۱۳۹۳ تیر ۲۷, جمعه

قانون احزاب در مجلس نهم، ادامه کار ناتمام قانون مطبوعات در مجلس پنجم

ahmad-shams-saham-newsسید احمد شمس
http://sahamnews.org/1393/04/263016/
احزاب سیاسی و مطبوعات آزاد ، دو رکن اساسی از ارکان چهار گانه دموکراسی در هر کشور محسوب می شوند ، که اتفاقا در دو دهه اخیر ، در کشورمان ، مورد تاخت و تاز و هجوم گسترده و همه جانبه اقتدارگرایان قرار گرفته اند ، چرا که این جریان ، همواره از آگاهی بخشی به جامعه و جریان آزاد اخبار و اطلاعات و تحلیل های متفاوت با آن چه که توسط حاکمیت و رسانه های وابسته و همسو با آن ارائه می گردد ، بیم دارد ، و از آن جا که منطق و استدلال کافی و متقن برای پاسخگوئی به مطالبات واقعی مردم را که از سوی احزاب و مطبوعات بیان می گردد را ندارند ، تنها راهکار مقابله با این دو رکن را ، در برخورد قهری ، سرکوب و تعطیلی آن ها یافته ، و طی این سال ها ، با روش های غیر قانونی و یا به ظاهر قانونی ، جهت دستیابی به این هدف ، تمام تلاش خویش را معطوف نموده اند.
سال پایانی مجلس نهم ، و تقارن آن با شروع به کار دولت برخاسته از اراده مردمی یازدهم ، بی شباهت با سال پایانی مجلس پنجم که با شروع به کار دولت برخاسته از اراده مردمی هفتم متقارن بود ، نمی باشد ، در آن سال ها ، اقتدارگرایان درون مجلس ، که با ابزارهای مختلف توانسته بودند رقیب را حذف ، و به پارلمان راه یابند ، از انواع فشارها بر دولت از جمله استیضاح ، سوال های پی در پی ، نطق های مکرر و اهانت و فحاشی به دولتمردان و …. کوتاهی ننمودند ، و هم اکنون نیز آن قصه ، بلکه با شکلی پرشتاب تر و پیچیده تر دوباره در حال تکرار شدن است.
یکی از تلاش های اقتدارگرایان در مجلس پنجم ، از آن جا که احتمال می دادند شاید در مجلس بعدی نتوانند اکثریت لازم را کسب نمایند ، تصویب قوانینی جهت مقابله با دولت و محدود نمودن آن و جریان های هم سو بود ، چرا که تلاش آنان ، جهت استقرار و نهادینه شدن نظام مردم سالار و آگاهی بخشی و ارتقاء سطح اندیشه و تفکر جامعه ، معطوف شده بود ، از جمله تصویب قانون مطبوعات ، به منظور محدود نمودن فعالیت نشریات و روزنامه ها و سایر رسانه های خبری ، و سرکوب آنان با استفاده از ابزار قانونی ، یکی از عملکردهای مجلس پنجم ، در آن روزها به شمار می رود ، که اعتراض عمومی و نارضایتی فرهیختگان جامعه را برانگیخت ، و به همین لحاظ ، در جریان تبلیغات انتخاباتی مجلس ششم ، اصلاح طلبان ، به عنوان یکی از مطالبات مردمی ، اصلاح این قانون را از اصلی ترین اهداف خود قرار دادند ، تا در اولین فرصت ، نسبت به آن اهتمام لازم را بنمایند .
این مهم پس از استقرار مجلس ششم اتفاق افتاد و در اولین ماه پس از تشکیل آن ، اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار این مجلس قرار گرفت ، اما متاسفانه از آن جا که مشخص بود که این قانون با برنامه ریزی دقیق و حساب شده ، توسط رهبری جریان اقتدارگرا در خارج از مجلس طراحی و سپس در آن مجلس ، به تصویب رسیده است ، و هم چون سایر موارد ، با اطلاع ، یا اجازه و یا حتی دستور مستقیم رهبری ، اجرائی شده است ، در روز مقرر جهت بررسی و اصلاح این قانون ، با ورود مستقیم رهبری به این ماجرا ، که از اتفاقات بسیار نادر در دهه های اخیر محسوب می شود ، طی نامه ای به رئیس مجلس ، با این مضمون ، خواستار خارج شدن این موضوع از دستور مجلس شد :
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای کروبی ریاست مجلس شورای اسلامی و حضرات نمایندگان محترم
با سلام و تحیات،
مطبوعات کشور سازنده افکار عمومی و جهت دهنده همت و اراده مردمند، اگر دشمنان اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مطبوعات را در دست بگیرند یا در آن نفوذ کنند خطر بزرگی امنیت، وحدت و ایمان مردم را تهدید خواهد کرد و اینجانب سکوت خود و دیگر دست اندرکاران را در این امر حیاتی جایز نمی دانم.قانون مطبوعات کنونی تا حدودی توانسته است مانع از بروز این آفت بزرگ شود و تفسیر آن و امثال آنچه در کمیسیون مجلس پیش بینی شده مشروع و به مصلحت کشور و نظام نیست.
سید علی خامنه ای
از آن که تلاش های راه یافتگان وابسته به جریان اقتدارگرا در مجلس نهم به منظور مقابله با دولت فعلی ، بی شباهت به تلاش های همفکرانشان در مجلس پنجم برای مقابله با دولت وقت نمی باشد ، تصور می شود ، داستان تصویب قانون احزاب ، با ادبیات خاص اقتدارگرائی ، به یقین ، تلاش به منظور گسترش تحزب و نهادینه شدن حزب گرائی در جامعه ، جهت بسط مردم سالاری و پاسخگوئی منتخبان ملت در قوای مجریه و مقننه و شوراهای شهر ، نمی باشد ، بلکه قطعا راهکاری برای مقابله با ایجاد احزابی قوی و کار آمد ، و تلاش در جهت کاهش مشارکت و نقش آفرینی مردم و ایجاد شور و شوق در تعیین سرنوشت شان می باشد.
از آن جا که اقتدارگرایان ، همواره از پاسخ گوئی گریزان بوده اند ، و از طرفی ایجاد سیستم کار آمد حزبی در کشور ، مستلزم وجود دولت و مجلس پاسخگو بوده و هم چنین ، بایستی تمام نهادها و دستگاه های ذیربط ، از جمله شورای نگهبان ، ملتزم به رعایت اصول دموکراسی ، از نخستین مراحل انتخابات ها و نیز تمامی فرآیند های پس از آن باشند ، و رفتارهای فراقانونی هم چون رد صلاحیت گسترده و بی دلیل به منظور حذف رقیب ، تقلب در انتخابات ، سرکوب مخالفان ، ابطال نتائج غیر دلخواه انتخابات و ….. ، در آن جائی نخواهد داشت ، و این تصور در آنان به وجود آمده است که ممکن است ، دولت به منظور تحقق این امر ، لایحه ای تنظیم ، و یا در مجلس آینده ، نمایندگان واقعی و برخاسته از بطن مردم ، اقدام به تدوین طرحی در این خصوص نمایند ، لذا به منظور مقابله با تصویب یک قانون جامع ، جهت فراگیر شدن فعالیت های حزبی در کشور که تنها راه مقابله با اقتدارگرائی و حرکتی رو به جلو جهت استقرار نظام مردم سالار واقعی و پاسخگو می باشد ، اقدام به نگارش قانونی نموده اند که هم چون قانون مطبوعات ، به جای گسترش جریان آزاد اطلاعات و اخبار ، ” تحدید کننده و تهدید کننده ” فعالیت احزاب در کشور باشد.
لذا در جهت مقابله با تصویب چنین قانونی در مجلس نهم ، که آثار زیان بار آن ، هم چون قانون مطبوعات ، به یقین سال های سال بر کشور سایه خواهد افکند ، و هم چون سال های گذشته ، تمامی تلاش های مردمی را به منظور استقرار دموکراسی و بازگشت مردم سالاری به کشور ، مجددا به تاخیر خواهد انداخت ، مناسب است که اندیشمندان و صاحبان فکر و قلم و سخنوران ، نسبت به آگاهی بخشی به جامعه در این خصوص ، تلاش نمایند ، تا در فرصتی مقتضی در آینده ، پیش نویس قانون احزاب به منظور نهادینه شدن و تقویت احزاب برخاسته از بطن مردم ، به صورت لایحه توسط دولت و یا طرح در مجلس آینده ، تهیه ، و با هم اندیشی و تعامل صاحب نظران ، در بستری مناسب ، تبدیل به قانونی ماندگار جهت گسترش و بسط فعالیت های سیاسی احزاب در جامعه ، و پاسخگوئی تمامی دولتمردان و دست اندرکاران دستگاه های مختلف ، به مردم گردد ، تا کشور عزیزمان مجددا شاهد ظهور پدیده ای هم چون احمدی نژاد که در فقدان احزاب کار آمد و پاسخگو ، و در نتیجه شکل گیری جریان های خلق الساعه ، به قدرت رسید و بعدها حتی به حامیانش نیز در قبال عملکرد و تخلفات و اختلاس های گسترده در دولت خود هم پاسخگو نبود ، نباشیم .

۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

آقای خامنه ای، اگر امام زنده بود

> سید احمد شمس
http://sahamnews.org/1393/04/262299/
در خبرها آمده بود که آقای خامنه ای در پاسخ آقای علی مطهری مبنی بردرخواست رفع حصر خانگی از آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی اظهار داشته اند :
(من قبلا درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم اینها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کرده‌ایم)

در پاسخ به این اظهارات آقای خامنه ای لازم دیدم ، چند پاسخ به عنوان جزئی کوچک از دریای بیکران مردمی که قطعا از این سخنان و رفتار ایشان ناراضی بوده ، در این نوشتار ارائه نمایم و از تمامی اندیشمندان و دلسوزان کشور درخواست نمایم ، با مراجعه به حافظه تاریخی و درد دل های بیست و پنج ساله خود ، و خساراتی که در این مدت بر سر انقلاب و کشور آمده ، این نوشته را تکمیل نمایند .
آقای خامنه ای ، اگر امام زنده بود
اولا فرصت برای رهبری شما که با اجتهاد فرسنگ ها فاصله دارید ، فراهم نمی شد ، و ثانیا در اجلاسیه مجلس خبرگان ، با ترفندهای عناصر سیستم امنیتی ، در هنگام تنفس آن جلسه ، با ترسانیدن نمایندگان مجلس خبرگان ، که ما در حالت نه جنگ و نه صلح قرار داریم و اگر یک رهبر واحد و نه شورای رهبری انتخاب نشود ، عراق پشت مرزهای کشور در حال آماده باش و شنیدن خبر تعیین رهبر بعدی است ، تا در صورت عدم ثبات در کشور با کمک آمریکا ، حمله نماید ، و نیز برخی ادعاهای خلاف واقع در آن جلسه که امام بر جانشینی شما تمایل داشتند ، هرگز شرائط رهبری برای شما مهیا نمی شد .
اگر امام زنده بود ؛
به آقای محمدی عراقی حکم نمایندگی خود در سپاه را نمی داد ، کما این که چند سال بعد از شهادت شهید محلاتی از اعطای این حکم به او استنکاف ورزیدند و وی تحت عنوان سرپرست نمایندگی امام در سپاه مشغول فعالیت بود ، و وقتی در اواخر حیات امام ، خدمت ایشان رسیده و تقاضای صدور حکم برای خود می نماید ، امام می فرمایند که تا هفته آینده تکلیف نماینده خود در سپاه را مشخص خواهم کرد ، سپس این حکم را برای آقای عبد الله نوری صادر می نمایند ، امام در پاسخ به برخی افراد دلیل عدم صدور حکم برای آقای محمدی عراقی را ، بیم نفوذ افکار پدر همسر وی یعنی آقای مصباح یزدی در سپاه ذکر می نمایند ، امری که بلافاصله پس از ارتحال امام اتفاق افتاد و شما با صدور حکم برای آقای محمدی عراقی به عنوان نماینده خود در سپاه ، به این دغدغه امام توجه نکرده و هم چنان این نهاد را گرفتار افکار منحرف و گمراه این فرد و فرقه ی او ساختید ، تا آن جا که با ظهور افرادی مثل احمدی نژاد با حمایت وی ، مسیر انقلاب ، از سمت و سوی اصلی خود خارج شد .
اگر امام زنده بود ؛
هرگز موسوی ها از صحنه سیاست و قضاوت کنار زده نمی شدند تا قدرت به دست کسانی مثل شما و علاقمندان و هم فکران شما بیفنتد که توان اداره یک نانوائی را هم ندارند ، و نتیجه بیست و پنج سال مدیریت معیوب آنان در عرصه داخلی و خارجی ، و اوضاع نابسامان اجتماعی کشور ، آشکار است.
اگر امام زنده بود ؛
جناح راست برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف می شد ، کما این که شکست سنگین این جناح در مجلس سوم با اشاره های غیر مستقیم امام ، به دلیل سنگ اندازی در مقابل دولت مهندس موسوی ، شکل گرفت ، و پس آن آقای محمد یزدی ، سرسلسله این جناح در مجلس دوم و نائب رئیس وقت مجلس دوم ، پس از این شکست سنگین ، در انتخابات مجلس از تهران و انتخابات میاندوره ای خبرگان از خراسان ، با بی حوصلگی در جلسات جامعه مدرسین شرکت می نمود ، و نوعی سرخوردگی و در رفتار وی کاملا مشهود بود ، و امام از باب مولفة بین قلوبهم ، پس از استعفای آیة الله صافی گلپایگانی ، به وی حکم عضویت در شورای نگهبان داد تا او در پاسخ به امام بنویسد : از شما متشکرم که من را از ذنب کبیره ی انزوای از انقلاب نجات دادید ، اما جنابعالی پس از ارتحال امام با انتصاب وی به ریاست قوه قضائیه ، و برخی اقدامات دیگر از این دست ، جانی دوباره به این جناح شکست خورده و طرد شده توسط امام و ملت دادید تا عقده های خود را در این بیست و پنج ساله و به خصوص در سال ۸۸ با ترفند و تقلب و …. بگشایید .
اگر امام زنده بود ؛
هرگز نظارت استصوابی و بازی با آبروی افراد با اتهاماتی نظیر عدم التزام به اسلام و سوء شهرت و …. توسط شورای نگهبان اتفاق نمی افتاد و قداست این نهاد در حد مدافع یک جناح در منازعات سیاسی و بانی تقلب های گسترده در انتخابات ها ، تنزل پیدا نمی کرد .
اگر امام زنده بود ؛
زمینه برای مرجعیت شما با جنجال آفرینی و تحصن عده ای از اعضای لشکرهای ۱۷ علی بن ابی طالب و ۲۷ محمد رسول الله ، در جلوی جامعه مدرسین در سال ۷۳ فراهم نمی آمد تا برخی از طلاب جوان آن روز مانند آقای ماندگاری که امروز جزء قرارگاه عماریون هستند ، با مراجعه به منازل برخی علما ، با ترفندهای مختلف و ماخوذ به حیا شدن ایشان ، جهت اثبات اجتهاد شما ، از آنان دست خط بگیرند و البته که عده ای هم بر سینه ی درخواست کنندگان برای صدور اجتهاد شما ، دست رد زدند ، همگان می دانند که برخی علما ، آن زمان برای تداوم انقلاب ، که آن را میراث مقدس امام خمینی می شمردند ، حاضر شدند علیرغم اعتقاد قلبی برای شما گواهی اجتهاد صادر نمایند ، نکته ای که امروز قطعا در صورت مراجعه مجدد به ایشان ، با توجه به عملکرد بیست و پنج ساله شما ابدا اتفاق نخواهد افتاد ، چرا که آن زمان ، با ملاحظه سابقه اجرائی و تجربه شما ، می توانستند از عدم تسلط شما بر امور علمی و فقهی چشم پوشی نمایند ، اما امروز که عدم مدیریت و بی تدبیری شما در عرصه داخلی و خارجی بر همگان عیان شده ، این چشم پوشی معنائی نخواهد داشت .
نا گفته نماند که آقای محمد یزدی که در آن زمان ریاست قوه قضائیه را با الطاف شما به دست آورده بود ، با دفاع همه جانبه در نماز جمعه و جلسات جامعه مدرسین در تاییدیه شما نوشت : خدایا تو شاهدی که اگر من در این مقام هم نبودم چنین می نمودم ، که ذکر سابقه تاریخی ایشان و نجات از ذنب کبیره ی انزوای از انقلاب ، صحت یا سقم این ادعای ایشان را روشن می نماید .
اگر امام زنده بود ؛
قطعا همان گونه که در اختلافات میان شما و آقای مهندس موسوی ، در مقاطع مختلف ، در دهه شصت ، همواره جانب آقای مهندس موسوی را می گرفت ، و شما را به دلیل روحیه زیاده خواهی و جاه طلبی ، به حرکت در مسیر قانون توصیه می نمودند ، امروز هم در اختلاف بزرگ سال ۸۸ ، بدون تردید حق را به آقای موسوی می داد ، اما افسوس که در سال ۸۸ دو طرف دعوا حضور داشتند اما داور حضور نداشت و یک طرف دعوا ، خود در جایگاه داور نشسته بود ، آن هم طرفی که همیشه از سوی داور بازنده اعلام می شد ، و طبیعی است که نتیجه داوری جز حصر و سرکوب و کشتار و تجاوز نخواهد بود .
سال ۸۸ سالی بود که مهندس موسوی و به دلیل نبودن امام تنها شد ، و روحیه کینه جوئی و جاه طلبی شما ، به دلیل عقده های فروخفته در زمان حیات امام ، که امکان هرگونه حرکت غیر قانونی و زیاده طلبی را از شما گرفته بود ، پس از ارتحال ایشان فوران کرد و دامان یاران و اطرافیان امام را گرفت ، و تا مدت ها ایشان را خانه نشین کرد تا آن که که این عقده در سال ۸۸ با حیله ای بزرگ خود را هویدا نمود و در سال ۸۸ منجر به حصر نزدیک ترین یاران ایشان یعنی آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی شد ، بلکه گوشه ای از عقده های فروخفته ی شما در حمایت امام از مهندس موسوی را با این اقدام کینه جویانه ی شما ، التیام بخشد .
اگر امام زنده بود ؛
زمینه ای برای به قدرت رسیدن امثال احمدی نژاد و جو لان دادن افرادی نظیر مصباح یزدی که هرگر در تحقق نهضت نقشی نداشته و هیچ زحمتی برای انقلاب نکشیده و سابقه حضور در جبهه های جنگ را نداشته اند ، فراهم نمی شد ، و انقلاب به دست صاحبان اصلی آن اداره می شد ، نه آن که با بی تدبیری شما ، انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد .
روزگاری که نظر احمدی نژاد به شما از یار دیرین امام یعنی آقای هاشمی نزدیک تر باشد ، و مصباح یزدی که امام خوف نفوذ افکار او در سپاه را داشتند ، توسط شما ، به غلط مطهری زمان لقب گیرد و موج نفوذ و انحراف او تمام کشور را فرا گیرد .
اگر امام زنده بود
هرگز اجازه ورود سپاه به فعالیت های سیاسی را نمی داد ، همان گونه که چه در زمان حیات خود این اجازه را نداد ، و چه در وصیت نامه سیاسی الهی خود ، به نیروهای مسلح توصیه نمود از ورود به سیاست و منازعات پیرامون آن بپرهیزند ، اما شما با زیر پا گذاشتن این سیره عملی و توصیه ایشان ، با استدلال های غیر منطقی ، باعث ایجاد رویه ناصوابی در کشور شدید ، که زمینه بروز کودتای انتخاباتی ، سیاسی ، اقتصادی ، توسط این نهاد در عرصه های مختلف فراهم آید و با جنجال آفرینی و بحران سازی در داخل و خارج کشور ، سودای مدیریت کشور و بلکه جهان را در سر بپروراند ؛ و در کشور و منطقه و جهان ، آتش جنگ و بحران را بیفروزد ، و یا به قول آقای هاشمی به کمتر از کل کشور راضی نباشد .
و اما در خصوص بصیرت ؛
همواره در این سال ها از بصیرت سخن گفته اید ، اما مشخص شد که چه کسی با بصیرت است ، در نمازجمعه خونین ۲۹ خرداد سال ۸۸ اظهار داشتید برخی رئیس جمهور را به دروغ به رمالی و کف بینی متهم کردند ، اما بعد ها بر شما همین امر ثابت شد که احمدی نژاد مملکت را با رمالی و کف بینی اداره می کرد و سایر انقادات آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی ، از دولت وی ، دقیقا ، جمله به جمله ، بعدها از حلقوم اطرافیان و طرفداران شما ، بیرون آمد ، پس حالا بگوئید که چه کسی با بصیرت است ؟ کسی که زودتر از شما خطر احمدی نژاد را تشخیص داد یا شما و اطرافیانتان ؟ !!
بار ها گفته اید : این عمار؟
مراجعه ای کوتاه به تاریخ انقلاب و صحیفه نور مشخص می نماید که عمار واقعی امروزه کسانی جز آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی نیستند و بصیرت واقعی را بایستی در این جا جستجو نمود ، پس همان گونه که قبلا در ماجرای احمدی نژاد به خطا رفتید ، این جا هم لطفا مسیر را به خطا به اطرافیان و علاقمندان خود نشان ندهید ، که بصیرت واقعی در سخنان آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی در سال ۸۸ تبلور یافت و عمار واقعی همانا این دو بزرگوارند.