخابات که به صورت مسالمت آمیز طبق قانون اساسی ایران در خیابان ها ، نارضایتی خود را از نتیجه ی دروغین اعلام شده توسط حاکمیت ، ابراز كرده بودند ، و نیز رهبران جنبش اعتراضی مردمی به بدترین روش های ممکن از جمله سرکوب و شکنجه و زندان و حصر برخورد شد.

امروز با گذشت چهار سال از آن روزهاي پرالتهاب، بار دیگر حاكميت ايران درصدد است تا باز با انتخاباتي نمايشي، نماينده‌اي را به مردم ايران تحميل كند. در حالی که خاطره تلخ سركوب ها و كشتارهاي انتخابات گذشته از اذهان عمومی جامعه محو نشده است. مردم کشورمان نیز با توجه به تحریمهای سهمگین غرب بر علیه دولت ایران روزگار سختی می گذرانند و در اعتراض به این وضعیت چاره را در تحریم و عدم شرکت در انتخابات پیش رو یافته اند.
همه این ها حکایت از این واقعیت تلخ دارد که فضای سیاسی در ایران چندی است دچار انسداد کامل گردیده و یک گروه سیاسی خاص با قبضه نمودن تمامی ارکان حاکمیت ، با استفاده از روش های گوناگون ، امکان حضور سایر دیدگاه های سیاسی و سلیقه ها را برای حضور در مدیریت کشور و چرخش قدرت ، نمی دهد و از روش های مختلف ، هم چون نظارت استصوابی(گزینشی) شورای نگهبان ، امنیتی نمودن فضای جامعه ، محدود نمودن سیستم اطلاع رسانی اعم از تلفن، مطبوعات و اینترنت ، فشار و آزار به اقلیتهای مختلف مذهبی و اقوام ، ستاره دار نمودن دانشجویان فعال سیاسی ،اجتماعی و عقیدتی ، اخراج و بازنشسته نمودن اجباری اساتید دانشگاه ، محدودیت در فعالیت احزاب سیاسی و سازمان های غیردولتی و ده ها روش دیگر برای حذف مخالفان و افزایش قدرت خویش استفاده می نماید ، و متاسفانه هرگونه اعتراض مسالمت آمیز مدنی نیز با خشونت پاسخ داده می شود
نتیجه ی این انسداد سیاسی، خانه نشینی بسیاری از نخبگان سیاسی ،اجتماعی و علمی ، زندانی شدن بسیاری از فعالان سیاسی و مهاجرت بسیاری از هموطنان ما به خارج از کشور و ترک و دیار و کاشانه و ارائه پناهندگی به دیگر کشورها بوده است
به یقین فقدان آزادی های مدنی و سیاسی در ایران و رعایت منشور حقوق بشر ، مسئله ای بسیار مهمتر از بحران اتمی ایران است. لذا مناسب تر آن است که مجامع جهانی و بین المللی تلاش برای حل مشکل انسداد سیاسی در ایران را وجهه همت خویش قرار دهند ، چرا که با باز شدن فضای سیاسی در ایران و رفع انسداد سیاسی ، و تمکین به رای اکثریت مردم ایران(با انتخابات یا رفراندوم) که با خواست جهانی هماهنگ است ، خود بخود بحران هسته ای کشور نیز حل خواهد شد
ما امضا کنندگان این نامه به عنوان جمعی از مردم ایران در داخل و خارج کشور و تعدادی از فعالان سیاسی - مدنی ، بدین وسیله از تمامی نهادهای ناظر بین المللی (مطابق با کنوانسونهای بین المللی) ، تقاضامندیم در اسرع وقت برای رفع انسداد سیاسی در کشورمان ایران اقدام و برای برقراری آزادی های مدنی و سیاسی و اجتماعی ، با به کارگیری روش های مناسب ، به هر نحو ممکن چاره جوئی موثر نمایند .

رونوشت به:

جناب آقای احمد شهید
گزارشگر محترم ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر

سرکار خانم کاترین اشتون
مسئول محترم سیاست خارجی اتحادیه اروپا

جناب آقای مارتین شولتز
رئیس محترم پارلمان اروپا

جناب آقای اکمل الدین احسان اوغلو
دبیر کل محترم سازمان کنفرانس اسلامی


دوستان عزیز لطفا با کلیک کردن این آدرس رای خود را به این  Petition  اعلام فرمائید :

http://www.gopetition.com/petitions/political-obstruction-in-iran.html

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

علی خامنه ای مایه ی ننگ اسلام و ایران
تاریخ در حال تکرار است
علی خامنه ای با سوء استفاده از نام دین ،هم چون خلفای اموی و عباسی ( که خود را جانشین پیامبر می دانستند و با این ابزار ؛ با انجام هر جنایت و خونریزی ، هوای نفس و کینه جوئی های خویش را منتسب به فرمان الهی می نمودند ) ، خود را جانشین امام معصوم نامیده ، بی آن که شایسته ی آن باشد.
او با تبدیل ولایت به سلطنت ، هر آن چه که از هوای نفسش بر می خیزد ، و هر آن چه که را که به صورت زمینی با حب و بغض شخصی ، اراده می نماید ، به آن جنبه تقدس و آسمانی داده ، و کسانی را که با تکیه بر دین و تقوای خویش و یا آزادگی و مردانگی خود نمی خواهند زیر بار ذلت و ظلم او رفته و دین خود را به دنیای او بفروشند ، بی بصیرت می نامد.
چه بسیار کسانی که در این بیست و چهار سال حکمرانی ظالمانه او ، از انقلاب فاصله گرفتند ، چه فراوان افرادی که به دلیل رفتار او و حاکمیت ظالم کشور ، راه بی دینی را بر گزیدند ، چه بی شمار دختران و ناموس های وطنمان که در داخل و خارج کشور ، به خاطر قدری نان و آب به تن فروشی تن دادند.
و در عوض سرمایه ی این ملت سراریز به کیسه ی حزب الله و حماس و مراکز خاص دیگر در خارج کشور می شود تا نام او ولی امر مسلمین جهان شود.
چگونه خامنه ای خواب راحت به چشمش می آید و شب ها آسوده به بستر می رود؟
او روی هر سلطان ستمگر در تاریخ ایران را سفید نموده ، از او نه مردانگی می شناسیم نه شرف ، نه رفاقت و نه هیچ چیز دیگر.
چه بسیار افرادی که در جوانی دست او را گرفتند و به او کمک کردند اما او بعدها پاسخ خوبی آنان را به بدی داد ، محمد شانه چی ، میر اسماعیل موسوی ، اکبر هاشمی و....
آیا او با این اعمال ننگین خود ،ب ه خصوص در این چند ساله ، هرگز به قضاوت تاریخ در مورد خود اندیشیده ؟
آن هنگام که نیمه های شب دهه پنجاه از ترس دستگیری به خانه میر اسماعیل موسوی در تهران پناه می برد اما وقت تشییع جنازه ی او ، اجازه ی حضور فرزندش میر حسین را در مراسمش نداد.
او امروز با نمک نشناسی تمام ، دوست قدیمی و مسبب اصلی رهبری خود را رد صلاحیت نمود.
بی شک او هم مایه ننگ اسلام است و هم ایران .
هم برای روحانیت شیعه و هم برای ایران و هر ایرانی.
نام او در کنار جباران و ظالمان تاریخ ثبت خواهد شد ، و همگان از او به شر و بدی یاد خواهند کرد ، چرا که او نخواست نام نیکی از خود به جای بگذارد .

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه



عقده گشائی و حس کینه جوئی حجت الاسلام 

سال 1364 بود. اواخر تابستان و اوایل پاییز...

حجت الاسلام خامنه ای رییس جمهور وقت می خواست میرحسین موسوی را از نخست وزیری برکنار کند ، اما امام خمینی گفت نه . 
حجت الاسلام خامنه ای دست به دامن آیة الله هاشمی رفسنجانی شد، اما حرف امام خمینی برگشت ناپذیر بود . "محمد یزدی ، احمد جنتی ، مهدوی کنی و ناطق نوری" ، چهارتن از دوستان راستگرای حجت الاسلام خامنه ای برای راضی کردن امام خمینی به جماران رفتند. اما بازهم گفت نه ؛ "میرحسین نماند، خیانت است".
حجت الاسلام خامنه ای شکستی سخت خورد. به عنوان آخرین تقاضا به آیة الله هاشمی رفسنجانی گفت: "به امام بگو حالا که من میرحسین را نمی خواهم و شما می گویید بماند حداقل از جایگاه ولی فقیه به من تکلیف کنید تا او را نخست وزیر بگذارم".

امام خمینی به آیة الله هاشمی گفت : " تکلیف هم نمی کنم،اما باید میرحسین را به عنوان نخست وزیر معرفی کند".

در جلسه معارفه میرحسین ،حجت الاسلام خامنه ای غیر مستقیم گفت: "میرحسین نخست وزیر دلخواه من نیست و ..." .
آن روز گویی مجلس فقط میرحسین را می دید و صدای حجت الاسلام خامنه ای را نمی شنید.

آیة الله هاشمی رفسنجانی چاره ای اندیشید و نطقی کرد تا "حجت الاسلامِ له شده" را کمی جمع و جور کند... اما امام خمینی از طریق احمدآقا پیغام داد: "که از نطق حجت الاسلام راضی نبوده و آن را محصول شیطنت اطرافیانش می داند".

آیة الله هاشمی رفسنجانی واسطه شد تا در روزهای بعد، اامام خمینی کمی از حجت الاسلام خامنه ای که بشدت آزرده و افسرده بود دلجویی کند.
امام به خواست آیة الله هاشمی چنین کرد...اما تا چهار سالی که میرحسین نخست وزیر بود و در مجالس دوم و سوم ،گویی کسی حجت الاسلام را نمی دید...

آخرهای کار تصمیم گرفته بود به مشهد برگردد ، و این مطلب را هم در جمع روحانیون مشهد در نوروز سال 68 اعلام کرده بود ، اما عزل "آیت حق منتظری" در فروردین 68 و ارتحال امام در خرداد 68 باعث شد که بماند و ناباورانه خود را در جایگاه امام خمینی راحل ببیند.

ماجرائی که خود داستانی عجیب دارد و کسانی که بر اساس تحلیل آن روز خود ، به ضرورت شرائط ، در شکل گیری آن نقش داشتند ، بی شک امروز از کرده ی خویش نادم و پشیمانند ، چرا که بسیاری از اقدامات امروز حجت الاسلام محصول عقده گشائی آن روزهاست ، که تک تک یاران امام را هدف گرفته و همگی آنان را با شیطنت همان اطرافیان ، منزوی ساخته است ،

موسوی اردبیلی ،صانعی ، موسوی خوئینی ها ، اسد الله بیات ، عبدالله نوری ، مهدی کروبی ، میر حسین موسوی ، علی اکبر ناطق نوری ، طاهری اصفهانی ، سید محمد خاتمی ، توسلی ، محمد علی صدوقی ، سید علی اکبر محتشمی ، هادی غفاری ، محد عبائی خراسانی ، سید حسین موسوی تبریزی ، امام جمارانی و...... ده ها یار نزدیک امام ، قربانی حس کینه جوئی و عقده گشائی حجت الاسلام در این 24 سال گردیده اند ، زندان و حصر و ...... و انواع آزار و اذیت ها و منزوی ساختن بهترین یاران امام ، هنوز عقده فرو خورده ی آن سال ها را نگشوده است و هم چنان ادامه دارد ،

شاید آیة الله هاشمی پس از توطئه ی مجتبی و اطرافیان حجت الاسلام در سال 84 و تداوم آن در حذف ایشان از ریاست مجلس خبرگان و نماز جمعه و ... امروز نیز یکی دیگر از یاران حذف شده ی امام برای عقده گشائی از کینه ی آن روزهای حجت الاسلام گردد.

۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه


پویش رفع حصر و کاندیداتوری موسوی و کروبی


سید احمد شمس

تصورم من این هست به جای طرح موضوعاتی چون معرفی برخی چهره های دیگر برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ( که گزینه ای فراگیر و مورد قبول همگی همراهان جنبش اعتراضی سبز نمی باشد و بعضا مخالفانی نیز دارد ) و ....... ، به منظور پرهیز از متفرق شدن و چند پارچگی حامیان این جنبش پویا و به حق ( که خواسته ی اقتدارگرایان و دشمنان مردم و دموکراسی و آزادی می باشد ) ، اهتمام بر تقویت این دیدگاه موثر یعنی " پویش رفع حصر و کاندیداتوری موسوی و کروبی " ، بهترین گزینه ی پیش رو برای ایجاد اتحاد و همدلی و ادامه مسیر این حرکت حق طلبانه مردمی خواهد بود ، لذا از همگی هم اندیشان سبز در سراسر دنیا استدعا داریم جهت فراگیر شدن این دیدگاه و وادار نمودن حاکمیت به تمکین از این خواسته به حق اکثریت ملت ایران ، با استفاده از راهکارهای مختلف و مسالمت آمیز بین المللی و داخلی ، تلاش گسترده خویش را آغاز نمایند .

آدرس پویش در فیس بوک :


https://www.facebook.com/pages/%D9%BE%D9%88%DB%8C%D8%B4-%D8%B1%D9%81%D8%B9-%D8%AD%D8%B5%D8%B1-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C/503877086335118

۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه


نقش آفرینی سپاه در حاکمیت کشور
سید احمد شمس

 ( سیاست خارجی و تنش با غرب )
روابط ایران و غرب که در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در حال تنش زدائی بود ، چند سالی است که جای خویش را به تنش های روز افزونی داده و روز به در حال تزاید است ، بی شک تنش موجود بین ایران و غرب محصول تفکر حاکم بر دولت نهم و دهم است که عمده افراد آن را ، سپاهیان گذشته تشکیل می دهند ، آقای خامنه ای و قشر حاکم در سپاه ؛ از سیاست خارجی ایران در دوره 16 ساله ریاست جمهوری آقایان هاشمی و خاتمی ناخشنود بودند و کاملا مشخص است که رهبری و سپاه به اجبار تن به رضایت و سکوت در مقابل سیاست تنش زدائی با کشورهای اروپائی و منطقه ای ؛ به خصوص در زمینه مسائل هسته ای ؛ که توسط دو دولت قبل اعمال می گردید ؛ داده بودند ؛ سیاست جنجال آفرینی ، فرافکنی و ایجاد ناامنی که توسط محمود احمدی نژاد از ابتدای دولت نهم آغاز گردید ؛ محصول تفکر شخص آقای خامنه ای و قشر حاکم در سپاه می باشد ؛ که از آن به عنوان سیاست تهاجم و عدم انفعال در عرصه سیاست خارجی یاد می کنند ؛ آنان بر این اعتقادند که بایستی ما ابتکار عمل را در دست گیریم و به جای وادادگی که توسط آقای هاشمی و به خصوص آقای خاتمی در مقابل غرب صورت می گرفت ؛ و به جای آن که مهره بازی غرب و آمریکا شویم ؛ بایستی خود بازیگردان در عرصه منطقه ای و جهانی شویم ؛ و پیش از اجرای هر گونه نقشه ای توسط غرب و آمریکا ؛ خود آغازگر راهبردها و حرکت های آینده در عرصه های منطقه ای و بین المللی باشیم ؛ حال این که ؛ این سیاست تا چه حد توفیق داشته ؛ خود نیازمند بحث و کنکاش جداگانه ای است ؛ اما بدون تردید ؛ سپاه ؛ خود از عوامل بروز تنش موجود بین غرب و ایران بوده و از آن استقبال می نماید ؛ چه در زمان این دولت که حداقل در عرصه سیاست خارجی با آن همسو است ؛ و چه حتی در دولت های گذشته که بدون هماهنگی با متصدیان وزارت امورخارجه به خصوص در دولت آقای خاتمی ؛ با انجام حرکت های تروریستی توسط سپاه قدس و سایر عوامل خود در دیگر کشورها ؛ بر گسترده شدن دامنه بحران وتنش میان ایران و غرب ؛ اهتمام جدی داشت ؛ به گونه ای که بعضا مسئولان وزارت خارجه در زمان آقای خاتمی در هنگام مذاکرات با طرف های خود از اقدامات تخریبی و تروریستی سپاه در خارج کشور مطلع می شدند و هرگز هماهنگی لازم با مسئولان رسمی کشور توسط سپاه در خصوص انجام این گونه حرکت ها صورت نمی گرفت ؛ و در مقابل ؛ امکانات لازم و توان بازدارندگی در مقابل سپاه توسط دوات های پیشین وجود نداشت.
ازطرفی سیاست ایجاد نا امنی در منطقه و جهان که بتواند نقش سپاه را در بازیهای سیاسی و بین المللی پر رنگ تر نماید ؛ همواره در دستور کار و تفکر قشر حاکم سپاه وجود داشته است ؛ تشویق و کمک به حزب الله و حماس و سایر مراکزی که سپاه به آنان کمک های مالی و تسلیحاتی می نماید ؛ حتی در قالب همکاری با القاعده و جیش المهدی مقتدی صدر ؛ و بعضا اجبار نمودن آنان به اقداماتدماجراجویانه  و حرکت های تروریستی ؛ و نیز آن چه که به صورت مستقیم توسط سپاه قدس در خارج از کشور صورت می گیرد ؛ همگی دلالت بر تمایل سپاه بر ایجاد نا امنی و امنیتی نمودن فضا در منطقه و جهان دارد ؛ تا از این رهگذر بتواند از آب گل آلود ماهی گرفته و نقش و حضور خود را در معادلات کشوری ؛ منطقه ای و جهانی تثبیت تر نماید ؛ تصور می شود هم اکنون نیز در صورت وقوع حمله از سوی اسرائیل یا غرب ؛ سپاه تلاش خواهد نمود دامنه بحران را از کشور به منطقه و حتی در سطح بین المللی گسترش دهد ؛ و با فعال نمودن حزب الله ؛ حماس و سایر گروه های همسو ؛ آتش جنگ را گسترده تر نماید .
و از طرفی با توجه به آن که سپاه با ایجاد نهادهای موازی با وزارت اطلاعات پس از ماجرای قتل های زنجیره ای ؛ در امور اطلاعاتی و امنیتی جنا ح های سیاسی داخل کشور نیز دخالت می نماید ؛ و به خصوص پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ؛ مستقیما در دستگیری جمع کثیری از فعالان سیاسی جنبش اعتراضی و مردمی ایران نقش داشته است ؛ قشر حاکم در سپاه از حمله نظامی و یا حداقل از تهدیدات نظامی و امنیتی شدن فضای کشور استقبال می نماید ؛ چرا که از این رهگذر با توجه به ایجاد شرایط جنگی در کشور ؛ برخورد با مخالفان سیاسی در اذهان عمومی توجیه پذیرتر خواهد بود ؛ اگر امروز ورود به حوزه خصوصی ؛ شنود مکالمات تلفنی ؛ بازرسی بدون مجوز از منزل و وسایل شخصی فعالان سیاسی ؛ اتهام ارتباط و همسوئی با بیگانگان و سایر اتهامات وارده به عناصر سیاسی و مخالفان ؛ در عرصه داخلی و بین المللی غیر قابل پذیرش است ؛ پس از ایجاد شرائط جنگی در جامعه ؛ قطعا این برخوردها توجیه پذیر تر بوده و اتهام همسوئی با بیگانگان با شدت و حدت بیشتری متوجه عناصر سیاسی خواهد گردید و به منظور کنترل هر چه بیشتر اوضاع سیاسی کشور ؛ سپاه خود را نیازمند امنیتی تر شدن فضای جامعه می بیند ؛همان گونه که در اوائل دهه شصت ؛ به بهانه وجود شرایط جنگی در جامعه ؛ امکان سرکوب و حذف کامل مخالفان سیاسی میسر تر گردید
 ( تصمیم گیری در آینده تحریم های اقتصادی )
از آن جا که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همواره در مسائل مختلف کشور نقش آفرینی غیر قابل انکاری داشته ، و گاه مسیر تصمیم گیری های کلان کشور را تحت تاثیر دیدگاه ها  و راهبر دهای خویش ساخته است ، همان گونه در دهه های گذشته در پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامه 598 نقش قابل توجهی ایفا نمود ، بدون تردید در آینده نیز این نقش محوری را ایفا خواهد نمود ، به خصوص که در سال های اخیر دامنه نفوذ این ارگان در تمامی عرصه های تصمیم گیری کشور نقشی بی بدیل و موثر گردیده است .
سپاه که در دولت نهم و دهم علاوه بر فعالیت های کلان اقتصادی در داخل و خارج کشور ، نقش اصلی و محوری در سیاست کشور را بر عهده گرفته است ، به گمان بسیاری از تحلیل گران تصمیم گیرنده نهائی در  بسیاری از موارد بوده و استیلای بی چون و چرائی بر سیاست های کلان کشور داشته و حتی بر تصمیم های رهبری نیز تاثیر به سزائی دارد ، به گونه ای که رهبر جمهوری اسلامی ایران ، تصمیم های خویش را در اغلب موارد منوط به تحلیل های صادر شده از این ارگان نموده است .
تحریم های اقتصادی علیرغم آن چه توسط رهبری و مسئولان عالیرتبه سپاه در ابتدا ساده تلقی می شد و بارها از شکست آن و یا دور زدن آن توسط جمهوری اسلامی یاد می شد ، اما هم اکنون پس از گذشت مدتی از اعمال آن توسط آمریکا و غرب ، به اقرار بسیاری از همان هائی که در گذشته به گونه ای دیگر از آن تفسیر می نمودند ، امروزه باعث بروز مشکلات عمده و جدی در مسیر فعالیت های کلان کشور و این ارگان در داخل و خارج کشور گردیده است.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که تحریم های اقتصادی از ابعاد مختلف موجب زمین گیر شدن ؛ و بروز مشکلات متعدد در مسیر فعالیت های این نهاد شبه نظامی شده است ؛ سپاه که دارای بنگاه های مختلف اقتصادی در کشور های گوناگون جهان با هویت های مجعول و ساختگی است ؛ و از این رهگذر با واردات و صادرات خارج از ضوابط دولتی و قانونی و اسکله های مخفی ؛ اقدام به انباشت سرمایه و ثروت هنگفتی برای منافع گروهی ؛ سیاسی ؛ تروریستی و شخصی افراد ذی نفع خود نموده است ؛ به گونه ای که به جرات می توان گفت امروزه نبض اقتصاد کشور تا بیش از هشتاد در صد در دست این نهاد قرار گرفته است ؛ و با ایجاد حرکت های غیر اصولی این سیستم ؛ ضربه جدی بر پیکره اقتصاد کشور وارد آورده ؛ و از این رهگذر رکود اقتصادی و ورشکستگی بسیاری از مشاغل صنعتی ؛ نساجی ؛ باغداری ؛ دامپروری ؛ کشاورزی و......را به همراه داشته است ؛ و طبعا با قرار گرفتن نام شرکت های وابسته به این نهاد در لیست تحریم ها ؛ عملا دچار مشکلات متعددی گردیده است .
 هم چنین خرید های تسلیحاتی سپاه که عمدتا از روسیه ؛ چین و کره شمالی انجام می گرفته ؛ با فشار غرب و آمریکا نیز دچار تنش های زیادی گردیده است ؛ و نتوانسته تمامی نیازمندیهای سپاه را در این خصوص تامین نماید ؛ در زمینه مسائل هسته ای نیز همگان بر عدم توفیق جمهوری اسلامی و عدم دستیابی به آن چه که مطلوب کامل حاکمیت بود ؛ به دلیل عدم همکاری روسیه و سایر کشورها واقفند ؛ در مقابل تجربه نشان داده که سپاه در بحران ها بر راس هرم قدرت و رهبری جامعه فشار آورده و سعی در قبولاندن دیدگاه های خود ؛ در مقاطعی که احساس می نماید بایستی به مصالحه تن داد ؛ خواهد داشت ؛ همان گونه که در سال های پایانی جنگ بین ایران و عراق ؛ فرماندهان سپاه با ارسال نامه به آیة الله خمینی ، به ایشان قبولاندند که کشور دیگر امکان ادامه جنگ و رویاروئی در این نبرد فرسایشی را ندارد ؛ و بایستی تن به صلح و آتش بس داد .
 البته نگارنده  بر این اعتقاد است که شرایط اقتصادی جامعه و بحران های شدید مالی که در سیستم بانکی کشور ایجاد شده ؛ و ناتوانی دولت در اداره و کنترل نرخ ارز و قیمت کالاها ؛ خود می تواند از عواملی باشد که زمان وقوع این اتفاق را نزدیکتر نموده وسپاه را به این عمل وادار نماید ؛ اما در عین حال تصور میشود با شرایط بسیار بحرانی کشور که اعتراضات شدید عمومی را در آینده دربر خواهد داشت و نیز زمین گیر شدن کامل سپاه در انجام فعالیت های تجاری و اقتصادی بین المللی و شناسائی کامل تمامی مراکز و بنگاه های اقتصادی و تجاری سپاه در دنیا و قرار گرفتن نام آن ها در لیست تحریم جهانی ؛ که سپاه را کاملا ناچار به ایجاد فشار به آقای خامنه ای به منظور تن دادن به مصالحه هسته ای نماید ؛ هنوز قدری زمان باقی داریم.

 ( احتمال مذاکره مستقیم با آمریکا و کودتا در برابر رهبری )
طیف حاکم در سپاه دارای تفکرات مختلف ومتعدد می باشند ؛ تصور می نمایم آنچه که امروز توسط برخی از فرماندهان سپاه ؛ تحت عنوان حمایت از ولایت عنوان می شود ؛ دارای عمق و ریشه جدی نبوده ؛ بلکه ریشه در منافع شخصی و اقتصادی ؛ به خصوص به منظور حضور در هرم قدرت دارد ؛ و شاید حتی در صورت بروز مشکلات جدی ؛ این حمایت های دو آتشه ؛ فروکش نموده و در صورت تهدید منافع ؛حتی به مقابله با رهبری بیانجامد .
 عملکرد محمود احمدی نژاد ؛ در سال های اخیر و تقابل با آقای خامنه ای ؛ به دلیل تضاد منافع ؛ آئینه تمام نمائی از رفتار سایرین در سپاه ؛ در آینده ؛ درصورت بروز مشکلات ؛ می تواند باشد ؛ همان گونه که محمد نوری زاد در یکی از نامه های خود به رهبری تصریح نمود : در آن زمان که سیستم کشور دچار تغییر احتمالی گردد ؛ امثال حسین شریعتمداری و برخی از فرماندهان سپاه ؛ از نخستین افرادی خواهند بود که بر علیه شما لب به اعتراف خواهند گشود.

در میان فرماندهان سپاه تعداد قابل توجهی طرفدار آقای هاشمی رفسنجانی می باشند ؛ که در صورت تقابل جدی میان آقای خامنه ای و آقای هاشمی ؛ حتما حمایت خود را از آقای هاشمی اعلام خواهند نمود ؛ سردارانی چون علی فضلی ؛ مرتضی قربانی ؛ غلامرضا جعفری ؛ و در گذشته اشخاصی چون احمد کاظمی که گفته می شود حتی مقلد آیة الله منتظری بوده است ؛ افراد معترضی هستند که به دلائل گوناگون امکان بروز دیدگاه های اصلی خود را تا کنون نداشته اند ؛ اما در صورت بروز شرایط خاص ؛ هم چون سردار علائی قطعا حامی ولایت نخواهند بود .
بدنه سپاه را نیز هرگز نمی توان تافته جدا بافته ای از توده مردم دانست ؛ بلکه دقیقا همان تفکرات و دیدگاه هائی که در عموم افراد جامعه وجود دارد ؛ می توان دقیقا آن ها را در بدنه سپاه جستجو نمود ؛ ورود به عرصه های اقتصادی ؛ روحیه عافیت طلبی و فاصله گرفتن شدید از دوران جنگ و روحیات ایثارگرانه و شهادت طلبانه ؛ نیز از نکاتی است که باید به شدت مورد توجه قرار گیرد .
 فرزندان بسیاری از فرماندهان ارشد و سرشناس سپاه , امروز از مخالفان اصلی جاکمیت بوده و حتی تیپ ظاهری آنان هرگز با پدرانشان سنخیت ندارد ؛پوشیدن لباس های غربی ؛ موهای فشن ؛ در میان فرزندان دختر و پسر فرماندهان عالیرتبه سپاه امری شایع است ؛ در انتخابات دهم ریاست جمهوری ؛ در شهرک شهید محلاتی در شمال تهران که متعلق به سپاه و اطلاعات می باشد ؛ فرزندان سپاهیان با تجمعاتی به نفع مهندس میر حسین موسوی و کروبی و بر علیه احمدی نژاد ؛ کاملا همسو با توده مردم ؛ تعجب همگان را برانگیختند .
 تمامی این موارد یاد شده ؛ به اضافه حضور سپاه ؛ به خصوص در هشت ساله اخیر در راس هرم قدرت ؛ و ورود به عرصه های سیاسی ؛ نکته ای که همواره آیة الله خمینی ؛ حتی در وصیت نامه خود ؛ سپاه را از ورود به آن به شدت بر حذر می داشت ؛ می تواند این واقعیت انکار ناپذیر را در اذهان تقویت نماید ؛ که سپاه آن چنان هم مطیع و فرمانبردار مطلق ولایت نیست .
 از طرفی روحیه شدید تقابل با روحانیت ؛ و احساس عدم نیاز و استغناء از روحانیت ؛ نکته ای است که از ابتدای تشکیل سپاه وجود داشته است ؛ به تعبیر برخی از روحانیون سپاهی ها خود را مجتهد قلمداد می نمایند ؛ و احساس نیاز به روحانیت ندارند ؛حتی آیة الله مدنی در ابتدای پیروزی انقلاب ؛ آن هنگام که با نیروهای سپاه حشر و نشر داشت ؛ در پاسخ به اعتراض برخی که چرا این قدر در سپاه رفت و آمد می نماید ؛ اظهار داشته بود : من توانسته ام تعدادی مجتهد را به مقلد تبدیل نمایم .
 امروزه نیز این روحیه دقیقا در سپاه وجود دارد ؛ در هر یگان نظامی ؛ در کنار فرماندهی ؛ مرکزی تحت عنوان نمایندگی ولی فقیه ؛ وجود دارد ؛ که کار نظارت بر عملکرد فرماندهی و نیز پرسنل تحت امر و نیز رسیدگی به امور دینی و مذهبی آنان را بر عهده دارد ؛ اما معمولا فرماندهان یگان ها ؛ رابطه خوبی با مسئولان این مراکز که روحانی هستند ندارند ؛ روحیه تقابل و حذف روحانیت از عرصه های اجرائی ؛ در بدنه این مجموعه ؛ آن چنان قوی است که پس از ورود برخی از آن ها در دولت نهم و دهم ؛ در عرصه سیاسی نیز خود را بروز داده است ؛ و بسیاری از سپاهیان قبلی که امروزه وزیر ؛ استاندار ؛ فرماندار ؛ مدیر کل و...... شده اند ؛ از حضور روحانیت در عرصه های اجرائی به شدت ممانعت به عمل می آورند ؛ تا آن جا که سید احمد خاتمی ؛ خطر این افراد را در تقابل با روحانیت از مشارکتی ها و دوم خردادی ها خطرناک تر خوانده است .
 نامه محرمانه ای نیز که سال گذشته از سوی آقای هاشمی رفسنجانی خطاب به آقای خامنه ای منتشر شد قابل توجه است ؛ وی در این نامه از وجود برخی عوامل جاسوس در سپاه ؛ که برای دستگاه های اطلاعاتی خارجی فعالیت می نمایند پرده برداشت ؛ در نامه وی تاکید شده نقشه و راهبرد بسیاری از سلاح های جدید پبش از آن که نهائی شود ؛ و به مرحله اجرا در آید ؛ سر از مراکز جاسوسی و پنتاگون در می آورد ؛ وی به کهنه بودن و ناکار آمدی سلاح هایی که از آن به عنوان سلاح های دوربرد و بازدارنده در مقابل حمله احتمالی خارجی توسط رسانه های جمهوری اسلامی یاد می شود اشاره داشته و تاکید می نماید کاربرد این سلاح ها فقط در رزمایش ها و مانورها بوده و در جنگ واقعی هیچ گونه کاربرد و کارائی ندارد .
 خبرهای موثقی نیز اخیرا به گوش می رسد که برخی از فرماندهان عالیرتبه سپاه با تماس مستقیم با پنتاگون و دیگر مقامات آمریکائی برای آینده خود امان نامه دریافت نموده اند ،تمامی موارد یاد شده ؛ این نکته را در اذهان تقویت می نماید که سپاه ممکن است ؛ تحت شرائطی آمادگی مذاکره مستقیم با دولت یا ارتش آمریکا را به منظور به کنترل در آوردن کشور به نفع خود ؛ و حتی دور زدن آقای خامنه ای را داشته باشد .

( نحوه تشکیل حزب پادگانی بسیج جهت استیلای کامل بر کشور)
در ابتدای پیروزی انقلاب که بسیاری از مبارزان دوره رژیم سابق در سپاه عضویت یافتند ؛ هم زمان به عضویت  برخی از احزاب سیاسی نیز در آمدند ؛ این مسئله از همان ابتدا مورد مخالفت آیة الله خمینی واقع شد ؛ و ایشان به این افراد توصیه نمودند بین عضویت در سپاه و فعالیت سیاسی یک کدام را برگزینند ؛ و همواره این توصیه حتی در وصیت نامه ایشان مشهود است که سپاه ونیروهای مسلح را برای همیشه حتی پس از خود از ورود به فعالیت های سیاسی و انتخاباتی منع نموده اند .
 این رویه تا سال ها پس از درگذشت ایشان در زمان رهبری آقای خامنه ای نیز وجود داشت ؛ تا آن که در انتخابات مجلس پنجم به صورت محدود و در انتخابات ریاست جمهوری هشتم همزمان با کاندیداتوری آقای سید محمد خاتمی به صورت جدی ؛ و با صدور بخشنامه ؛ سپاهیان به فعالیت سیاسی و انتخاباتی ؛ به نفع کاندیدای خاص فرخوانده شدند .
 در آن زمان آن چنان هسته های بسیج به شکل امروزی شکل نگرفته بود ؛ حتی در آن سال ها یعنی سال های 76 تا 78 شاهد حضور طیف وسیعی از نیروهای اصلاح طلب در بدنه بسیج بودیم ؛ که بسیاری از آن ها با تفکر حاکم بر سپاه همسو نبوده و گاه بر خلاف دیدگاه های حاکم بر سپاه حرکت می نمودند.
پس از دستگیری شهردار تهران و به دست آمدن الگو و دستور العمل حزب کارگزاران سازندگی ؛ در فعالیت های سیاسی و انتخاباتی ؛ به صورت شاخه ای ؛ صنفی ؛ شهری ؛ روستایی ؛ با استفاده از این الگو ؛ سپاه از این سال ها شروع به یارگیری با جهت گیری خاص نمود ؛ و افراد غیر هم فکر را از میان بسیجیان تصفیه نمود ؛ و یا با تطمیع مالی و سایر امتیازات آنان را به سوی خود جذب نمود.
در تمامی این سال ها فعالان سیاسی اصلاح طلب از این اتفاقاتی که در حال وقوع بود بی اطلاع بودند ، حال آن که یک حزب پادگانی تمام عیار در حال شکل گیری بود ؛ انتخابات شوراهای دوم ؛ و ریاست جمهوری نهم ؛ و تغییر کاندیدای مورد حمایت سپاه از قالیباف به احمدی نژاد در آخرین روزهای تبلیغات ؛ که احمدی نژاد را از ته جدول به نفر دوم و در مرحله دوم به نفر پیروز انتخابات تبدیل کرد ؛ کارکرد این حزب پادگانی را نمایان تر کرد .
 امروز چیزی در حدود ده میلیون نفر بسیجی ؛ با امکانات تمام ؛ در اختیار سپاه هستند ؛ که در انتخابات ها ؛ سرکوب شورش ها ؛ سفرهای استانی احمدی نژاد و آقای خامنه ای با اتوبوس از این استان به آن استان جابجا می شوند ؛ که از این تعداد پنج میلیون نفر همیشه پا به کار و آماده به فعالیت هستند ؛ جمعیتی که با مشاهده آنان در راهپیمائی ها ؛ با اتوبوس هائی که از این نقطه به آن نقطه منتقل می شوند ؛ این گونه توسط رسانه های داخلی به همگان القاء می شود که تمامی مردم ایران یک پارچه به خیابان ها ریخته اند .
 جمعیتی که بیش از پنج میلیون نفر نبوده ؛ و در صورت قطع امکانات و امتیازات ، بسیاری از آنان وفادار به سیستم نبوده و هرگز ؛ به این گونه فعالیت ها ادامه نخواهند داد اما منافع متعدد و امتیازات ویژه اکثر آنان را ترغیب به انجام این فعالیت ها تاکنون نموده که گاه با دیدگاه های فکری اعضای این حزب پادگانی نیز در تضاد است.
سپاه که بی شک در تغییر نتائج انتخابات در ادوار مختلف نقش اساسی داشته و به خصوص در انتخابات سال 88 که منجر به اعتراضات گسترده و وسیع مردمی گردید ، نقشی بی چون و چرائی بر دوش گرفته بود ، امروزه بنابر آن چه توسط نماینده آقای خامنه ای در سپاه عنوان گردیده مهندسی معقول و منطقی انتخابات را از اهداف اصلی و وظیفه ذاتی خود بر می شمارد که بدون شک با روندی که مد نظر آیة الله خمینی در ابتدای پیروزی انقلاب بود ، در تضاد آشکاری قرار دارد ، و تمامی این موارد توسط این حزب پادگانی در گذشته اعمال شده و هم اکنون نیز درحال شکل گیری و و قوع است .
این حزب پادگانی با امکانات وسیع ، و جذب نخبگان علمی در رشته های مختلف به خصوص در زمینه آی تی ، ارتش سایبری به منظور مقابله با کاربران اینترنتی راه اندازی نموده که دستمزد برخی از افراد شاغل در آن به اعتراف برخی از مسئولان عالیرتبه سپاه بعضا به ساعتی یکصد و پنجاه هزار تومان نیز می رسد ، مجموعه ای که در سرکوب و شناسائی برخی از فعالان فضای مجازی و حتی کشته شدن برخی از آن ها نظیر ستار بهشتی نیز نقش داشته اند.

https://balatarin.com/permlink/2013/3/16/3279786

۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه


شیوه های سیستم امنیتی در شناسائی و تخریب فعالان جنبش سبز (۲)

 سید احمد شمس
ahmad-shamsاین روزها هم چنان که فضای مجازی و اینترنت ، محملی مناسب برای گرد هم جمع شدن فعالان جنبش سبز گردیده ، شیوه های مقابله با آن توسط سیستم امنیتی نیز به مراتب پیچیده تر و شدید تر گردیده است ، چرا که تاثیرگذاری این تکنولوژی در جهت آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به مردم در زمانی که حاکمیت از تمامی ابزارها جهت سانسور اخبار و اطلاعات استفاده می نماید ، بر همگان و به خصوص بر حاکمیت معلوم گردیده است .
هرچند ارتش به اصطلاح سایبری در گذشته نیز با حضور فعال در فضای مجازی به کنترل فعالان جنبش سبز در اینترنت می پرداخت اما تاثیرگذاری شگرف این فضا در آگاه سازی مردم و رویگردانی آنان از رسانه های حکومتی ، باعث گردید که حتی رهبری نیز به طور مستقیم وارد میدان مبارزه گردیده و ضمن درک عمیق حساسیت موضوع و تاثیرگذاری این رسانه ، شورائی مرکب از عالی ترین سران حاکمیت را برای مقابله با این رسانه و فعالیت های تاثیرگذار جنبش سبزتشکیل دهد.
علاوه بر وبلاگ ها و سایت های مختلف ، در سال های اخیر فیس بوک محل مناسبی برای ارتباط فعالان جنبش سبز با یکدیگر گردیده ، که به دلیل سرکوب و محدودیت هائی از این دست ، امکان گرد هم آمدن در یک جلسه و یا درفضای حقیقی را نداشته ، واز این ابزار به عنوان جایگزین مناسبی برای فعالیت های سیاسی و حزبی و تبادل افکار واندیشه ها و نیز انتقال تجربیات و راهکارهای مناسب برای تداوم مبارزه و آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به مردم استفاده می نمایند.
بسیاری از افراد که در گذشته و در احزاب و تشکل های سیاسی مختلف با یکدیگر همکاری می نمودند ، امروزه در فیس بوک یکدیگر را می یابند و در حالی که بسیاری از آنان به دلیل مشکلات ایجاد شده در داخل به خارج کشور عزیمت نموده اند ، با برداشته شدن تمامی مرزها و دوری مسافت ها ، در فضائی دوستانه با یکدیگر ارتباط برقرار می نمایند ، بارها شده که دوستان قدیمی پس از سال ها دوری از یکدیگر توانسته اند هم را مجددا درفیس بوک بیابند ؛ جدا از دوستان قدیمی ، فیس بوک محل مناسبی برای یافتن دوستان جدید و همفکر نیز می باشد که می توان به توانمندی آنان در این فضا پی برد ، دوستانی که تا کنون به هر دلیل امکان برقراری ارتباط با آنان در فضای حقیقی میسر نشده است.
همین مسئله موجب سوء استفاده سیستم امنیتی گردیده و همان دسته ازافراد معلوم الحالی که با هیچ گونه محدودیتی برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیله ای استفاده می نمایند به عنوان ابزار دست سیستم امنیتی وارد فضای مجازی و فیس بوک گردیده ، و با نام های مستعار و حتی حقیقی و شبه حقیقی ، با ریختن طرح دوستی با فعالان جنبش سبز ؛ نسبت به شناسائی آنان اقدام می نمایند.
این افراد بعضا تند تر و تاثیرگذارتر از فعالان جنبش سبز اقدام به نگارش مطالبی حتی بر علیه رهبری و دولت و حاکمیت می نمایند و با تدوام این شیوه ، نسبت به جذب و اعتماد سازی فعالان جنبش در فضای مجازی تلاش می نمایند و در این مسیر نیز به موفقیت هائی دست یافته اند.
استفاده از نام های مستعار و یا شبه حقیقی بهانه ای برای این گونه افراد گردیده که با ادعای تحت تعقیب بودن توسط حاکمیت و یا ترس از جان ، از افشای هویت واقعی خود پرهیز نمایند ، و با این روش به شناسائی فعالان جنبش سبز بپردازند ، هرچند بسیاری از فعالان جنبش سبز نیز خود با نام های مستعار به فعالیت در فضای مجازی می پردازند اما این روش که در عین حال ، روش مناسبی جهت تاثیرگذاری و اطلاع رسانی در فضای مجازی و جلوگیری از افشای هویت فعالان جنبش به منظور مصون ماندن از سوی سیستم امنیتی می باشد ، موجب سوء استفاده افراد نفوذی گردیده و بهانه مناسبی برای عدم افشای هویت واقعی آنان گردیده است.
این روزها خبر از موج دستگیری های فراوان و شکنجه و تحت فشار قراردادن فعالان جنبش سبز در فضای مجازی می رسد ، از شهادت ستاربهشتی به عنوان نمونه ای از این موج جدید می توان نام برد ، که قربانی دوستی با برخی از عوامل نفوذی حاکمیت در درون فضای مجازی با نام فعال جنبش سبز گردید ، نام هائی که شاید برای بسیاری از کاربران در فیس بوک آشنا باشد و احتمالا با اکثر قریب به اتفاق فعالان جنبش سبز در فیس بوک طرح دوستی ریخته و جلب اعتماد نموده اند.
تلفیق ارتباط های مجازی و حضوری توسط عوامل نفوذی در درون جنبش سبز یکی از روش های جدید توسط این افراد است ، یعنی پس از طرح دوستی در فضای مجازی و جلب اعتماد فعالان جنبش سبز ، این ارتباط تبدیل به ارتباط های حضوری گردیده و با ورود به حوزه خصوصی افراد ، و عمیق تر شدن روابط دوستی ، اهداف ونیات مورد نظر سیستم امنیتی و حاکمیت اعمال می گردد .
بارها افرادی وابسته به سیستم امنیتی در داخل کشور با برخی فعالان جنبش سبز از طریق فضای مجازی طرح دوستی ریخته و پس از جلب اعتماد آنان ، با گذاشتن قرار حضوری به محافل و جلسات خصوصی آنان نفوذ نموده و پس از شناسائی آنان ، سیستم امنیتی اقدام به دستگیری و سرکوب آنان می نماید.
ماجرای سرای اهل قلم نمونه روشنی از این نوع فعالیت سیستم امنیتی است که فردی معلوم الحال که سابقه ورود در حریم خصوصی فعالان جنبش سبز در خارج کشور را نیز داشت ، پس از ارتباط مجازی با برخی از افراد فعال در سرای اهل قلم ، و تبدیل شدن آن به ارتباط حضوری و شرکت در تمامی جلسات و محافل این مرکز ، اخبار و اطلاعات آن را به سیستم امنیتی منتقل نمود و در روز دستگیری اعضای این مرکز ، نیم ساعت پیش از حضور نیروهای امنیتی ، محل جلسه را ترک نمود.
در دیگر روش های اعمال شده توسط عوامل نفوذی در درون جنبش سبز ، فرد نفوذ کننده مدعی تحت تعقیب بودن از سوی سیستم امنیتی و یا حتی دستگیری توسط حاکمیت می گردد و اتفاقا برای ایجاد اعتماد در درون جنبش سبز ، سیستم امنیتی به صورت ظاهری وی را بازداشت نموده ( و اتفاقا در زندان نیز ماموریت این افراد نفوذی ، کسب اطلاعات از فعالان جنبش سبز در درون زندان و نیز ایجاد اختلاف میان ایشان و تضعیف روحیه آنان می باشد ) و پس از آزادی به صورت قانونی و یا غیر قانونی از کشور خارج گردیده ، و یا حتی به صورت پناهنده ، خود را به ترکیه و یا سایر کشورهای پناهنده پذیر رسانده و از این رهگذر سعی در نفوذ میان فعالان جنبش سبز می نمایند ، خوشبختانه دولت ترکیه این روزها اشراف کاملی بر فعالیت جاسوسان مرتبط با سیستم امنیتی ایران در خاک خود دارد و در مواردی نیز موفق به شناسائی و دستگیری ایشان شده و برخی از آنان محکومیت های دراز مدتی از سوی سیستم قضائی ترکیه دریافت نموده اند.
ذکر یک نکته نیز لازم است که برخی از دوستان قدیمی و همفکر ما در جریان اصلاحات و جنبش سبز پس از آزادی از زندان ملزم به همکاری و انتقال خبر به سیستم امنیتی گردیده اند ، که برخی از این همکاری ها بعضا علیرغم میل باطنی آنان صورت می پذیرد ، لذا ضمن ادای احترام به مبارزات این افراد و درک شرایط آنان ، دقت و هوشیاری و احتیاط لازم در مقابل این گونه از افراد ضروری به نظر می رسد.
و اکیدا از هم اندیشان عزیز در جنبش سبز چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی ملتمسانه تقاضا می شود هوشیاری و دقت لازم در ایجاد ارتباط با افراد مختلف را به خرج داده و از این پس با احتیاط بیشتری به ارتباط با دیگران حتی دوستان قدیمی خود بپردازند چرا که گاه دوستان قدیمی نیز ممکن است به دلیل اعمال فشار توسط سیستم امنیتی اجبارا به همکاری با آنان تن داده باشند.
تغییر دادن مداوم پسوردها و کد واژه ها ی ایمیل ها و فیس بوک ، و احتیاط در دریافت برخی ایمیل های دریافتی که حاوی ویروس جهت نفوذ در رایانه شما به منظور دریافت اطلاعات درون آن می باشد و خلاصه احتیاط بیشتر در هر نوع ارتباط و نیز دقت و مراقبت در مسائل فنی فیس بوک و ایمیل ها از جمله نکاتی است که در صورت رعایت آن می تواند نقشه های حاکمیت و سیستم پلید امنیتی را در شناسائی و دستگیری فعالان جنبش سبز نقش بر آب نماید.
از جمله روش های اعمال شده توسط سیستم امنیتی و عوامل نفوذی آنان چه در فضای حقیقی و به خصوص در فضای مجازی ، تخریب چهره برخی فعالان جنبش سبز و چهره های تاثیرگذار در این جنبش به طرق گوناگون است.
این تخریب می تواند در درون محیط خانوادگی انجام شود و افراد نفوذی در جنبش سبز به صورت گروهی و دسته جمعی و حتی گاهی با تاثیر گذاری بر روی برخی از چهره های سرشناس جنبش و همراه نمودن آنان در حرکت تخریبی خود به صورت ناخواسته ، چهره یکی از فعالان جنبش را در درون خانواده تخریب می نمایند.
ارسال پیام های مختلف با اسم های متفاوت و وارد نمودن اتهامات مختلف به فرد مورد نظر اعم از اتهامات اخلاقی و …. ، که گاه همراه شدن برخی چهره های شناخته شده را نیزدر این تخریب به همراه دارد از جمله روش های کثیف و پلید سیستم امنیتی در انتقام گرفتن از فعالان جنبش سبز و ناکارآمد نمودن آن ها می باشد ، چهره های شناخته شده نیز گاه بی آن که بدانند مهره سیستم امنیتی شده اند در یک موج تخریب که بر علیه یکی از فعالان جنبش سبز توسط سیستم امنیتی طراحی شده همراه شده و اهداف آنان را محقق می نمایند.
متاسفانه بارها و بارها این شیوه ها توسط سیستم امنیتی کارگر افتاده و موجب بدبینی زن به شوهر ، شوهر به زن و سایر اعضای خانواده به یکدیگر گردیده و گاه از هم پاشیدگی ، طلاق و اختلاف شدید بین اعضای خانواده را به همراه داشته است .
بارها زمانی که یکی از فعالان جنبش سبز قصد ازدواج و تشکیل خانواده داشته در اقدامی همسو و فراگیر ، عوامل نفوذی به سمت فردی که قرار است با این فعال جنبش سبز ازدواج نماید در فضای حقیقی و مجازی هجوم برده و گاه با همراه نمودن افراد شناخته شده که به صورت ناخواسته مهره سیستم امنیتی گردیده اند ، در طرفین ایجاد بدبینی نموده اند.
این شیوه در فضای عمومی جنبش سبز اتفاق افتاده و تخریب چهره فعالان و تاثیرگذاران جنبش در دستور کار اصلی سیستم امنیتی و ارتش سایبری قرار گرفته است ؛ طبیعی است که هنگامی که یکی از فعالان جنبش سبز به هر دلیل اقدام به آگاه سازی در فضای حقیقی و مجازی می نماید سیستم امنیتی در صدد تخریب چهره وی بر آمده از هر روشی در جهت ناکار آمد نمودن وی استفاده می نماید ، لذا هوشیاری فعالان جنبش سبز در این خصوص امری ضروری است که وقتی نسبت به فردی در فضای مجازی و حتی در رسانه ها افشاگری گردید بتوان تشخیص داد که این افشاگری از نوع حقیقی است و واقعا فردی که مورد افشاگری قرار گرفته از عوامل نفوذی بوده و توسط فعالان جنبش سبز مورد شناسائی قرار گرفته یا عوامل نفوذی در درون جنبش سبز به منظور ناکار آمد نمودن یکی از افراد تاثیرگذار جنبش ، انگ جاسوس بودن و عامل نفوذی بودن را به وی زده اند.
جالب آن که عوامل نفوذی در درون جنبش سبز که خود عامل سیستم امنیتی اند برای تخریب چهره فعالان کار آمد و تاثیرگذار جنبش از اتهام جاسوس بودن و عامل سیستم امنیتی بودن بر علیه آنان استفاده می نمایند.
در پایان حفظ هوشیاری تمامی عزیزان در جنبش سبز در داخل و خارج کشور ، به عنوان اصلی ترین روشی که می بایست توسط فعالان این حرکت مردمی مورد توجه قرار گیر اکیدا توصیه می گردد تا ان شاء الله تمامی نقشه های سیستم امنیتی نقش بر آب گردد.
لازم به ذکر است که برخی از عوامل نفوذی در درون جنبش سبز در فضای مجازی صفحاتی با بیش دها ها هزار لایک ایجاد نموده و با نوشتن تند ترین مطالب علیه رهبری ، رئیس دولت و حاکمیت از همین طریق به شناسائی فعالان جنبش سبز اقدام می نمایند ؛ آن ها گاه با نوشتن یک مطلب تند بر علیه رهبری و حاکمیت و مشاهده صفحات کاربرانی که اقدام به لایک آن مطلب نموده اند ، نسبت به شناسائی آنان اقدام می نمایند .
شهادت ستاربهشتی که بدون شک قربانی دوستی با برخی از این عناصر معلوم الحال گردید و ان شاء الله به زودی ماهیت کثیف و پلید این افراد بر همگان روشن خواهد گردیده و به عموم مردم عزیزمان شناسانده خواهد شد.
https://balatarin.com/permlink/2013/3/1/3270233
http://sahamnews.org/1391/12/248937/
http://www.facebook.com/pages/dr-Seyed-Ahmad-Shams-%D8%AF%D9%83%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%85%D8%B3/122817047795975

۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه


شیوه های سیستم امنیتی در شناسائی و تخریب فعالان جنبش سبز

دکتر احمد شمس
بخش اول
در سال ۱۳۸۸ هنگامی که سران حاکمیت در پشت پرده تصمیم به مهندسی انتخابات گرفتند و تمامی تمهیدات لازم جهت اجرایی نمودن نیت ناپاک خویش را تدارک دیدند، نفوذ در درون جنبش سبز توسط عوامل نفوذی یکی اصلی ترین اهداف سیستم امنیتی در درون شبکه کودتا طراحی گردید. هر چند نفوذ در درون جریان های مخالف حاکمیت پس از انقلاب سابقه ای طولانی دارد و سیستم امنیتی با روشهای گوناگون عوامل نفوذی خود را در درون جریان های مخالف خود، چه طیف اصلاح طلب و چه ملی مذهبی ها و حتی اپوزیسیون و نیروهای برانداز در داخل و خارج از کشور، در گذشته، جای داده بود اما نفوذ در جریان های مخالف پس از سال ۱۳۸۸ و تقلب گسترده در انتخابات شکل جدیدتری به خود گرفت، چرا که بسیاری از عوامل نفوذی که پیش از سال ۱۳۸۸ با سیستم امنیتی همکاری می نمودند از آنجا که شاید این نوع همکاری را در گذشته در راستای اهداف نظام انقلاب و آرمان های امام جهت حفظ و صیانت از خون شهیدان می پنداشتند علی رغم برخی تضادهای فکری با سیستم امنیتی، خبر رسانی به انها را در جهت تقویت نظام و اقتدار جمهوری اسلامی تلقی نموده، و با این باور که به هر حال هیچ حکومتی در دنیا عدل مطلق نبوده و برخی اشکالات در درون نظام جزئی از الزامات یک حکومت غیر معصوم است، با نفوذ در درون برخی تشکل ها و احزاب به تصور تقویت اصل نظام، به همکاری با سیستم امنیتی ادامه می دادند، اما پس از سال هشتاد و هشت اکثر قریب به اتفاق این دسته از همکاران سیستم امنیتی، با مشاهده کشتار گسترده و سرکوب وسیع مردمی و جنایات و تجاوزهای اعمال شده توسط رژیم، دیگر تداوم حاکمیت را برابر با حفظ و حراست از آرمان های امام و خون شهیدان نپنداشته. بلکه همکاری با سیستم امنیتی را کمک به ظلم و جور و طاغوت و دقیقا همراهی با نااهلان و نامحرمانی دانستند که انقلاب به دست آنان افتاده و در این شرایط ادامه ی راه امام و شهیدان را در مقابله با خود کامگی و زیاد خواهی سران حاکمیت تلقی نمودند.
در این شرایط سیستم امنیتی که در گذشته نیز از افراد ناپاک و بی اعتقاد در جهت بهره برداری نقشه های خود سود می جست و گاه در جهت تامین اهداف خویش استفاده از هر وسیله ای چون به کارگیری اراذل و اوباش خیابانی ، افراد سابقه دار و شرور در داخل زندانها ،زنان روسپی و بد نام که ازآنان در اصطلاح امنیتی تحت عنوان پرستو یاد می شود ،استفاده می نمود این بار حساب شده تر و جدی تر از گذشته همت مضاعفی در جهت استفاده از این عناصر نموده و با به کار گیری این افراد معلوم الحال ،آنان را جایگزین نیروهای اعتقادی که در گذشته با خیال حفظ اصل نظام علی رغم برخی اختلاف سلیقه ها با سیستم امنیتی همکاری داشتند نمود.
طبیعی است که اگر در گذشته نیروهای اعتقادی در حین همکاری با سیستم امنیتی ملاحظاتی را در مسیر فعالیت های خود لحاظ نموده و احیانا با رعایت حدود شرعی به همکاری خود ادامه می دادند، اکنون نیروهای غیر اعتقادی و معلوم الحال برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیله ای سود جسته و هیچ گونه خط قرمزی در انجام فعالیت های آنان وجود نداشته و بدون هیچ محدودیتی به همکاری با سیستم امنیتی ادامه می دهند.
دسته ی دیگر از همکاران جدید سیستم امنیتی که البته درگذشته نیز مشابه آنان در همکاری و نفوذ در جریان های مخالف استفاده گردیده، افرادی هستند که با تطمیع و تهدید جذب سیستم امنیتی گردیده اند، افرادی که با اعمال فشار به آنها و یا خانواده هایشان و احیانا استفاده از نقاط ضعف غیر سیاسی آنان و یا ورود به حریم خصوصی آنها و یافتن مشکلات خانوادگی و اختلافات فامیلی، و وعده کمک های مالی برای افرادی که حاضر به همکاری در قبال پول می باشند، پذیرفته اند که با سیستم امنیتی به همکاری بپردازند.
به هر حال صرف نظر از این که چه عاملی انگیزه همکاری این افراد با سیستم امنیتی در حال حاضر و پس از سال هشتاد و هشت گردیده است، می توان با اطمینان خاطر گفت که در این نوع همکاری ها ابدا هیچ گونه معیارهای اخلاقی و انسانی دیگر جایی نداشته و از تمامی ابزارها جهت نفوذ در درون جریان های مخالف در داخل و خارج کشور به منظور انتقال اطلاعات بهره برداری می گردد.
استفاده از این دسته از افراد که عمدتا از اراذل و اوباش بوده و با نام بسیجی (که با بسیجیان و ایثار گران ۸ سال دفاع مقدس که قهرمانان و از خودگذشتگانی بی نظیر بودند فرسنگها فاصله دارند) و بصورت لباس شخصی در سرکوب های خیابانی، ونیز سازماندهی این دسته از افراد در کنار زنان بد نام و سابقه دارو افراد شرور از درون زندانها در راه انداختن راهپیمایی هایی نظیر ۹ دی و …..به نفع حاکمیت یا راه اندازی کارناوال های شادی و فعالیتهای ضد دینی با نام جنبش سبز در جهت بد نام ساختن این حرکت مردمی نظیر آنچه در عاشورای ۸۸ توسط این اراذل و اوباش سازماندهی شده توسط حاکمیت و زنان بد نام و سابقه دار جمع آوری شده از درون زندانها به نام جنبش سبز انجام گرفت و از آن تحت عنوان هتک حرمت روز عاشورا توسط حاکمیت یاد گردید و یا پاره کردن عکس امام توسط همین افراد معلوم الحال و انتساب آن به جنبش سبز و مستمسک قرار دادن آن جهت راهپمایی های بعدی علیه جنبش، همه و همه شیوه های پلید و کثیف اعمال شده در سال های اخیر بر علیه جنبش مردمی و فراگیر سبز با سازماندهی های انجام شده توسط سیستم امنیتی با بهره برداری از اراذل و اوباش و افراد معلوم الحال بوده است.
بدون شک امروز سیستم امنیتی ایران را می توان به عنوان ناپاک ترین و پلید ترین مراکز اطلاعاتی و جاسوسی دنیا برشمرد، چرا که علیرغم تبلیغات و ادعاهای حاکمیت ایران؛ مبنی بر مخوف بودن سازمان های جاسوسی دنیا نظیر سیا ، موساد و…. و در گذشته ساواک، و شکنجه ها و اعتراف گیری های آن چنانی که برای رسیدن به اهداف خود انجام داده و می دهند؛ امروزه سیستم امنیتی در ایران گوی سبقت را در تمامی موارد از همه دستگاه های جاسوسی دنیا ربوده و به جرات می توان گفت که ساواک و سیا در مقایسه با سیستم امنیتی در ایران از ناپاکی کمتری برخوردار هستند، چرا که به عنوان مثال اگر یک سیستم جاسوسی در دنیا به یک مخالف خود امان داده و در مقابل این امان دادن و بازگشت او به کشور، قول مساعدت و تخفیف در مجازات و یا حتی بخشش به او دهد، قطعا به قول خود عمل نموده و مطابق با قول داده شده عمل خواهد نمود؛ اما شیوه ای نخ نما و منحصر به فرد و شناخته شده و پلید در سیستم امنیتی ایران وجود دارد که به افرادی که به هر دلیل از دسترس سیستم امنیتی خارج گردیده اند، پیشنهاد بازگشت در قبال مساعده همه جانبه داده می شود، اما به محض بازگشت با شدیدترین نحو ممکن با ناجوانمردی تمام با آنان برخورد می شود، نمونه معروف آن اعدام فاضل خداداد در اوائل دهه هفتاد است که با وعده و وعید از آمریکا به ایران فرخوانده شد، اما پس از بازگشت به اتهامی غیر از اختلاس، اعدام گردید.
اینجاست که بدون شک بایستی سیستم امنیتی ایران را به مراتب و چندین برابر ناپاک تر از تمامی مراکز جاسوسی دنیا برشمرد که هیچ گونه اصول اخلاقی و وجدانی در دستور کار آن قرار ندارد و برای رسیدن به هدف از هر وسیله ای استفاده می نماید.
از دیگر روش های کثیف و ناپاک سیستم امنیتی که باز هم قابل مقایسه با دیگر مراکز جاسوسی دنیا نیست ورود به حریم خصوصی افراد است، هر چند ورود به حریم خصوصی افراد در دیگر مراکز جاسوسی دنیا نیز مرسوم است اما در مقایسه با شیوه های اعمال شده توسط سیستم امنیتی ایران چنین نتیجه گیری می شود که بی وجدانی و بی اخلاقی در اعمال این روش ها به مراتب بیشتر و شدید تر از روش های اعمال شده در سایر مراکز جاسوسی دنیاست، استفاده از روش های عاطفی و ورود به حریم خانوادگی افراد، و یا ایجاد اختلاف بین اعضای خانواده ها از جمله زن و شوهر ، و یا ارائه فیلم های جعلی و ساختگی برای از هم پاشیدن یک زندگی ، و حتی نصب دوربین در خصوصی ترین اتاق های محل زندگی افراد و گرفتن فیلم از روابط درون خانوادگی، از جمله شیوه های معمول و کثیفی هستند که به وفور و فراوانی توسط سیستم امنیتی ایران در مقابله با مخالفان خود، این روزها اعمال می شود، شیوه هائی که در دیگر مراکز جاسوسی دنیا به این فراوانی هرگز مورد بهره برداری قرار نمی گیرد.
از جمله نمونه های اخیر اعمال شده توسط سیستم امنیتی می توان به روش های انجام شده توسط وزارت اطلاعات در خصوص یکی از زندانیان سیاسی اشاره نمود که به همسر سابق وی مراجعه شده و از وی خواسته شده تا برای دریافت مهریه خود به دادگاه شکایت نماید تا علاوه بر مدت بازداشت سیاسی، وی برای مدت طولانی تری در زندان بماند، و یا نفوذ در درون حریم خانوادگی یکی از فعالان جنبش سبز در ترکیه و گرفتن فیلم از اتاق خواب وی و سپس بازگشت فرد نفوذ کننده به ایران، و تهدید نامبرده به افشا و پخش آن فیلم در قبال انجام برخی از همکاری های درخواست شده توسط سیستم امنیتی و یا فرستادن یکی از زنان معلوم الحال به ترکیه ( که در بند زنان زندان اوین در شناسائی فعالان زن زندانی نقش عمده ای داشته) به عنوان پناهنده با سوء استفاده از سابقه زندان و راه اندازی مرکز فساد و جذب فعالان جنبش سبز در درون این خانه و بهره برداری امنیتی از حضور آنان حین رفت و آمد در این مرکز و….. هزاران شیوه پلید و کثیف اعمال شده توسط سیستم امنیتی، از جمله روش هائی هستند که بدون هیچ گونه محدودیتی در داخل و خارج کشور در مقابله با جریان مردمی جنبش سبز به منظور شناسائی فعالان و سرکوب آن مورد استفاده قرار می گیرد.
ادامه دارد …

http://sahamnews.org/1391/10/246431/

https://balatarin.com/permlink/2013/1/4/3232884

https://balatarin.com/permlink/2013/1/3/3232019

https://balatarin.com/permlink/2013/1/5/3233018