۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

پاسخ به اظهارات توهین آمیز و عقده جویانه ی فردی معلوم الحال به نام محمد خامنه ای

از سوی دفتر آیة الله هاشمی رفسنجانی انجام شد :
پاسخ به فردی که مورد عتاب امام واقع شد " این تذهبون "
پاسخی به اظهارات توهین آمیز و عقده جویانه ی فردی معلوم الحال به نام محمد خامنه ای به امام ، شهید مظلوم آیة الله دکتر بهشتی و آیة الله هاشمی رفسنجانی که با سوء استفاده از فضای غبارآلوده زمان که یاران و اهل بیت امام عزیز را به جرم وابستگی‌های علمی و نسبی مورد تاخت و تاز قرار می دهند و دیگران به تماشا نشسته‌‌اند و فعلاً سکوت اختیار کرده‌اند! برای اظهارات کذب و کینه جویانه ی خود ، در این شرائط ، متوسل به نشریه‌ای وابسته به جریان انحرافی می‌شود
آنانی که عبارت تنبیهی و سؤالی «این تذهبون؟!» را در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی شنیده‌اند، خوب می‌دانند که امام عزیز این عبارت را چه زمانی و برای چه کسانی بر زبان جاری کردند
امام(ره) در ادامه تأکید می‌فرمایند: «لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما را چه شده است این‌طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان. من بعضیتان را می‌شناسم، شما این‌طور نبودید. من امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمی‌توانید، لکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود. من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را ...» (صحیفه امام، جلد 20، صفحات 159 تا 163)
اما تعجب از رسانه‌های مدعی ارزش‌مداری و پیروی از امام و رهبری است که با ذوق و ولع تمام، هر مطلبی را، ولو حاوی توهین به امام(ره)، رهبری و بزرگان انقلاب اسلامی، صرفاً به خاطر اینکه توهین به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن برجسته است، منتشر می‌کنند و گویا هدف، آن‌چنان وسیله را برایشان توجیه می‌کند که فراموش کرده‌اند، مطالب نویسنده سراسر توهین به امام امت(ره)، رهبری نظام و نظام اسلامی است. فراموش کرده‌اند، آیت‌الله بهشتی، اگر تمامیت‌خواه بود که بفرموده امام خمینی(ره) «مظلوم نمی‌زیست و مظلومانه به شهادت نمی‌رسید.»
متن کامل پاسخ دفتر آیة الله هاشمی رفسنجانی :
کاش آقای محمد خامنه‌ای فقط با توهین و تهمت به «هاشمی عزیز» (در تعبیر امام راحل) روح بغض‌آلود خود را تسکین می‌داد، اما گویا کینه‌های او نسبت به شخص آیت‌الله هاشمی آن‌قدر عمیق است که ابایی ندارد برای تخریب ایشان، اندیشه‌های امام را به آتش بکشد و بر تفکرات مدبرانه ایشان، خاکستر فریب بپاشد و بگوید که انقلاب از اساس طرح آمریکایی‌ها بود! و ابایی نکند شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی را با «ظاهری لیبرالیستی» و «تمامیت خواه» بخواند و مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی را با عبارت «جماران نشینان» شریک توطئه آمریکایی‌ها معرفی کند و حتی برادرش، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب و 80 مجتهد فقیه مجلس خبرگان را در انتخاب رهبری پس از امام، فریب خورده آمریکا بنامد و بالاتر از همه ابایی ندارد که بگوید امام از اوّل تا آخر مبارزه و پیروزی، تحت تأثیر گروهی بودند که برای آمریکا کار می‌کردند و تصمیمات مهم خود را براساس القائات آنها می‌گرفتند!
دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی با صدور بیانیه ای به اظهارات سید محمد خامنه ای پاسخ داد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
آنانی که عبارت تنبیهی و سؤالی «این تذهبون؟!» را در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی شنیده‌اند، خوب می‌دانند که امام عزیز این عبارت را زمانی بر زبان جاری کردند که گروهی با تجاهل و تغافل، نسبت به حقانیت انقلاب اسلامی، در صدد آمریکایی جلوه دادن مبارزات مردم و نهضت روحانیت در ایران بودند، اما خوب است که قبل از ورود به مبحث، از سابقه این اصطلاح در تاریخ اسلام بدانیم که بسیار خواندنی و شنیدنی است.
خداوند متعال در سوره تکویر پس از سوگندهای محکم بر حقانیت قرآن و رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «انه لقول رسول کریم» و در ادامه با ردّ سخنان توهین‌‌آمیزی که کافران و مشرکان علیه پیامبر(ص) و اسلام در جامعه پخش می‌کنند، در آیات 22 تا 25 می‌گویند: «پیامبر دیوانه نیست و در موارد وحی، بخیل نیست و قرآن کلام شیطان رجیم نیست» و سپس با قهر الهی خویش می‌فرمایند: «فاین تذهبون؟!»
حضرت علی(ع) نیز در خطبه 87 نهج‌البلاغه، با دلی پرخون، از علمایی گلایه و شکوه می‌نمایند که «خویش را عالم خوانده، در صورتی که عالم نیست، یک سلسله نادانی‌ها را از جمعی نادان‌تر فرا گرفته! و مطالبی گمراه کننده از گمراهانی آموخته، دام‌هایی از طناب‌های غرور و گفته‌های دروغین بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر امیال و خواسته‌های خود تطبیق می‌دهد، حق را به هوسها و خواهش‌های دلش تغییر می‌دهد و می‌گوید از بدعت‌ها کناره گرفته‌ام، ولی در آنها غلت می‌زند، چهره او چهره انسان است و قلبش قلب حیوان، راه هدایت را نمی‌شناسد، پس او مرده‌ای است در میان زندگان»
امام علی(ع) در ادامه خطبه خویش می‌فرمایند: «فاین تذهبون و انی توفکون و الاعلام قائمه و الآیات واضحه و المنار منصوبه فاین یتاه بکم و کیف تعمهون؟!» یعنی: کجا می‌روید؟ رو به کدام طرف می‌کنید؟ پرچم‌های حق برپاست، نشانه‌های آن آشکار است! با اینکه چراغ‌های هدایت نصب گردیده است، باز گمراهانه به کجا می‌روید؟ چرا سرگردانید؟!»
این سخنان که معلوم است از نهایت خشم مولی الموحدین علی (ع) نسبت به جهالت یک عده عالم!! بر زبان آمده، در طول 1400 سال تاریخ اسلام در نهج‌البلاغه مستور بود، تا اینکه دوباره در 29 آبان سال 1360 ( در حمله گروهی به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به خاطر جریان مک‌فارلین) بر زبان سلاله پاک آن امام همام، یعنی امام خمینی(ره) جاری شد و با اینکه آن عزیز مهربان تأکید می‌کنند که «نمی‌خواهم در این روز مبارک (عید مبعث) اسباب افسردگی اشخاص بشوم» چنان ناراحت، افسرده و خشماگین هستند که با همه مهربانی‌هایش، می‌فرمایند: «چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟ من نمی‌توانم آن طوری که می‌خواهم، با شما صحبت کنم و نمی‌خواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است؟!
امام(ره) در ادامه تأکید می‌فرمایند: «لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما را چه شده است این‌طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان. من بعضیتان را می‌شناسم، شما این‌طور نبودید. من امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمی‌توانید، لکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود. من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را ...» (صحیفه امام، جلد 20، صفحات 159 تا 163)
سال‌ها گذشت و ناگهان یکی از همان مخاطبان عتاب‌آلود امام خمینی(ره) در ماجرای مک فارلین، در تناقضی آشکار، اول می‌گوید: «من قبول نکردم که آن نامه [به وزیر امور خارجه] را امضا کنم، قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم.» در ادامه می‌گوید: «کار درستی کرده‌ایم.» این آقا که نامش در تاریخ انقلاب اسلامی یک‌بار، آن هم به خاطر حمله به دلسوزان انقلاب و به عنوان مخاطب امام راحل در «این تذهبون؟» آمده، ماجرای مک ‌فارلین را که امام عزیز آن را باعث «به عزا نشاندن کاخ سفید» می‌دانند (صحیفه، ج 20، ص 160)، موجب «افتضاح» ایران می‌خواند!
گویا این شخص با سؤاستفاده از فضای غبارآلوده زمان که یاران و اهل بیت امام عزیز را به جرم وابستگی‌های علمی و نسبی می‌نوازند و دیگران به تماشا نشسته‌‌اند و فعلاً سکوت اختیار کرده‌اند! متوسل به نشریه‌ای وابسته به جریان انحرافی می‌شود که فهرست مطالب آن در 7 شماره نشان می‌دهد که از الفبای رسانه‌ای، فقط توهین و تهمت را به عنوان «رمز عبور» از راه اندیشه‌های امام و زنده نگه داشتن القائات جریان انحرافی، آموخته است که البته بر گردانندگان آن نشریه هرجی نیست.
اما تعجب از رسانه‌های مدعی ارزش‌مداری و پیروی از امام و رهبری است که با ذوق و ولع تمام، هر مطلبی را، ولو حاوی توهین به امام(ره)، رهبری و بزرگان انقلاب اسلامی، صرفاً به خاطر اینکه توهین به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن برجسته است، منتشر می‌کنند و گویا هدف، آن‌چنان وسیله را برایشان توجیه می‌کند که فراموش کرده‌اند، مطالب نویسنده سراسر توهین به امام امت(ره)، رهبری نظام و نظام اسلامی است. فراموش کرده‌اند، آیت‌الله بهشتی، اگر تمامیت‌خواه بود که بفرموده امام خمینی(ره) «مظلوم نمی‌زیست و مظلومانه به شهادت نمی‌رسید.»
اما خطاب ما در این مقال به آقای سید محمد خامنه‌ای است که به خاطر کسوت و نسبت خویش، باید آیینه تمام نمای انصاف، عدالت و حقیقت باشد. شخصیتی که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در گرماگرم همان روزهایی که جامعه به خاطر ناراحتی امام به چنان حالتی رسیده بود که خود او فکر می‌کرد: «پاسداران در مجلس اسلحه به روی وی خواهند کشید»، درباره کارشان می‌گوید: «آنها به وظایف نمایندگی عمل کرده‌اند.» (خاطرات سال 66، دفاع و سیاست، ص 49، پنج‌شنبه 13 فروردین)
کاش دایره توهین‌های آقای محمد خامنه‌ای و افرادی امثال ایشان که معلوم است به خاطر سرباز کردن یک دمل چرکین 28 ساله است، با هر دلیل و انگیزه‌ای، محدود به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود و مانند بعضی از گروه‌های دیگر، با توهین و تهمت به «هاشمی عزیز» (در تعبیر امام راحل) روح بغض‌آلود خود را تسکین می‌داد، اما گویا کینه‌های او نسبت به شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آن‌قدر عمیق است که ابایی ندارد برای تخریب ایشان دانسته یا ندانسته اندیشه‌های امام را به آتش بکشد و بر تفکرات مدبرانه ایشان، خاکستر فریب بپاشد و بگوید که انقلاب از اساس طرح آمریکایی‌ها بود!! ابایی ندارد آیت‌الله دکتر بهشتی را که با عمّامه در آتش کینه نفاق سوخت و به تعبیر امام راحل به تنهایی یک ملت بود و مظلوم شهید شد و هنوز هم مظلوم است، با «ظاهری لیبرالیستی» و «تمامیت خواه» بخواند. ابایی ندارد مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی، فرزند برومند امام (ره) را مستقیم و یا با عبارت «جماران نشینان» شریک توطئه آمریکایی‌ها و القاء کنندگان مطالب خلاف واقع و گزارش‌های دروغ به امام معرفی کند. ابایی ندارد حتی برادرش، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب و 80 مجتهد فقیه مجلس خبرگان را در انتخاب رهبری پس از امام، فریب خورده آمریکا بنامد و بالاتر از همه ابایی ندارد که بگوید امام از اوّل تا آخر مبارزه و پیروزی، تحت تأثیر گروهی بودند که برای آمریکا کار می‌کردند و امام تصمیمات مهم خود را براساس القائات دیگران و اطرافیان می‌گرفتند!!
به قول مولا علی (ع) به خاطر طناب غرور، حق را به هوس‌ها و خواهش‌های دلش تغییر داده و با اینکه پس از آن نهیب امام راحل، امضای خود را پس گرفته بود، اما انگار دقیقاً مصداق همان جمله امام علی(ع) است، چون «گفته بود از بدعت‌ها کناره گرفته‌ام، ولی در آنها غلت می‌زد.»
آقای سید محمد خامنه‌ای در داستان‌های تخیّلی که برای ارضای نفسانیات خود ساخته، درباره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گوید: «اطرافیان هاشمی او را به سمت ریاست جمهوری سوق دادند تا یک پله به رهبر شدن!! نزدیک شود و این یک توطئه آمریکایی بود.»، حال آنکه در مهرماه 1366 که هنوز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی بود و آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور و امام(ره) در قید حیات بودند، وقتی از آیت‌الله خامنه‌ای می‌پرسند: «نظر شما در مورد کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی برای آینده ریاست جمهوری چیست؟» می‌فرمایند: «البته این قضیه هنوز مطرح نشده، ولی من آقای هاشمی رفسنجانی را برای همه مسؤولیت‌ها صد درصد می‌پسندم و تأیید می‌کنم. من شخصی گیراتر، شیرین‌تر، محبوب‌تر و کارآمدتر از آقای هاشمی رفسنجانی در بین مسؤولین جمهوری اسلامی ایران برای پست ریاست جمهوری و دیگر مسؤولیت‌های مهم سراغ ندارم.» (روزنامه رسالت، 27 مهرماه 1366)
آقای سید محمد خامنه‌ای، احتمالاً در روز رحلت امام و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، نبودند و یا احتمالاً به قول امام علی(ع) به عنوان «مرده‌ای در میان زندگان» آن روز را از تقویم عمر خویش کم کرده بود، وگرنه همگان می‌دانند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی چه نقشی در آن مقطع برای تعیین رهبری داشته‌اند!! و خنده‌دار است که ادعا می‌کند: «ریاست جمهوری هاشمی مقدمه‌ای برای هماهنگ‌سازی امور و زمینه‌سازی برای ایجاد پایگاه قدرت و خیز به سمت آرزوی دیرینه پس از فوت امام بود، ولی قدری دیر شده بود و با حکمت و عنایت الهی و با تصمیم و رأی ناگهانی و تقریباً بی‌مقدمه مجلس خبرگان، [آیت‌الله] خامنه‌ای انتخاب شدند و کار از کار گذشت.» امروز دیگر حتی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی در ایران می‌دانند که ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی پس از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی بود و این‌گونه سخن گفتن، مصداق همان جمله امام علی(ع) است که «عالم نیست، یک سلسله نادانی‌ها را از جمعی نادان فرا گرفته و مطالبی گمراه کننده را از گمراهانی آموخته.»
اگر چه پاسخ گفتن به ادبیات ساختار شکنانه آقای محمد خامـنه‌ای در شـأن هیـچ شخصیت حقیقی و حقوقی در جمهوری اسـلامی نیست، اما چون مستمسک همه کینه‌ جـویان انقلاب، نظام اسلامی ، امـام راحـل و شهـدای عزیز شد و نوعی یـأس انقـلابی را در جـامعـه ایـران اسـلامی تزریق می‌کند، باید گفت که حقانیت راه امام(ره) و انقلاب اسلامی آن قدر آشکار است که با چنین ابرهای تیره و تاری کتمان نمی‌شود.
البته سابقه محبت‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به ایشان به سال‌های قبل از انقلاب می‌رسد و مطالب زیادی از حرف‌ها و اقدامات ناسپاسانه وی هست که به خاطر حفظ آبرو و حرمت بیت شریف خامنه‌ای، به خصوص رهبر معظم انقلاب، از بیان آن خودداری می‌کنیم و امیدواریم مردم عزیز از تکرار توهین‌های این شخص به امام عزیز، رهبر معظم و بزرگان شهید انقلاب در این مقال بر ما ببخشایند که برای تبیین موضوع لازم بود!!
و کلام آخر اینکه چرا کسانی که در جریان تصمیمات انقلاب، دفاع مقدس، توطئه‌های ریز و درشت ضد انقلابیون و منافقین در این کشور هستند، در این‌گونه موارد که بدیهات انقلاب تحریف و تخریب می‌شود، سکوت کرده و برای دفاع از نظام اسلامی، سخنان سخیف و داستان‌سرایی‌های تخیلی گروهی بغض‌آلود را پاسخ نداده و تماشاچی شده‌اند؟!
مسؤول دفتر آیت الله هاشمی

۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

تلاش‌هائی برای جبران محبوبیت و مشروعیت ازدست رفته رهبری

تلاش‌هائی برای جبران محبوبیت و مشروعیت ازدست رفته رهبری
سیداحمد شمس
این روزها با انجام عمل جراحی آقای خامنه ای، صداوسیما بیشترین ساعات خود را اختصاص به پوشش اخبارآن و دیدار شخصیت ها واقشارمختلف از رهبری داده است، و با آب و تاب دادن به حواشی آن، سعی درارائه ی چهره ای دوست داشتنی و محبوب قلوب ملت از کسی دارد که پس از خطبه های خونین ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ ، بدون شک محبوبیت او با سقوط آزاد و سیر نزولی زائد الوصفی درمیان تمامی اقشارجامعه، همراه بوده است.
تمامی این تلاش ها چه درجریان این اتفاق، و چه در دو دهه گذشته پس ازدوم خرداد ۷۶، ازسوی صداوسیما، همواره به جهت جبران کاهش محبوبیت و مشروعیت آقای خامنه ای، با آب و تاب و رنگ و لعاب فراوان، و با ساخت برنامه های سریالی از یک دیدار، یا یک بازدید و… صورت می گرفت، و پس از خطبه های خونین ۲۹ خرداد و موضع گیری های یک سویه ی وی، که نشان از آمریت و یا رضایت وی از طراحی واجرای سناریوی کودتای تقلب ۸۸ و حوادث پس ازآن داشت، این برنامه سازی‌ها، با روند پرشتاب تری ادامه یافت.
پس از دوم خرداد ۷۶ و موضع گیری‌های غیراصولی و کنایه آمیز رهبری به نفع کاندیدائی خاص که«ابلغ من التصریح»بود، و جنجال افراطیون درتخریب کاندیدای دیگر و تلاش فراوان آنان درجهت شکست او، که نهایتا با اقبال مردم، عکس آن چه مدنظر رهبری و اقتدارگرایان بود، با پیروزی آقای خاتمی رقم خورد، روند کاهش محبوبیت آقای خامنه ای آغاز، و شخصیت او، از یک رهبر دوست داشتنی و فراگیر به رهبر یک جناح و تفکر، که هم اکنون قدرت در دست اوست، و دیگران ناچار به همراهی با او هستند، تنزل یافت؛ هرچند ازابتدای رهبری، آقای خامنه ای، بیشتر در قامت رهبر یک جناح، دراقداماتی کینه جویانه، با حذف مخالفان خود در دوران ریاست جمهوری، تسویه حسابی جدی را، با شروع رهبری خود آغاز نموده بود و وجهه رهبری را از جایگاه پدری و فراگیری به جایگاهی رقابتی و کینه جویانه تقلیل داده بود و درانتصابات خود، روندی یک‌سویه به نفع جناحی شکست خورده درانتخابات مجلس سوم را رقم زده بود، و نیزبا تلاش شورای نگهبان، درانتخابات مجلس خبرگان دوم و مجلس شورای اسلامی چهارم، مانع ورود مخالفین خود در دوره ریاست‌جمهوری، به صحنه سیاست شده بود، اما نو بودن حضور وی درجایگاه رهبری و تاثیرات قبلی حضورامام دراین جایگاه، سکوت مصلحت آمیزی را در میان سیاست‌مداران منتقد، حاکم نموده بود که این شرایط با جریانات دوم خرداد ۷۶ ، روند متفاوتی را درجهت کاهش محبوبیت آقای خامنه ای، درمیان عموم مردم را آغاز نمود.
این کاهش محبوبیت، باگذشت هرسال وافزایش موضع گیری‌های نابخردانه ی وی، فزونی می یافت، ازجمله نامه به رئیس وقت مجلس درجهت اصلاح قانون مطبوعات، سخنرانی درجمع جوانان درسال ۸۹ وانتقاد از روزنامه‌های اصلاح‌طلب واشاره مستقیم به«پانزده شانزده روزنامه» که درجهت منافع دشمن حرکت می کنند، وبلافاصله پس ازاین سخنرانی دستورتوقیف تمامی آن‌ها داده شد، دفاع ازمصباح یزدی و«مطهری زمانه» خواندن وی درشرایطی که اوخشونت را درجامعه با سخنرانی‌های خود، پیش ازخطبه های نمازجمعه تهران و دیگر مکان ها تئوریزه می کرد، دفاع از مشروعیت دادگاه ویژه روحانیت در شرایطی که تلاش بی وقفه خود را درحذف یاران امام که در زمان ریاست جهوری وی، مخالفش بودند به کار می بست، بازداشت منتقدین هم‌چون عبدالله نوری، محسن کدیور، هاشم آقاجری، محاکمه شهردار تهران به اتهامات واهی صرفا به دلیل داشتن نقش ویژه در پیروزی آقای خاتمی و… ده ها و صدها موضع گیری شتاب‌زده و کینه جویانه ی وی، همگی در سیرنزولی این کاهش محبوبیت تاثیرگذار بود، به گونه ای که نظرسنجی های معتبر دستگاه‌های دولتی وغیردولتی، حکایت ازاین داشت که وی به نحو چشم‌گیری محبوبیت سابق خود را که ناشی ازهیجانات پس ازارتحال امام و جانشینی ایشان داشت، با گذشت این سال‌ها به دلیل رفتارهای غیرمنطقی، از دست داده است.
جدا از تلاش‌های اقتدارگرایان که همان سال‌ها، تمامی انرژی خود را با روش‌های مختلف وصرف هزینه‌های میلیاردی ازبیت‌المال، برای بازگرداندن محبوبیت‌از دست رفته وی، به کار می بستند؛ ازجمله نام‌گذاری آن سال‌ها به نام امام‌علی(ع)، وانتشار تصاویرغول پیکراز وی، و مقایسه ی غلوآمیز و بعضا کفرگرایانه وی با امیرالمومنین با نوشتن جملاتی نظیر«یا علی‌جان مقتدای من توئی» وهم چنین تلاش‌های سایر دستگاه‌های وابسته به رهبری و مطبوعات و روزنامه هایی که با پول بیت المال درخدمت وی قرار گرفته بودند؛ نظیرکیهان، صداوسیما نیز، ازهمان سال‌ها تمام تلاش خود را برای ارتقاء محوبیت از دست رفته وی به کار بست.
آقای خامنه ای که پس ازسال۶۸، به یک‌باره، لباده ی روشن‌فکری خود را به قبای سنتی تغییرداده بود، فکل زیرعمامه را با کاستن از مو، به وضعیتی مطلوب قشرمذهبی تبدیل نموده بود، محاسن خود را درحد مرجعیت افزایش داده بود وتا قبل ازسال۷۶، درسفرهای‌استانی، صف‌های کیلومتری درشهرستان‌ها برای دست‌بوسی وی تشکیل می شد، وخلاصه سعی کرده بود وجهه روشنفکری خود را به چهره ای درحد مرجعیت و روحانیت سنتی تغییر دهد، پس از دوم خرداد۷۶ با مشاهده این کاهش محبوبیت، چاره را دربازگشت چند درجه ای مجدد به سمت روشن‌فکران وهنرمندان و شعرا و دانشجویان و… دید تا درعین حفظ ژست مرجعیت، با مشاهده ی استقبال‌های هیجانی مردم ازآقایان خاتمی و کروبی درسفرهای استانی وابراز احساسات جوانان برای ایشان، رقابتی را با آنان آغاز نماید تا به همگان چنین القاء نماید که درمحبوبیت، چیزی کمتراز بزرگان اصلاح طلب ندارد.
لذا با یک چرخش رویه، حضور درجمع وجلسات دانشجویان واساتید در دانشگاه ها(البته دانشجویان واساتید کاملا دست چین شده و گزینشی)، برگزاری جلسات شعربا شعراء، جلسه با جوانان منتخب چه درتهران و چه در سفرهای استانی به عنوان مانیفست و راهبرد جدید بیت درجهت افزایش محبوبیت از دست رفته رهبری تعیین، و صداوسیما و رسانه‌های هم‌سو واقتدارگرایان نیز موظف به پوشش تمام عیاراین اتفاقات شدند؛ به گونه ای که مثلا یک دیدار چندساعته رهبری با جوانان دراواخر دهه ۷۰، تبدیل به یک سریال ده قسمتی می شد که در ده شب متمادی، پوشش داده می شد تا بتواند تاثیر بیشتری درافزایش محبوبیت از دست رفته وی بگذارد، وهم چنین جلسات مختلف ازجمله با شعرا، که دریک جلسه چندساعته، اتفاق افتاده بود نیز، تبدیل به سریال چند قسمتی برای تاثیرگذاری افزون تر می گردید تا درمسابقه محبوبیت میان رهبری و بزرگان اصلاح طلب، چنین وانمود شود که رهبری نه تنها محبوبیتی کمترازآنان ندارد، بلکه این محبوبیت به مراتب بیش از دیگران است.
این روند ازسال ۷۶ تا ۸۸ به همین صورت، وبه صورت جسته و گریخته، با پوشش پرآب و تاب صداوسیما وجریان‌های هم‌سو تداوم می یافت، تا آن که پس از خطبه‌های خونین ۲۹ خرداد ، که سقوط آزاد محبوبیت و مشروعیت و سیرنزولی آن، روند پرشتاب تری گرفت، و مشروعیت وی به طورکامل درنزد اکثریت قریب به اتفاق مردم از دست رفت، این برنامه‌ها را به سمت و سویی سخیف وغیرقابل باوری پیش برد، چرا که همان سال‌ها به اذعان یکی از مراجع تقلید که تا حدودی با جریان حاکمیت و رهبری نیزهمراه است، ازهر هزارایمیل و نامه که جهت استفتاء به دفتر ایشان ارسال می شده، هفت‌صد موردآن، اختصاص به کیفیت وچگونگی عدول ازآقای خامنه ای به مرجع تقلید دیگر را داشته است، وهم چنین بنا به تصریح یکی از وعاظ مشهوردرهمان سال های اولیه پس از وقایع سال۸۸، درماه‌های محرم و رمضان، وی مواجه با خیل عظیم جوانان مذهبی می شده که خبرازعدول خوداز تقلید آقای خامنه ای به مرجع تقلید دیگر داده اند؛ چرا که احساس می کردند که این بار یک قلب حقیقت آشکار و روشن توسط رهبری و همراهان او صورت گرفته و دیگران را وادار به تعطیلی عقل و پذیرش دروغی بزرگ نموده اند، و نیز دست حاکمیت تحت رهبری آقای خامنه ای، به خون به ناحق ریخته شده، آغشته شده است واین‌بار با دفعات گذشته تفاوت اساسی دارد، وعلاوه برعدم صلاحیت علمی، عدالت ایشان را هم زیرسوال برده است؛ یعنی این کاهش محبوبیت فقط درمیان مردم عادی و روشن‌فکران و فرهیختگان اتفاق نیفتاد، بلکه درمیان قشرمذهبی، رزمندگان دفاع مقدس، جانبازان و خانواده شهدا و بسیاری از سرداران جنگ نیز سرایت کرد، به گونه ای که دریکی از برنامه‌های صداوسیما، یکی از روحانیون طرفدارحاکمیت، اقرارنمود که در راهپیمائی ۲۵ خرداد، خانم های چادری و جوانان مذهبی حضور چشم‌گیری داشتند و من با دیدن این وضعیت دوست داشتم بمیرم واین شرایط را نبینم.
تمامی این اتفاقات باعث شد که روند برنامه‌های گذشته صداوسیما و جریان‌ها و رسانه‌های هم‌سو، به سمتی سخیف و تعجیلی و بدون تفکرسلیم پیش برود، به گونه‌ای که مثلا درمراسم تحلیف سال ۸۸ ازحضور سرمربی تیم ملی و برخی هنرپیشگان سینما استفاده شود و یا درتابستان همان سال درحین پخش یک سریال پرطرفدار تلویزیونی، دراقدامی نسنجیده، ازهنرپیشگان سینما و تلویزیون، برای دیدار با رهبری دعوت به عمل آید، و برخی ازآنان درحضور رهبری سخن بگویند، سفرهمان سال‌های رهبری به قم جهت گرفتن تایید مجدد از مراجع تقلید وعلماء، که البته با غیبت برخی از ایشان از قم و یا عدم ملاقات بعضی دیگر با وی روبرو شد، تخریب شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی وجلوگیری از ریاست مجدد وی در مجلس خبرگان و نیز رد صلاحیت وی برای حضور درانتخابات ریاست جمهوری، برای جلوگیری از تبدیل شدن ایشان به رقیبی غیرقابل کنترل و محبوب برای رهبری، و اقداماتی ازاین دست همگی در راستای ترمیم این سقوط آزاد محبوبیت و مشروعیت از دست رفته انجام شد.
وهم اکنون نیزعلنی شدن عمل جراحی اخیر، اقدامی درهمین راستاست که با پوشش گسترده و پرآب و تاب صداوسیما و حضوراقشارمختلف جهت عیادت، همان سریال‌های ادامه دار تلویزیونی را به نمایش می گذارد، تلاشی که کمترین اثرممکن را باخود به همراه داشته وگاه با طنز وتمسخر درمیان مردم مواجه شده است، اما بایستی به گردانندگان وطراحان این سناریوهای کم‌اثر توصیه نمود که جبران مشروعیت و محبوبیت از دست رفته، با این روش‌ها ممکن نخواهد شد، چرا که برای جبران آن، باید طرحی نو درانداخت، طرحی که منجربه تامین خواست‌ها و مطالبات به حق مردمی و رهبران جنبش سبز شود، و این تنها راه برون رفت اقتدارگرایان ازاین مخمصه ای است که خود آغازگرآن بوده اند، وتمامی راه‌های دیگرجز تباهی و فرجامی شوم، برای اقتدارگرایان سرانجامی دیگر نخواهد داشت.


http://sahamnews.org/1393/06/266486/

https://www.balatarin.com/permlink/2014/9/16/3678350

۱۳۹۳ تیر ۲۷, جمعه

قانون احزاب در مجلس نهم، ادامه کار ناتمام قانون مطبوعات در مجلس پنجم

ahmad-shams-saham-newsسید احمد شمس
http://sahamnews.org/1393/04/263016/
احزاب سیاسی و مطبوعات آزاد ، دو رکن اساسی از ارکان چهار گانه دموکراسی در هر کشور محسوب می شوند ، که اتفاقا در دو دهه اخیر ، در کشورمان ، مورد تاخت و تاز و هجوم گسترده و همه جانبه اقتدارگرایان قرار گرفته اند ، چرا که این جریان ، همواره از آگاهی بخشی به جامعه و جریان آزاد اخبار و اطلاعات و تحلیل های متفاوت با آن چه که توسط حاکمیت و رسانه های وابسته و همسو با آن ارائه می گردد ، بیم دارد ، و از آن جا که منطق و استدلال کافی و متقن برای پاسخگوئی به مطالبات واقعی مردم را که از سوی احزاب و مطبوعات بیان می گردد را ندارند ، تنها راهکار مقابله با این دو رکن را ، در برخورد قهری ، سرکوب و تعطیلی آن ها یافته ، و طی این سال ها ، با روش های غیر قانونی و یا به ظاهر قانونی ، جهت دستیابی به این هدف ، تمام تلاش خویش را معطوف نموده اند.
سال پایانی مجلس نهم ، و تقارن آن با شروع به کار دولت برخاسته از اراده مردمی یازدهم ، بی شباهت با سال پایانی مجلس پنجم که با شروع به کار دولت برخاسته از اراده مردمی هفتم متقارن بود ، نمی باشد ، در آن سال ها ، اقتدارگرایان درون مجلس ، که با ابزارهای مختلف توانسته بودند رقیب را حذف ، و به پارلمان راه یابند ، از انواع فشارها بر دولت از جمله استیضاح ، سوال های پی در پی ، نطق های مکرر و اهانت و فحاشی به دولتمردان و …. کوتاهی ننمودند ، و هم اکنون نیز آن قصه ، بلکه با شکلی پرشتاب تر و پیچیده تر دوباره در حال تکرار شدن است.
یکی از تلاش های اقتدارگرایان در مجلس پنجم ، از آن جا که احتمال می دادند شاید در مجلس بعدی نتوانند اکثریت لازم را کسب نمایند ، تصویب قوانینی جهت مقابله با دولت و محدود نمودن آن و جریان های هم سو بود ، چرا که تلاش آنان ، جهت استقرار و نهادینه شدن نظام مردم سالار و آگاهی بخشی و ارتقاء سطح اندیشه و تفکر جامعه ، معطوف شده بود ، از جمله تصویب قانون مطبوعات ، به منظور محدود نمودن فعالیت نشریات و روزنامه ها و سایر رسانه های خبری ، و سرکوب آنان با استفاده از ابزار قانونی ، یکی از عملکردهای مجلس پنجم ، در آن روزها به شمار می رود ، که اعتراض عمومی و نارضایتی فرهیختگان جامعه را برانگیخت ، و به همین لحاظ ، در جریان تبلیغات انتخاباتی مجلس ششم ، اصلاح طلبان ، به عنوان یکی از مطالبات مردمی ، اصلاح این قانون را از اصلی ترین اهداف خود قرار دادند ، تا در اولین فرصت ، نسبت به آن اهتمام لازم را بنمایند .
این مهم پس از استقرار مجلس ششم اتفاق افتاد و در اولین ماه پس از تشکیل آن ، اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار این مجلس قرار گرفت ، اما متاسفانه از آن جا که مشخص بود که این قانون با برنامه ریزی دقیق و حساب شده ، توسط رهبری جریان اقتدارگرا در خارج از مجلس طراحی و سپس در آن مجلس ، به تصویب رسیده است ، و هم چون سایر موارد ، با اطلاع ، یا اجازه و یا حتی دستور مستقیم رهبری ، اجرائی شده است ، در روز مقرر جهت بررسی و اصلاح این قانون ، با ورود مستقیم رهبری به این ماجرا ، که از اتفاقات بسیار نادر در دهه های اخیر محسوب می شود ، طی نامه ای به رئیس مجلس ، با این مضمون ، خواستار خارج شدن این موضوع از دستور مجلس شد :
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای کروبی ریاست مجلس شورای اسلامی و حضرات نمایندگان محترم
با سلام و تحیات،
مطبوعات کشور سازنده افکار عمومی و جهت دهنده همت و اراده مردمند، اگر دشمنان اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مطبوعات را در دست بگیرند یا در آن نفوذ کنند خطر بزرگی امنیت، وحدت و ایمان مردم را تهدید خواهد کرد و اینجانب سکوت خود و دیگر دست اندرکاران را در این امر حیاتی جایز نمی دانم.قانون مطبوعات کنونی تا حدودی توانسته است مانع از بروز این آفت بزرگ شود و تفسیر آن و امثال آنچه در کمیسیون مجلس پیش بینی شده مشروع و به مصلحت کشور و نظام نیست.
سید علی خامنه ای
از آن که تلاش های راه یافتگان وابسته به جریان اقتدارگرا در مجلس نهم به منظور مقابله با دولت فعلی ، بی شباهت به تلاش های همفکرانشان در مجلس پنجم برای مقابله با دولت وقت نمی باشد ، تصور می شود ، داستان تصویب قانون احزاب ، با ادبیات خاص اقتدارگرائی ، به یقین ، تلاش به منظور گسترش تحزب و نهادینه شدن حزب گرائی در جامعه ، جهت بسط مردم سالاری و پاسخگوئی منتخبان ملت در قوای مجریه و مقننه و شوراهای شهر ، نمی باشد ، بلکه قطعا راهکاری برای مقابله با ایجاد احزابی قوی و کار آمد ، و تلاش در جهت کاهش مشارکت و نقش آفرینی مردم و ایجاد شور و شوق در تعیین سرنوشت شان می باشد.
از آن جا که اقتدارگرایان ، همواره از پاسخ گوئی گریزان بوده اند ، و از طرفی ایجاد سیستم کار آمد حزبی در کشور ، مستلزم وجود دولت و مجلس پاسخگو بوده و هم چنین ، بایستی تمام نهادها و دستگاه های ذیربط ، از جمله شورای نگهبان ، ملتزم به رعایت اصول دموکراسی ، از نخستین مراحل انتخابات ها و نیز تمامی فرآیند های پس از آن باشند ، و رفتارهای فراقانونی هم چون رد صلاحیت گسترده و بی دلیل به منظور حذف رقیب ، تقلب در انتخابات ، سرکوب مخالفان ، ابطال نتائج غیر دلخواه انتخابات و ….. ، در آن جائی نخواهد داشت ، و این تصور در آنان به وجود آمده است که ممکن است ، دولت به منظور تحقق این امر ، لایحه ای تنظیم ، و یا در مجلس آینده ، نمایندگان واقعی و برخاسته از بطن مردم ، اقدام به تدوین طرحی در این خصوص نمایند ، لذا به منظور مقابله با تصویب یک قانون جامع ، جهت فراگیر شدن فعالیت های حزبی در کشور که تنها راه مقابله با اقتدارگرائی و حرکتی رو به جلو جهت استقرار نظام مردم سالار واقعی و پاسخگو می باشد ، اقدام به نگارش قانونی نموده اند که هم چون قانون مطبوعات ، به جای گسترش جریان آزاد اطلاعات و اخبار ، ” تحدید کننده و تهدید کننده ” فعالیت احزاب در کشور باشد.
لذا در جهت مقابله با تصویب چنین قانونی در مجلس نهم ، که آثار زیان بار آن ، هم چون قانون مطبوعات ، به یقین سال های سال بر کشور سایه خواهد افکند ، و هم چون سال های گذشته ، تمامی تلاش های مردمی را به منظور استقرار دموکراسی و بازگشت مردم سالاری به کشور ، مجددا به تاخیر خواهد انداخت ، مناسب است که اندیشمندان و صاحبان فکر و قلم و سخنوران ، نسبت به آگاهی بخشی به جامعه در این خصوص ، تلاش نمایند ، تا در فرصتی مقتضی در آینده ، پیش نویس قانون احزاب به منظور نهادینه شدن و تقویت احزاب برخاسته از بطن مردم ، به صورت لایحه توسط دولت و یا طرح در مجلس آینده ، تهیه ، و با هم اندیشی و تعامل صاحب نظران ، در بستری مناسب ، تبدیل به قانونی ماندگار جهت گسترش و بسط فعالیت های سیاسی احزاب در جامعه ، و پاسخگوئی تمامی دولتمردان و دست اندرکاران دستگاه های مختلف ، به مردم گردد ، تا کشور عزیزمان مجددا شاهد ظهور پدیده ای هم چون احمدی نژاد که در فقدان احزاب کار آمد و پاسخگو ، و در نتیجه شکل گیری جریان های خلق الساعه ، به قدرت رسید و بعدها حتی به حامیانش نیز در قبال عملکرد و تخلفات و اختلاس های گسترده در دولت خود هم پاسخگو نبود ، نباشیم .

۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

آقای خامنه ای، اگر امام زنده بود

> سید احمد شمس
http://sahamnews.org/1393/04/262299/
در خبرها آمده بود که آقای خامنه ای در پاسخ آقای علی مطهری مبنی بردرخواست رفع حصر خانگی از آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی اظهار داشته اند :
(من قبلا درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم اینها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کرده‌ایم)

در پاسخ به این اظهارات آقای خامنه ای لازم دیدم ، چند پاسخ به عنوان جزئی کوچک از دریای بیکران مردمی که قطعا از این سخنان و رفتار ایشان ناراضی بوده ، در این نوشتار ارائه نمایم و از تمامی اندیشمندان و دلسوزان کشور درخواست نمایم ، با مراجعه به حافظه تاریخی و درد دل های بیست و پنج ساله خود ، و خساراتی که در این مدت بر سر انقلاب و کشور آمده ، این نوشته را تکمیل نمایند .
آقای خامنه ای ، اگر امام زنده بود
اولا فرصت برای رهبری شما که با اجتهاد فرسنگ ها فاصله دارید ، فراهم نمی شد ، و ثانیا در اجلاسیه مجلس خبرگان ، با ترفندهای عناصر سیستم امنیتی ، در هنگام تنفس آن جلسه ، با ترسانیدن نمایندگان مجلس خبرگان ، که ما در حالت نه جنگ و نه صلح قرار داریم و اگر یک رهبر واحد و نه شورای رهبری انتخاب نشود ، عراق پشت مرزهای کشور در حال آماده باش و شنیدن خبر تعیین رهبر بعدی است ، تا در صورت عدم ثبات در کشور با کمک آمریکا ، حمله نماید ، و نیز برخی ادعاهای خلاف واقع در آن جلسه که امام بر جانشینی شما تمایل داشتند ، هرگز شرائط رهبری برای شما مهیا نمی شد .
اگر امام زنده بود ؛
به آقای محمدی عراقی حکم نمایندگی خود در سپاه را نمی داد ، کما این که چند سال بعد از شهادت شهید محلاتی از اعطای این حکم به او استنکاف ورزیدند و وی تحت عنوان سرپرست نمایندگی امام در سپاه مشغول فعالیت بود ، و وقتی در اواخر حیات امام ، خدمت ایشان رسیده و تقاضای صدور حکم برای خود می نماید ، امام می فرمایند که تا هفته آینده تکلیف نماینده خود در سپاه را مشخص خواهم کرد ، سپس این حکم را برای آقای عبد الله نوری صادر می نمایند ، امام در پاسخ به برخی افراد دلیل عدم صدور حکم برای آقای محمدی عراقی را ، بیم نفوذ افکار پدر همسر وی یعنی آقای مصباح یزدی در سپاه ذکر می نمایند ، امری که بلافاصله پس از ارتحال امام اتفاق افتاد و شما با صدور حکم برای آقای محمدی عراقی به عنوان نماینده خود در سپاه ، به این دغدغه امام توجه نکرده و هم چنان این نهاد را گرفتار افکار منحرف و گمراه این فرد و فرقه ی او ساختید ، تا آن جا که با ظهور افرادی مثل احمدی نژاد با حمایت وی ، مسیر انقلاب ، از سمت و سوی اصلی خود خارج شد .
اگر امام زنده بود ؛
هرگز موسوی ها از صحنه سیاست و قضاوت کنار زده نمی شدند تا قدرت به دست کسانی مثل شما و علاقمندان و هم فکران شما بیفنتد که توان اداره یک نانوائی را هم ندارند ، و نتیجه بیست و پنج سال مدیریت معیوب آنان در عرصه داخلی و خارجی ، و اوضاع نابسامان اجتماعی کشور ، آشکار است.
اگر امام زنده بود ؛
جناح راست برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف می شد ، کما این که شکست سنگین این جناح در مجلس سوم با اشاره های غیر مستقیم امام ، به دلیل سنگ اندازی در مقابل دولت مهندس موسوی ، شکل گرفت ، و پس آن آقای محمد یزدی ، سرسلسله این جناح در مجلس دوم و نائب رئیس وقت مجلس دوم ، پس از این شکست سنگین ، در انتخابات مجلس از تهران و انتخابات میاندوره ای خبرگان از خراسان ، با بی حوصلگی در جلسات جامعه مدرسین شرکت می نمود ، و نوعی سرخوردگی و در رفتار وی کاملا مشهود بود ، و امام از باب مولفة بین قلوبهم ، پس از استعفای آیة الله صافی گلپایگانی ، به وی حکم عضویت در شورای نگهبان داد تا او در پاسخ به امام بنویسد : از شما متشکرم که من را از ذنب کبیره ی انزوای از انقلاب نجات دادید ، اما جنابعالی پس از ارتحال امام با انتصاب وی به ریاست قوه قضائیه ، و برخی اقدامات دیگر از این دست ، جانی دوباره به این جناح شکست خورده و طرد شده توسط امام و ملت دادید تا عقده های خود را در این بیست و پنج ساله و به خصوص در سال ۸۸ با ترفند و تقلب و …. بگشایید .
اگر امام زنده بود ؛
هرگز نظارت استصوابی و بازی با آبروی افراد با اتهاماتی نظیر عدم التزام به اسلام و سوء شهرت و …. توسط شورای نگهبان اتفاق نمی افتاد و قداست این نهاد در حد مدافع یک جناح در منازعات سیاسی و بانی تقلب های گسترده در انتخابات ها ، تنزل پیدا نمی کرد .
اگر امام زنده بود ؛
زمینه برای مرجعیت شما با جنجال آفرینی و تحصن عده ای از اعضای لشکرهای ۱۷ علی بن ابی طالب و ۲۷ محمد رسول الله ، در جلوی جامعه مدرسین در سال ۷۳ فراهم نمی آمد تا برخی از طلاب جوان آن روز مانند آقای ماندگاری که امروز جزء قرارگاه عماریون هستند ، با مراجعه به منازل برخی علما ، با ترفندهای مختلف و ماخوذ به حیا شدن ایشان ، جهت اثبات اجتهاد شما ، از آنان دست خط بگیرند و البته که عده ای هم بر سینه ی درخواست کنندگان برای صدور اجتهاد شما ، دست رد زدند ، همگان می دانند که برخی علما ، آن زمان برای تداوم انقلاب ، که آن را میراث مقدس امام خمینی می شمردند ، حاضر شدند علیرغم اعتقاد قلبی برای شما گواهی اجتهاد صادر نمایند ، نکته ای که امروز قطعا در صورت مراجعه مجدد به ایشان ، با توجه به عملکرد بیست و پنج ساله شما ابدا اتفاق نخواهد افتاد ، چرا که آن زمان ، با ملاحظه سابقه اجرائی و تجربه شما ، می توانستند از عدم تسلط شما بر امور علمی و فقهی چشم پوشی نمایند ، اما امروز که عدم مدیریت و بی تدبیری شما در عرصه داخلی و خارجی بر همگان عیان شده ، این چشم پوشی معنائی نخواهد داشت .
نا گفته نماند که آقای محمد یزدی که در آن زمان ریاست قوه قضائیه را با الطاف شما به دست آورده بود ، با دفاع همه جانبه در نماز جمعه و جلسات جامعه مدرسین در تاییدیه شما نوشت : خدایا تو شاهدی که اگر من در این مقام هم نبودم چنین می نمودم ، که ذکر سابقه تاریخی ایشان و نجات از ذنب کبیره ی انزوای از انقلاب ، صحت یا سقم این ادعای ایشان را روشن می نماید .
اگر امام زنده بود ؛
قطعا همان گونه که در اختلافات میان شما و آقای مهندس موسوی ، در مقاطع مختلف ، در دهه شصت ، همواره جانب آقای مهندس موسوی را می گرفت ، و شما را به دلیل روحیه زیاده خواهی و جاه طلبی ، به حرکت در مسیر قانون توصیه می نمودند ، امروز هم در اختلاف بزرگ سال ۸۸ ، بدون تردید حق را به آقای موسوی می داد ، اما افسوس که در سال ۸۸ دو طرف دعوا حضور داشتند اما داور حضور نداشت و یک طرف دعوا ، خود در جایگاه داور نشسته بود ، آن هم طرفی که همیشه از سوی داور بازنده اعلام می شد ، و طبیعی است که نتیجه داوری جز حصر و سرکوب و کشتار و تجاوز نخواهد بود .
سال ۸۸ سالی بود که مهندس موسوی و به دلیل نبودن امام تنها شد ، و روحیه کینه جوئی و جاه طلبی شما ، به دلیل عقده های فروخفته در زمان حیات امام ، که امکان هرگونه حرکت غیر قانونی و زیاده طلبی را از شما گرفته بود ، پس از ارتحال ایشان فوران کرد و دامان یاران و اطرافیان امام را گرفت ، و تا مدت ها ایشان را خانه نشین کرد تا آن که که این عقده در سال ۸۸ با حیله ای بزرگ خود را هویدا نمود و در سال ۸۸ منجر به حصر نزدیک ترین یاران ایشان یعنی آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی شد ، بلکه گوشه ای از عقده های فروخفته ی شما در حمایت امام از مهندس موسوی را با این اقدام کینه جویانه ی شما ، التیام بخشد .
اگر امام زنده بود ؛
زمینه ای برای به قدرت رسیدن امثال احمدی نژاد و جو لان دادن افرادی نظیر مصباح یزدی که هرگر در تحقق نهضت نقشی نداشته و هیچ زحمتی برای انقلاب نکشیده و سابقه حضور در جبهه های جنگ را نداشته اند ، فراهم نمی شد ، و انقلاب به دست صاحبان اصلی آن اداره می شد ، نه آن که با بی تدبیری شما ، انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد .
روزگاری که نظر احمدی نژاد به شما از یار دیرین امام یعنی آقای هاشمی نزدیک تر باشد ، و مصباح یزدی که امام خوف نفوذ افکار او در سپاه را داشتند ، توسط شما ، به غلط مطهری زمان لقب گیرد و موج نفوذ و انحراف او تمام کشور را فرا گیرد .
اگر امام زنده بود
هرگز اجازه ورود سپاه به فعالیت های سیاسی را نمی داد ، همان گونه که چه در زمان حیات خود این اجازه را نداد ، و چه در وصیت نامه سیاسی الهی خود ، به نیروهای مسلح توصیه نمود از ورود به سیاست و منازعات پیرامون آن بپرهیزند ، اما شما با زیر پا گذاشتن این سیره عملی و توصیه ایشان ، با استدلال های غیر منطقی ، باعث ایجاد رویه ناصوابی در کشور شدید ، که زمینه بروز کودتای انتخاباتی ، سیاسی ، اقتصادی ، توسط این نهاد در عرصه های مختلف فراهم آید و با جنجال آفرینی و بحران سازی در داخل و خارج کشور ، سودای مدیریت کشور و بلکه جهان را در سر بپروراند ؛ و در کشور و منطقه و جهان ، آتش جنگ و بحران را بیفروزد ، و یا به قول آقای هاشمی به کمتر از کل کشور راضی نباشد .
و اما در خصوص بصیرت ؛
همواره در این سال ها از بصیرت سخن گفته اید ، اما مشخص شد که چه کسی با بصیرت است ، در نمازجمعه خونین ۲۹ خرداد سال ۸۸ اظهار داشتید برخی رئیس جمهور را به دروغ به رمالی و کف بینی متهم کردند ، اما بعد ها بر شما همین امر ثابت شد که احمدی نژاد مملکت را با رمالی و کف بینی اداره می کرد و سایر انقادات آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی ، از دولت وی ، دقیقا ، جمله به جمله ، بعدها از حلقوم اطرافیان و طرفداران شما ، بیرون آمد ، پس حالا بگوئید که چه کسی با بصیرت است ؟ کسی که زودتر از شما خطر احمدی نژاد را تشخیص داد یا شما و اطرافیانتان ؟ !!
بار ها گفته اید : این عمار؟
مراجعه ای کوتاه به تاریخ انقلاب و صحیفه نور مشخص می نماید که عمار واقعی امروزه کسانی جز آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی نیستند و بصیرت واقعی را بایستی در این جا جستجو نمود ، پس همان گونه که قبلا در ماجرای احمدی نژاد به خطا رفتید ، این جا هم لطفا مسیر را به خطا به اطرافیان و علاقمندان خود نشان ندهید ، که بصیرت واقعی در سخنان آقایان مهندس موسوی و مهدی کروبی در سال ۸۸ تبلور یافت و عمار واقعی همانا این دو بزرگوارند.

۱۳۹۳ تیر ۸, یکشنبه

ضرورت تلاش اندیشمندان و نخبگان برای نهادینه شدن اخلاق در جهان

ضرورت تلاش اندیشمندان و نخبگان برای نهادینه شدن اخلاق در جهان

> سید احمد شمس
دو تصویر زیبا در فضای مجازی توجهم را به خود جلب نمود تا دست مایه ی نگارش این سطور شود ، و خرسندی از این که خوشبختانه اذهان اکثریت مردم دنیا و کشورهای منطقه ، با آن چه این روزها به دلیل جنگ های فرقه ای و قومی در جریان است ، تفاوت اساسی دارد.

علیرغم پیشرفت هائی که در زمینه تکنولوژی و علوم و فنون و نیز افزایش آگاهی های عمومی و تفکر بشری در قرن بیست و یکم شاهد آن هستیم ، و انتظار می رود در عصر حاضر ، هم گام با این پیشرفت ها ، دنیا با مسئله ای تحت عنوان اختیار و آزادی افراد در انتخاب تفکر و دین و مذهب کنار آمده باشد ، و هم چون قرون گذشته ، داشتن عقیده و مذهب و دین ، و یا تعلق به قومیت و نژاد خاص ، باعث آزار و اذیت و حتی گرفته شدن جان عده ای نشود ، اما متاسفانه هم چنان این جاهلیت ، در عصر حاضر هم ، گریبان گیر جوامع مختلف بشری بوده و هست .
نگاه و حس برتر بودن یک دین و یا یک مذهب نسبت به سایر ادیان دیگر ، فقط خاص منطقه خاورمیانه نبوده و در بسیاری از کشورهای دنیا ، جریان دارد و همین تفکر باعث ایجاد گروه های تبشیری فراوانی در تمامی نقاط دنیا شده ، تا در فضای مجازی ، یا به صورت مواجهه های حضوری ، و گاه مکاتبه ای و نیز ایجاد شبکه های تلویزیونی ، برای گرویدن پیروان سایر ادیان به دین مدنظر آنان ، تلاش فراوانی صورت گیرد و جهت نیل به این هدف نیز از مشوق های زیادی بهره گرفته شده و با سخنان زیبا و آراسته ، نسبت به تبلیغ دین یا مذهب خاصی از روش های مختلف تبلیغی استفاده می گردد.
هم چنین عده ای دیگر در مقابل ، با تحقیر و تخریب دیگر ادیان و مذاهب و پیروان ایشان ، و یا با استفاده از تعابیری چون منحرف ، گمراه ، رافضی ، جعلی ، دروغین ، تحریف شده ، و … ، پیروان سایر ادیان و مذاهب را تکفیر نموده و گاه با اعمال خشونت ، در صدد کشتار و نابودی آنان بر آمده و یا اقدام به بازداشت و زندانی نمودن آن ها می نمایند .
من لازم می دانم پیش از طرح مبحث اصلی ، اذهان شما را به واقعیتی انکار ناپذیر جلب نمایم ، که بدون شک بیش از نود و پنج درصد مردم دنیا ، معمولا پیرو دین و یا مذهب آبا و اجدادی خود هستند و درصد بسیار ناچیزی از آنان ، پس از رسیدن به بلوغ فکری ، با بررسی و تحقیق ، به دین یا مذهبی ، غیر از دین پدری خود روی می آورند ، پس نباید از این حقیقت غافل بود که چه بسا کسانی که امروز ، دین خود را برتر می شمارند و با اقدامات تبشیری و یا تکفیری ، در صدد اثبات حقانیت دین خود و باطل بودن سایر ادیان هستند ، اگر در خانواده ای دیگر متولد می شدند ، امروز خود نیز به همان دین گرایش داشتند ، لذا نبایستی هیچ کس را در دنیا ، به صرف داشتن عقیده یا تفکری مقصر دانست ، و یا گاه با تفتیش عقائد در صدد نابودی او بر آمد.
Shie-Sonni-Saham-news
در نتیجه نباید از این حقیقت غافل شویم که تبشیر و تکفیر ، روش های منسوخ شده ای هستند که امروز کارکرد خود را از دست داده اند ، و بی شک فرجامی نداشته و نهایتا محکوم به شکست می باشند ، امری که امروزه با کمال تاسف ، حتی توسط برخی از مدعیان روشنفکری در بعضی از کشورهای پیشرفته دنیا ، با اقدامات تبشیری و صرف هزینه های فراوان ، با روش های مختلف تبلیغی و مشوق های گوناگون ، و نیز با استفاده از نقاط ضعف و کمبودهای پیروان دیگر مذاهب و ادیان ، جهت گرویدن ایشان به آئین مد نظر ، صورت می گیرد ، و در بسیاری از موارد ، این گرایش ها ، به دلیل همان نقاط ضعف ، به صورت مقطعی و کوتاه مدت بوده و تداوم نداشته و پس از گذشت مدت زمانی ، اگر چه ممکن است فرد تظاهر به آن دین نماید ، اما قلبا تمایل چندانی به آن آئین نخواهد داشت ، و حتی نمونه های بسیاری مشاهده شده که برخی از افراد ، در همان ابتدا ، پس از دریافت کمک های مالی ، بلافاصله از آن دین روی گردان شده اند ، و هم چنین تکفیر و منحرف خواندن پیروان دیگر ادیان ، که امر مشمئز کننده ای بوده و جز جاهلیت بانیان آن ، نشان از هیچ چیز دیگری ندارد.
من معتقدم در عصر حاضر ، فارغ از داشتن هر دین و مذهبی که در حوزه خصوصی و اعتقادات شخصی به آن معتقد و پای بند هستیم ، تنها راه اصلاح جوامع بشری ، دعوت مردم به اخلاق و پای بندی به فضائل و دوری از رذائل است ، که همانا هدف اصلی تمامی ادیان ، و ارسال رسل نیز جز این نبوده است.
واقعا در عجبم از افرادی که تمام تلاش خویش را معطوف به دعوت دیگران برای گرویدن به دین و مذهب خود نموده اند ، و یا افرادی که دیگران را به واسطه اعتقاد به دین و مذهب دیگر ، نکوهش نموده و حتی گاه آنان را مستوجب مرگ می دانند.
پس چرا با وجود ادیان و مذاهب متعدد ، جوامع بشری هم چنان از بی عدالتی و ظلم و ستم و ….. رنج می برند؟ و در همین دهه های اخیر شاهد وقوع انواع جنایات ، توسط پیروان ادیان مختلف در کشورهای گوناگون بوده ایم ؟ ، نسل کشی و جنایاتی که توسط صرب های مسیحی مذهب انجام گرفت و یا جنایاتی که توسط صهیونیست های یهودی مذهب صورت می گیرد ، و یا جنایات صورت گرفته توسط صدام حسین سنی مذهب و یا داعش مدعی مذهب اهل سنت و هم چنین بشار اسد علوی مذهب و حاکمان شیعه مذهب در ایران و عراق ؟!! ، پس صرف گرایش به هر دین و مذهبی ، باعث مصون شدن افراد از خطا و جنایت نخواهد گردید.
Shie-Sonni-Saham-News
لذا بدون تردید بایستی تلاش خویش را برای گسترش اخلاق در تمامی جوامع بشری معطوف کرده و سعی نمائیم انسانیت را وجهه همت مردم قرار دهیم و از هر گونه اقدامات تبشیری و تکفیری پرهیز نمائیم.
من مخالف بحث های علمی میان اندیشمندان ادیان و مذاهب مختلف نیستم ، چرا که بحث های علمی و نظری ، امری ضروری برای بالندگی و رشد و ارتقاء افکار مراکز علمی و دینی می باشد ، اما قطعا این مباحث ، بایستی میان علما و بزرگان ادیان و مذاهب و در محیط علمی ، با تکیه بر مدارک و مستندات علمی صورت پذیرد ، و نتیجه ی آن به آگاهی عموم برسد ، نه آن که این مباحث میان عوام و افراد نا آگاه از پیروان ادیان مختلف ، بدون توجه به مدارک و مستندات علمی و صرفا بر اساس شنیده های غیر قابل اثبات انجام شود ، یا به صورت تبشیری و تکفیری ، از سوی برخی ادیان ، برای گرایش دادن پیروان دیگر ادیان ، به سوی خود صورت گیرد.
فضائل و رذائل اخلاقی ، مفاهیم مشخص و مشترکی میان تمامی ادیان و مذاهب ، و حتی اقوام و ملل گوناگون بوده و در موارد بسیار ناچیزی ممکن است جابجائی هائی در آن مشاهده شود ، لذا بارها شده که در موارد مختلف می شنویم که فلان شخص با این که پیرو دین دیگری است ، اما انسان خوب و قابل احترامی است ، این که او انسان خوبی است به چه معناست ؟ یعنی این که او به فضائل اخلاقی پای بند است و از بدی ها پرهیز می نماید .
لذا نیاز ضروری عصر حاضر ، تلاش برای ایجاد جامعه ای بر اساس اخلاق ، صرف نظر از نگاه به دین و قومیت آنان است ، و بدون تردید برای دستیابی به این هدف ، تلاش اندیشمندان و نخبگان از هرگونه آئین و قومیتی ، برای نهادینه شدن اخلاق در تمامی جوامع امری ضروری و انکار ناپذیر است . که با داشتن جامعه ای مبتنی بر اخلاق به هدف اصلی تمامی ادیان نیز دست خواهیم یافت .

۱۳۹۳ خرداد ۳۱, شنبه

وقتی که دفاع از حق و حقیقت دشوار می شود

وقتی که دفاع از حق و حقیقت دشوار می شود
سید احمد شمس
http://sahamnews.org/1393/03/261546/
سالیان دراز، آرزوی دست نیافتنی اکثر ایرانیان ، تشکیل یک حکومت اسلامی بر مبنای عدالت و اجرای احکام دینی در جامعه بود ، جامعه ای که بتواند بخشی از عدالت امام علی(ع) را تحقق بخشیده و حتی المقدور با تبعیض ها و نا برابری ها مقابله نماید .
سخنوران و اهل منبر طی قرن های متمادی از این مدینه فاضله سخن ها به میان می آوردند و تاکید می نمودند که در این مدینه فاضله ، زمامدارن تمام سعی و تلاش خود را خواهند نمود تا نا برابری و تبعیض از جامعه رخت بر بندد و عدالت و مساوات جای خود را به ظلم و ستم دهد .
به همین لحاظ بارها و بارها در طول تاریخ این سرزمین مشاهده می نمائیم که ایرانیان هرگاه روزنه ای برای تحقق بخشیدن به این آرزوی دیرین خود می یافتند ، فرصت را غنیمت شمرده و با مبارزه و جنبش های خود ، سعی در نزدیک شدن به این مدینه فاضله داشته اند و به شهادت تاریخ ، اکثر این جنبش ها رنگ و بوی مذهبی داشته و با سرلوحه قرار دادن قیام امام حسین در مقابله با یزید ، و مبارزه با ظلم و ستم ، جهت تحقق بخشیدن به جامعه آرمانی مبتنی بر عدالت امام علی(ع) و نیز هموار ساختن زمینه ظهور حضرت مهدی(عج) همراه بوده است .
مردم ایران پس از قرن ها تلاش و ناکامی های پی در پی ، نهایتا به این آرزو در سال ۱۳۵۷ دست یافتند و روحانیت شیعه پس از هزار و اندی سال توانست برای اجرا و عمل به آموزه های دینی که طی قرن های متمادی در هزاران جلد کتاب دینی با موضوعات مختلف نگاشته بود ، ابزار و بستر مناسبی را به دست آورد. به تعبیر دیگر ، روحانیت شیعه در آزمون بزرگی قرار گرفت تا جای خود را از منتقد همیشگی قدرت ها و حکومت ها در چند صد ساله گذشته و تبیین تئوری یک جامعه آرمانی و عدالت محور اسلامی به مجری آن گفتارها و اندیشه ها تغییر دهد ؛ جامعه ای که سال های سال از زیبائی های آن به کرات سخن به میان آورده بود.
و سکان این مدینه فاضله و عصاره روحانیت شیعه پس از هزار و اندی سال ، در دست یکی از مراجع تقلید شیعه قرار گرفت. من در این نوشتار بنا به ملاحظاتی قصد ورود به دوران یازده ساله پس از پیروز انقلاب اسلامی را ندارم ، اما بر این نکته تاکید می نمایم که در سال ۱۳۶۸ ، آقای سید علی خامنه ای ، سکان دار جایگاهی شد که روحانیت شیعه پس از هزار و چند صد سال به دست آورده بود و او را درمعرض آزمون سختی قرار داد تا بتواند زحمات بیش از هزار ساله روحانیت شیعه را به منصه ظهور برساند ؛ یعنی او به عنوان عصاره و چکیده روحانیت شیعه ، مجری آرزوهای دیرین ایشان برای تشکیل حکومت دینی و اجرای احکام اسلامی شد .
او که خود از مبارزان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود ، در آن هنگام که در قدرت حضور نداشت و بارها طعم تلخ زندان و شکنجه را چشیده بود ، به همرزمان خود نوید داده بود که در جامعه اسلامی هرگز اشک مظلوم بر دیدگان او جاری نخواهد شد. او از یک جامعه اسلامی تصویر زیبائی ارائه نموده بود که حتی کسانی که به مبانی دینی باور چندانی نداشتند ، علاقه مند بودند تا هر چه زودتر زمینه تشکیل چنین حکومتی فراهم شود.
امروز از سال ۱۳۶۸ ، بیست و پنج سال گذشته است ، اما مروری گذرا بر آن چه در این سال ها اتفاق افتاده ، این حقیقت تلخ را آشکار می نماید که متاسفانه نه تنها آن وعده هائی که طی قرن های متمادی از آن سخن به میان آمده بود محقق نشد بلکه در مقایسه با جوامع غیر دینی ، وضعیتی به مراتب هولناک تر در ایران حکمفرما شده است. در عرصه اجتماعی ، آمار فحشاء ، منکرات ، اعتیاد ، طلاق ، بزهکاری ها و ده ها و صدها مشکل دیگر ، و تبعیض ها و نابرابری ها هم چون استیلای عده ای بر ثروت ها و رانت ها و قدرت های مهار نشدنی و …. همه و همه حکایت از حکمرانی کسی دارد که ادعا می نمود در جامعه اسلامی شاهد جاری شدن اشک مظلوم نخواهیم بود .
در عرصه سیاسی نیز از آنچه که از ابتدای حکمرانی او تا به امروز اتفاق افتاده ،صرف نظر می کنیم و فقط به آن چه که در سال ۸۸ رخ داد اکتفا می کنیم ، تقلب گسترده در انتخابات و نیز فرمان سرکوب معترضان با خطبه خونین ۲۹ خرداد ،و نمونه های فراوان دیگر که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است و همه ی این ها حکایت از تبعیضی آشکار دارد که در حکمرانی کسی که مدعی عدالت علوی و مساوات میان تمامی اقشار است ، عده ای مصونیت آهنین دارند و با بسط ید به هر عملی که اراده نمایند دست می زنند ،و به هر کس که بخواهند اتهام می زنند و هرگز مورد تعقیب سیستم قضائی و امنیتی قرار نمی گیرند ، چرا که مجیز گوی رهبری اند. اما منتقدان او همواره مورد انواع و اقسام اتهامات قرار گرفته و مکررا شاهد برخورد سیستم های امنیتی و قضائی با آنان با ظالمانه ترین و غیر انسانی ترین روش ها هستیم. آیا علی(ع) هم با موافقان یا مخالفان خود چنین برخورد می نمود ؟ !
بی شک آنان که آگاه به مبانی دینی و باورهای عمیق دینی ومذهبی هستند ، هرگز نتیجه حاصله در سه دهه گذشته را به اسلام و دین منتسب نمی نمایند ، یا حتی روحانیت شیعه را فاقد توانائی لازم در اداره جامعه نمی دانند ، بلکه معتقدند آن چه که امروز در حال وقوع است ، نتیجه عملکرد و مدیریت حکومتی است که آقای خامنه ای طی بیست و پنج سال ، زمامداری آن را بر عهده داشته است. حکومتی که ادعا می نماید در راس آن ولی فقیه و نیابت امام زمان قرار دارد ، اما به یقین مصداق آن یعنی آقای خامنه ای ، به اذعان و شهادت اکثر قریب به اتفاق اهل خبره ، فرسنگ ها با فقاهت فاصله داشته و اولین شرط لازم برای احراز این جایگاه یعنی اجتهاد را دارا نمی باشد ( و سایر شروط یعنی مدیر و مدبر بودن و …. نیز پس از گذشت بیست و پنج سال از زمامداری او با مشاهده وضعیت نامناسب حاکم بر جامعه و عملکرد داخلی و بین المللی وی ، قطعا دچار خدشه گردیده است ) ، حکومتی که نام جمهوری اسلامی را یدک می کشد ، اما از اجرای مبانی اسلامی ، دینی ، عدل و مساوات در این جامعه خبری نیست.
کشتار معترضان به نتایج انتخابات ، در پاسخ به یک سوال ؛ رای من کو ؟ همراه با اعتراض های آرام ، مانند سهراب اعرابی و ندا آقا سلطان و ….. و دهها شهید دیگر جنبش سبز و زندانی نمودن صدها نفر با اتهامات واهی ، و تجاوز به دختران و پسران در بازداشت های غیر قانونی مانند کهریزک ، و شکنجه مخالفان و ترور دگراندیشان در داخل و خارج کشور به شیوه های مختلف ، چه سنخیتی با مبانی دینی دارد ؟ آقای خامنه ای باید بداند که شاید از صدر اسلام تا کنون کسی به مانند او نتوانسته است اذهان مردم داخل کشور و افکار جهانی را به اسلام و نیز مذهب تشیع بدبین نماید .
امروز شیعیان دیگر کشورها پس از وقایع سال ۸۸ ، بارها تاکید کرده اند که ما تا قبل از وقایع سال ۸۸ ، به داشتن حکومتی شیعی در ایران ، که درصدد اجرای احکام واقعی دینی است افتخار می کردیم و در مقابل هموطنان اهل سنت خود و حتی پیروان سایر ادیان احساس سر افرازی می نمودیم ، اما آن چه در این سال ها توسط آقای خامنه ای و احمدی نژاد انجام شد ، مایه شرمساری و سرافکندگی ما در مقابل دیگران شد ، به گونه ای که امکان دفاع از مذهب تشیع هم از ما گرفته شد و ما امروز در اثبات حقانیت خود دچار بحران هستیم .
اگر نگاهی گذرا به آمار ایرانیانی که به خصوص در سال های اخیر از کشور خارج شده اند بیاندازیم ، و حتی برخی از شهروندان داخل کشور ، شاهد تغییر گسترده دین و مذهب در جمع کثیری از آنان خواهیم بود که به مسیحیت یا بهائیت گرویده اند ، و واقعیت تلخ و انکار ناپذیر دیگر ، سست شدن باورهای دینی در جمع کثیری از آنان می باشد.
اهانت به پیامبر اکرم ، قرآن ، و پیشوایان بزرگ دینی ، و به سخره گرفتن باورهای دینی و مذهبی امر رایجی است که به خصوص در فضای مجازی ، با یک کنکاش و جستجوی سطحی هم می توان به نمونه های فراوان آن دست یافت. به تعبیر واضح تر ، متاسفانه امروز مبارزه با دین و ارزش های دینی ، راهکاری برای مقابله با حکومتی شده ، که نام اسلام بر خود گذاشته اما با حقیقت آن فاصله ای عمیق دارد ، همه این ها حکایت از واقعیت تلخی دارد که حکمرانی بیست و پنج ساله اخیر ، مسبب چنین نتیجه ای بوده تا جمع کثیری از مردم را با مبانی دینی دچار فاصله نماید .
امروز باورمندان به مبانی دینی در دفاع از حقانیت اسلام و تشیع ، خلع سلاح شده اند ، و متاسفانه هر گونه دفاع از حقانیت اسلام و تشیع ، حتی با ادله قوی و محکم ، به منزله دفاع از حاکمیت ایران تلقی می گردد ، و هرگز امکان بیان این واقعیت وجود ندارد که اسلام و تشیع واقعی با آن چه امروز توسط حاکمیت ایران اجرا می شود ، تفاوت اساسی دارد ، و این وضعیت حکایت از شرایط بسیار پیچیده ای دارد که دفاع از حق و حقیقت را دشوار نموده است.
مزید بر این علت ها ، جنایاتی است که توسط بشار اسد در سوریه همراه با اعمال تبعیض برای پیروان دیگر ادیان و مذاهب در این کشور انجام می شود ، و حکومت مدعی مذهب تشیع در ایران ، در مقابل اعتراض های مردمی ، در برابر این بی عدالتی ها ، به دلیل منافع خود ، از او حمایت می کند ، و یا بی عدالتی و نا برابری که توسط نوری المالکی که مدعی مذهب تشیع است ، در عراق نسبت به سایر مذاهب و اقوام انجام می شود ، که حتی آیة الله سیستانی نیز اخیرا ادامه حضور دولت فعلی در عراق را به مصلحت ندانسته و خواستار تشکیل یک دولت فراگیر شده اند ، اما حاکمیت ایران هم چنان از این دولت به جهت منافع خود حمایت می نماید. این اتفاقات در این دو کشور زمینه ظهور گروه تندرویی مانند داعش را فراهم نموده که با جنایاتی وصف ناشدنی ، با کشتار دسته جمعی شیعیان بی گناه ، که قربانی بی تدبیری حاکمان ایران و سوریه و عراق می شوند ، سودای حذف تشیع از کره خاکی و نابودی اماکن مقدسه ایشان را در سر می پروارند .
با آن که به یقین اسلام واقعی و تشیع حقیقی ، ارمغانی جز رحمت و شفقت ، و آسایش و آرامش برای جهانیان همراه با عدالت و مردم سالاری حقیقی و دموکراسی واقعی ، به همراه ندارد ، اما صد افسوس که عملکرد حاکمان کنونی ، تصویر نا زیبا و غیر واقعی از حقیقت اسلام و تشیع به نمایش گذاشته است .
این روزها که با ظهور داعش ، بحث از آخر الزمان و ظهور منجی موعود به میان آمده است ، فرصت را غنیمت شمرده ، و چنین نتیجه گیری می نمایم که شاید یکی از دلائل اصلی ظهور حضرت حجت(عج) ، پاک نمون اذعان جهانیان از آن چه که به نام دین و مذهب توسط حاکمان ایران و سوریه و عراق و عربستان و …. ، در حال وقوع است می باشد تا اسلام واقعی و تشیع حقیقی توسط آن حضرت ، چهره واقعی و دوست داشتنی و مهربان خود را به جهانیان نشان دهد ، و چهره خشن و مشمئمز کننده کنونی را از اذهان بزاید.
در روایات مکرر وارد شده که پس از ظهور ، وقتی حضرت حجت(عج) ، اسلام واقعی را به مردم جهان عرضه می نمایند ، و مبانی زلال و حقیقت ناب دین اسلام را ، آن گونه که در واقع هست ، بیان می نمایند ، برخی از علمای سوء ، که تا آن زمان در صدد تفسیر خلاف واقع دین ، مطابق با نفسانیات خود بوده اند ، در مقابل عرضه اسلام حقیقی توسط آن حضرت ، اظهار می دارند که : ” انه یاتی بدین جدید ” ، او ( حضرت حجت ) دین جدیدی را آورده است . یعنی دین و حقیقت اسلام ناب ، توسط این علمای سوء ، آن چنان دچار تغییر و تحول و تفسیر غلط شده که اسلام ناب عرضه شده توسط منجی موعود ، دین جدید تلقی می گردد. من نمی دانم چرا هر گاه این عبارت ” انه یاتی بدین جدید ” در ذهنم متبادر می شود ، بی اختیار به یاد احمد جنتی ، محمد تقی مصباح یزدی ، صادق لاریجانی ، احمد خاتمی و کاظم صدیقی می افتم و احساس می کنم که این سخن از حلقوم این گونه افراد در مقابل امام زمان(عج) بیرون می آید. آن هائی که با آبروی هزاران نفر بازی کردند و به دلیل نپسندیدن سلیقه سیاسی دیگران ، آنان را به عدم التزام به اسلام ، سوء شهرت ، جاسوس و عامل بیگانگان و …. صدها تهمت دیگر متهم نمودند.
به یقین بایستی دلیل به وجود آمدن وضعیت موجود را در عملکرد نا صواب حاکمان کشور در انتساب اعمال و روش های مبتنی بر تمایلات نفسانی آنان به نام دین جستجو نمود که خود مسبب دین گریزی بسیاری از مردم کشور و نیز بدبینی افکار جهانیان به اسلام و تشیع شده است ، امری که ان شاء الله با ظهور مصلح جهانی ، اصلاح خواهد شد .

۱۳۹۳ خرداد ۴, یکشنبه

به بهانه آزادی مهندس بهزاد نبوی مردی که افتخار جنبش سبز است 
در سال 1355 پس از گزارش سازمان عفو بین‌الملل در باره نقض حقوق بشر در ایران ، و مقاله انتقادی تایمز لندن که از اختناق موجود در ایران صحبت می‌کرد، و نیز، افزایش قیمت نفت که نوعی گشایش اقتصادی را بر سر زبان ها انداخته بود و می‌بایست با گشایش سیاسی آن‌را همگام می نمود ، رژیم شاه مجبور به انجام تغییر در فضای سیاسی کشور شده ودر پی این فشارهای بین المللی ، تصمیم به اجرای سناریوئی جهت عادی جلوه دادن این گشایش سیاسی می نماید .
ازطرفی نیز ، طولانی شدن مدت حبس برخی از فعالان سیاسی ، در آن هنگام که دیگر امید بسیاری از آنان نا امید شده بود و هر گز کسی احتمال به ثمر نشستن مبارزات بر علیه رژیم شاه را نمی داد ، و برخی از آنان به حبس های طولانی مدت و ابد محکوم شده بودند ، با تلاش ساواک تعدادی از زندانیان سیاسی تشویق به حضور در جشن سپاس در حضور شاه برای عفو ملوکانه می شوند و این مراسم چندین بار به عنوان تبلیغات رژیم از تلویزیون پخش می گردد .
در این جشن بسیاری از فعالان از طیف های مختلف سیاسی امروز حضور یافتند ، نقل است وقتی تبلیغ کنندگان این جشن در بندهای مختلف زندان ها برای ترغیب زندانیان سیاسی حضور می یابند ، هنگامی که در بندی که شهید رجائی و چریک پیر بهزاد نبوی عزیز حضور داشتند ، وارد می شوند و به وعده و وعیدهائی در خصوص حضور در این جشن می پردازند ، برای یک لحظه شهید رجائی تصمیم به برخاستن از جای خود گرفته تا رهسپار این جشن شود ، اما بهزاد نبوی عزیز پیش از برخاستن او ، دست او را کشیده و مانع بلند شدنش می شود .
حال جای تعجب است از سردمداران حاکمیت ، که از این سرگذشت مطلعند ، چگونه مردی را که در آن فضای ناامیدی ، حاضر به سر خم کردن در مقابل رژیم شاه نشد ، در این سال ها وادار به ابراز ندامت از همراهی با مهندس موسوی نمودند ؟!!!
و چه زیبا از او پاسخ در یافت نمودند که :
من به موسوی خیانت نمی کنم .
چریک پیر و افتخار جنبش جاودانه سبز ، آزادیت مبارک

۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

تحلیلی متفاوت در مورد حزب اعتدال و توسعه ترکیه
به یقین پس از مصطفی کمال ملقب به آتا تورک ، در دهه های اخیر ، رجب طیب اردوغان ، شاخص ترین و موثرترین چهره در پیشرفت و توسعه ترکیه نوین بوده است ، هر چند تمامی اقدامات او در سال های اخیر نمی تواند مورد تایید باشد ، اما او توانسته علیرغم مخالفت های شدید در داخل و خارج کشور ، مدتی نسبتا طولانی و در انتخابات های مکرر و پی در پی ، اعتماد اکثریت مردم ترکیه را به دست آورد و پیروز انتخابات ها باشد .
این روزها با برگزاری انتخابات شهرداری ها در ترکیه ،  و پیروزی حزب اعتدال و توسعه  ( برای چندمین بار در سال های اخیر ) ، مسائل سیاسی این کشور مجددا در کانون توجه ها قرار گرفته است.
برخلاف تصور عمومی که محدودیت های اخیر اعمال شده در ترکیه نظیر فیلتر کردن توئیتر و یوتویوب نیز از محبوبیت این دولت نکاسته و حتی با مراجعه به افکار عمومی ، شاهد حمایت بسیاری از مردم از این دست اقدامات برای کنترل و حفظ حریم جامعه و خانواده ها می باشیم .
البته خظر گسست نسل ها ، خظری است که می تواند در سالیان آینده برای حزب اعتدال و توسعه بحران آفرین باشد ، و در صورت گذشت مثلا ده سال دیگر از زمامداری این کشور و حضور ممتد در اریکه قدرت ، شاید نسل جدید ، درآن زمان ، دچار تغییر نگرش شده و به سمت احزاب مخالف روی آورد ، احزابی که حزب اعتدال و توسعه ، در جهت مخالفت با سیاست های آن ها و برای احیای سنت ها و نماد های ملی کشور خود تاسیس گردید ، و اقبال عمومی را هم تا کنون با خود به همراه داشته است .
از حزب اعتدال و توسعه در رسانه های داخل و خارج کشور معمولا تحت عنوان اسلام گرا یاد می شود ، و بلافاصله با توجه به جریانات داخل کشور و مشابه سازی آن ، اذهان عمومی به سمت اصول گرایان متبادر می شود و با توجه به اقدامات اخیر دولت منتسب به این حزب در هفته های اخیر نظیر فیلتر کردن توئیتر و یوتویوب ، بیشتر،  جریانات تندرو و افراطی اصول گرا در افکار بسیاری از افراد ، تداعی می شود ،   اما من با توجه به حضور چند ساله در ترکیه و ارتباط با لایه های مختلف اجتماعی آن ، و شناختی که از رویه ی این جریان به دست آورده ام ، ترجیح می دهم به جای اصطلاح اسلام گرا برای این حزب ، از لفظ اصلاح طلب ، توسعه گرا و حتی ملی مذهبی استفاده نمایم.
واقعیت آن است که بر خلاف تصور عمومی ، رویکرد این حزب ابدا به سمت اسلایزه کردن ترکیه نبوده است ، بلکه توجه به نمادهای ملی و احیای سنت های گذشته ، بیشتر مورد توجه بوده است ، جالب است بدانید که بسیاری از نمادهای موجود در ترکیه بیش از آن که اسلامی و دینی باشد ، در حقیقت نماد ملی و سنتی می باشند ، از جمله حجاب در این کشور ابدا برخلاف تصور عمومی نماد اسلامی نیست ، و برای اثبات این واقعیت ، وقتی به عمق این حقیقت پی می بریم که در می بابیم که در صد بسیار بالائی از زنان ترکیه که حجاب را رعایت می کنند ، اصلا به فرائض دینی نظیر نماز و روزه پایبند نبوده و حتی برخی از آن ها با همین حجاب در مجالسی نظیر رقص و پایکوبی و ... با استفاده از همین نماد ، حضور فعال و جدی دارند .
در حقیقت مبارزه حزب اعتدال و توسعه ، با احزابی که در گذشته در قدرت بوده اند ، مبارزه با رفع محدودیت ها برای احیای مجدد سنت های ملی بوده است ، رفع محدودیت حجاب در ادارات دولتی و دانشگاه ها هم از همین دست تلاش هائی بوده که این حزب موفق به انجام آن در سال های اخیر شده است.
هم چنین جالب است بدانید که بسیاری از نمادهای به ظاهر مذهبی در این کشور ، بیشتر جنبه ملی و سنتی دارند ، مانند نمازجمعه که اکثریت مردم این کشور از قشرهای مختلف پایبند به آن می باشند و برای برخی از افراد شاید تنها فریضه ای باشد که در طول هفته به جای می آورند ، و همگی خود را مقید به حضور در آن می دانند و برای تسهیل در این خصوص ، هم ادارات دولتی و هم بخش خصوصی 45 دقیقه تا یک ساعت مرخصی را ، برای انجام این فریضه به کارکنان خود اختصاص داده اند ، کارکنانی که بسیاری از آن ها ، هرگز در طول هفته نماز نمی خوانند اما برای نماز جمعه با شوق و شعف ، آماده می شوند .
عید قربان و عید فطر هم از دیگر نمادهای به ظاهر دینی اما در حقیقت ملی و سنتی هستند که همراه با چهار روز تعطیلی بوده و از مهمترین جشن های مردم این کشور محسوب می شوند .
در دولت های گذشته ، با این نماد ها مبارزه می شد و اکنون ، حزب اعتدال و توسعه در صدد احیای این نمادها می باشد و دلیل اقبال مردم به سمت این حزب نیز ، احیای سنت ها و بازگشت غرور ملی و احساسات میهن دوستانه به آنان بوده است .
نا گفته نماند که حزب سعادت به رهبری مرحوم نجم الدین اربکان  که در اواسط دهه هفتاد شمسی در ترکیه به قدرت رسید اما با کودتای نظامیان ، از قدرت کنار گذاشته شد ، شاید تنها حزبی در ترکیه باشد که بتوان نام اسلام گرا بر آن گذاشت ، حزبی که هر چند مورد اقبال نسبی مردم در آن سال ها واقع شد ، اما با تاسیس حزب نوظهور اعتدال و توسعه کاملا از اذهان مردم کنار گذاشته شد و هم اکنون کمتر از در صد محبوبیت عمومی را با خود به همراه دارد .
حزبی که اتفاقا امروز بیش از احزاب مخالف لائیک ، منتقد جدی حزب اعتدال و توسعه و دولت رجب طیب اردوغان است ، چرا که به اعتقاد آنان، دولت رجب طیب اردغان ،  کمتر به ارزش های اسلامی توجه داشته  و در ارتباط با اروپا و آمریکا و نیز اسرائیل افراط نموده و رویه سازشکارانه را در پیش گرفته است .

من معتقدم اگر روزی فرا برسد که تمامی احزاب مخالف و لائیک از صحنه رقابت ها در ترکیه کنار روند و تنها حزب سعادت و حزب اعتدال و توسعه وارد صحنه رقابت شوند ، بی شک آن چه در دهه های اخیر، بین اصلاح طلبان و اصولگرایان در ایران اتفاق افتاده ، در ترکیه نیز روی خواهد داد ، و به یقین حزب سعادت مشی و تندروی اصول گرایان افراطی کشور ما را در ترکیه پیاده خواهد نمود و در صورت پیروزی در یکی از انتخابات ها ، برای همیشه ، امکان حضور حزب اعتدال و توسعه را در انتخابات های بعدی و صحنه سیاسی کشور سلب خواهد نمود .

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

به جمع امضاء کنندگان برای رفع حصر غیر قانونی رهبران عزیز جنبش سبز بپیوندید :

https://secure-kaleme.com/hasr/

جناب آقای دکتر حسن روحانی

رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیت ملی

با سلام و احترام

امضاکنندگان این نامه با تاکید بر ضرورت رعایت قانون، عدالت و حقوق آحاد شهروندان و با حمایت از مجموعه برنامه های آن مقام محترم در تضمین این حقوق که به خصوص در ایام تبلیغات انتخاباتی مطرح شد، تقاضا دارند تا نسبت به انجام یکی از وعده های خود مبنی بر رفع حصر خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی هرچه سریعتر اقدام لازم مبذول گردد.

جنابعالی مستحضرید که حدود سه سال از حصر این شخصیت ها که سابقه ای درخشان در حمایت از حقوق مردم و آرمان های انقلاب اسلامی و خدمت به نظام را در پیشینه خود دارند، می گذرد. با کمال تاسف این اقدام غیر قانونی که تاثیرات روانی منفی و عمیقی بر روی بخش بزرگی از جامعه گذاشته و تصویر کشورمان را در منظر جهانیان مخدوش ساخته، به یکی از موانع تحقق بیش از پیش همبستگی ملی و عبور از موانع فراوان پیش رو برای فردایی بهتر تبدیل شده است. بر این اساس معتقدیم که تداوم این روندِ مخالفِ منافع ملی و غیر عادلانه در زمانی که مردم به دولت جنابعالی امید بسته‌اند، نه تنها با تدبیر ناسازگار، که امیدسوز است.

امیدواریم در اسرع وقت نسبت به تحقق این مطالبه که همسو با وعده های دولت محترم است اقدام راهگشایی صورت گرفته تا نتایج مثبت آن در خدمت توسعه کشور و افزایش امید، نشاط و همبستگی ملی درآید.

با آرزوی توفیق الهی
بهمن ۱۳۹۲

۱۳۹۲ دی ۱۱, چهارشنبه

تا چه زمان می خواهند در توجیه اشتباه 22 خرداد 88 باز هم اشتباه کنند ؟!!!!
جنایات صورت گرفته در عاشورای 88 توسط متقلبان ، لکه ننگی بر پیشانی اقتدارگرایان ، و نهم دی ، بسان عذر بدتر ازگناهی است ، که این لکه ی ننگ را نه تنها پاک ننمود ، بلکه آبروی نداشته ی آنان را در منجلاب رسوائی قهقرائی تر نمود .
راهپیمائی ی نهم دی ، لشکر کشی سازماندهی شده ای از سراسر کشور به تهران بود که همانند نمازجمعه هایی که به امامت رهبری برگزار می شود و نیز استقبال از سفرهای استانی وی و احمدی نژاد ، با وعده دادن امکانات و حق ماموریت و پول و نیز تامین غذای طول سفر ، با جمع آوری افراد از اقصی نقاط کشور به تهران ، صورت گرفت .
شرکت کننده ای در این مراسم از هویزه اظهار می داشت : به ما قول دادند پس از اتمام سفر به هر نفر پنجاه هزار تومان بدهند ، اما این پول به ما نرسید
و ......
سخنران بی بهره از ادب و شعور این مراسم ، میلیون ها ایرانی بیدار و فهیم را بزغاله و گوساله خواند ، هم چون نامزد در حقیقت باخته در دل مردم ، که جمعیت میلیونی معترضان به نتائج انتخابات را " خس و خاشاک " نامیده بود .
جالب آن که دست تقدیر الهی ، حاصل این همه تقلب و جنایت و .... را با طغیان دولتمرد بی ادب در برابر آمران ، به کام آنان تلخ نمود ، تا نه تنها بهره ای از این همه ناجوانمردی نبرند بلکه امروز خود بر فساد و بی لیاقتی او اذعان نمایند .
امروز آنان سخنانی در مورد دولتمرد بی ادب و فاسد و بی لیاقت بر زبان می رانند که در سال 88 مهندس موسوی و مهدی کروبی بارها بدان ها هشدار داده بودند ، اما چون اراده ی آن روز آنان بر اعلام پیروزی دولتمرد نالایق بود تا به خیال خامشان ، منویات آنان ، توسط او به سر منزل مقصود رسد ، و نه تنها چنین نشد بلکه با طغیان او در برابر آنان همراه شد ،و لا جرم تقلب و کشتار و جنایت و زندانی نمودن صدها بی گناه و..... را برای رسیدن به مقصود مجاز دانستند .
سخنان امروز آنان در مورد دولتمرد نالایق ، تکرار سخنان موسوی و کروبی در مورد او در سال 88 است .
اما
وقاحت
گستاخی
خدانشناسی
و....
آنان ، مانع از آن است که فقط یک کلمه بگویند :
ما تقلب کردیم
و اشتباه کردیم
و به جای عذر خواهی از ملت ، تاوان این اشتباه بزرگ خود را با تکرار اشتباهاتی جدید چون بزرگداشت سالگرد نه دی و انتشار دائرة المعارف فتنه !!!!!! با هزینه میلیاردی ، پس می دهند .
تا چه زمان می خواهند در توجیه اشتباه 22 خرداد 88 ، باز هم اشتباه کنند ؟!