تلاشهائی برای جبران محبوبیت و مشروعیت ازدست رفته رهبری
سیداحمد شمس
این روزها با انجام عمل جراحی آقای خامنه ای، صداوسیما بیشترین ساعات خود را اختصاص به پوشش اخبارآن و دیدار شخصیت ها واقشارمختلف از رهبری داده است، و با آب و تاب دادن به حواشی آن، سعی درارائه ی چهره ای دوست داشتنی و محبوب قلوب ملت از کسی دارد که پس از خطبه های خونین ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ ، بدون شک محبوبیت او با سقوط آزاد و سیر نزولی زائد الوصفی درمیان تمامی اقشارجامعه، همراه بوده است.
تمامی این تلاش ها چه درجریان این اتفاق، و چه در دو دهه گذشته پس ازدوم خرداد ۷۶، ازسوی صداوسیما، همواره به جهت جبران کاهش محبوبیت و مشروعیت آقای خامنه ای، با آب و تاب و رنگ و لعاب فراوان، و با ساخت برنامه های سریالی از یک دیدار، یا یک بازدید و… صورت می گرفت، و پس از خطبه های خونین ۲۹ خرداد و موضع گیری های یک سویه ی وی، که نشان از آمریت و یا رضایت وی از طراحی واجرای سناریوی کودتای تقلب ۸۸ و حوادث پس ازآن داشت، این برنامه سازیها، با روند پرشتاب تری ادامه یافت.
پس از دوم خرداد ۷۶ و موضع گیریهای غیراصولی و کنایه آمیز رهبری به نفع کاندیدائی خاص که«ابلغ من التصریح»بود، و جنجال افراطیون درتخریب کاندیدای دیگر و تلاش فراوان آنان درجهت شکست او، که نهایتا با اقبال مردم، عکس آن چه مدنظر رهبری و اقتدارگرایان بود، با پیروزی آقای خاتمی رقم خورد، روند کاهش محبوبیت آقای خامنه ای آغاز، و شخصیت او، از یک رهبر دوست داشتنی و فراگیر به رهبر یک جناح و تفکر، که هم اکنون قدرت در دست اوست، و دیگران ناچار به همراهی با او هستند، تنزل یافت؛ هرچند ازابتدای رهبری، آقای خامنه ای، بیشتر در قامت رهبر یک جناح، دراقداماتی کینه جویانه، با حذف مخالفان خود در دوران ریاست جمهوری، تسویه حسابی جدی را، با شروع رهبری خود آغاز نموده بود و وجهه رهبری را از جایگاه پدری و فراگیری به جایگاهی رقابتی و کینه جویانه تقلیل داده بود و درانتصابات خود، روندی یکسویه به نفع جناحی شکست خورده درانتخابات مجلس سوم را رقم زده بود، و نیزبا تلاش شورای نگهبان، درانتخابات مجلس خبرگان دوم و مجلس شورای اسلامی چهارم، مانع ورود مخالفین خود در دوره ریاستجمهوری، به صحنه سیاست شده بود، اما نو بودن حضور وی درجایگاه رهبری و تاثیرات قبلی حضورامام دراین جایگاه، سکوت مصلحت آمیزی را در میان سیاستمداران منتقد، حاکم نموده بود که این شرایط با جریانات دوم خرداد ۷۶ ، روند متفاوتی را درجهت کاهش محبوبیت آقای خامنه ای، درمیان عموم مردم را آغاز نمود.
این کاهش محبوبیت، باگذشت هرسال وافزایش موضع گیریهای نابخردانه ی وی، فزونی می یافت، ازجمله نامه به رئیس وقت مجلس درجهت اصلاح قانون مطبوعات، سخنرانی درجمع جوانان درسال ۸۹ وانتقاد از روزنامههای اصلاحطلب واشاره مستقیم به«پانزده شانزده روزنامه» که درجهت منافع دشمن حرکت می کنند، وبلافاصله پس ازاین سخنرانی دستورتوقیف تمامی آنها داده شد، دفاع ازمصباح یزدی و«مطهری زمانه» خواندن وی درشرایطی که اوخشونت را درجامعه با سخنرانیهای خود، پیش ازخطبه های نمازجمعه تهران و دیگر مکان ها تئوریزه می کرد، دفاع از مشروعیت دادگاه ویژه روحانیت در شرایطی که تلاش بی وقفه خود را درحذف یاران امام که در زمان ریاست جهوری وی، مخالفش بودند به کار می بست، بازداشت منتقدین همچون عبدالله نوری، محسن کدیور، هاشم آقاجری، محاکمه شهردار تهران به اتهامات واهی صرفا به دلیل داشتن نقش ویژه در پیروزی آقای خاتمی و… ده ها و صدها موضع گیری شتابزده و کینه جویانه ی وی، همگی در سیرنزولی این کاهش محبوبیت تاثیرگذار بود، به گونه ای که نظرسنجی های معتبر دستگاههای دولتی وغیردولتی، حکایت ازاین داشت که وی به نحو چشمگیری محبوبیت سابق خود را که ناشی ازهیجانات پس ازارتحال امام و جانشینی ایشان داشت، با گذشت این سالها به دلیل رفتارهای غیرمنطقی، از دست داده است.
جدا از تلاشهای اقتدارگرایان که همان سالها، تمامی انرژی خود را با روشهای مختلف وصرف هزینههای میلیاردی ازبیتالمال، برای بازگرداندن محبوبیتاز دست رفته وی، به کار می بستند؛ ازجمله نامگذاری آن سالها به نام امامعلی(ع)، وانتشار تصاویرغول پیکراز وی، و مقایسه ی غلوآمیز و بعضا کفرگرایانه وی با امیرالمومنین با نوشتن جملاتی نظیر«یا علیجان مقتدای من توئی» وهم چنین تلاشهای سایر دستگاههای وابسته به رهبری و مطبوعات و روزنامه هایی که با پول بیت المال درخدمت وی قرار گرفته بودند؛ نظیرکیهان، صداوسیما نیز، ازهمان سالها تمام تلاش خود را برای ارتقاء محوبیت از دست رفته وی به کار بست.
آقای خامنه ای که پس ازسال۶۸، به یکباره، لباده ی روشنفکری خود را به قبای سنتی تغییرداده بود، فکل زیرعمامه را با کاستن از مو، به وضعیتی مطلوب قشرمذهبی تبدیل نموده بود، محاسن خود را درحد مرجعیت افزایش داده بود وتا قبل ازسال۷۶، درسفرهایاستانی، صفهای کیلومتری درشهرستانها برای دستبوسی وی تشکیل می شد، وخلاصه سعی کرده بود وجهه روشنفکری خود را به چهره ای درحد مرجعیت و روحانیت سنتی تغییر دهد، پس از دوم خرداد۷۶ با مشاهده این کاهش محبوبیت، چاره را دربازگشت چند درجه ای مجدد به سمت روشنفکران وهنرمندان و شعرا و دانشجویان و… دید تا درعین حفظ ژست مرجعیت، با مشاهده ی استقبالهای هیجانی مردم ازآقایان خاتمی و کروبی درسفرهای استانی وابراز احساسات جوانان برای ایشان، رقابتی را با آنان آغاز نماید تا به همگان چنین القاء نماید که درمحبوبیت، چیزی کمتراز بزرگان اصلاح طلب ندارد.
لذا با یک چرخش رویه، حضور درجمع وجلسات دانشجویان واساتید در دانشگاه ها(البته دانشجویان واساتید کاملا دست چین شده و گزینشی)، برگزاری جلسات شعربا شعراء، جلسه با جوانان منتخب چه درتهران و چه در سفرهای استانی به عنوان مانیفست و راهبرد جدید بیت درجهت افزایش محبوبیت از دست رفته رهبری تعیین، و صداوسیما و رسانههای همسو واقتدارگرایان نیز موظف به پوشش تمام عیاراین اتفاقات شدند؛ به گونه ای که مثلا یک دیدار چندساعته رهبری با جوانان دراواخر دهه ۷۰، تبدیل به یک سریال ده قسمتی می شد که در ده شب متمادی، پوشش داده می شد تا بتواند تاثیر بیشتری درافزایش محبوبیت از دست رفته وی بگذارد، وهم چنین جلسات مختلف ازجمله با شعرا، که دریک جلسه چندساعته، اتفاق افتاده بود نیز، تبدیل به سریال چند قسمتی برای تاثیرگذاری افزون تر می گردید تا درمسابقه محبوبیت میان رهبری و بزرگان اصلاح طلب، چنین وانمود شود که رهبری نه تنها محبوبیتی کمترازآنان ندارد، بلکه این محبوبیت به مراتب بیش از دیگران است.
این روند ازسال ۷۶ تا ۸۸ به همین صورت، وبه صورت جسته و گریخته، با پوشش پرآب و تاب صداوسیما وجریانهای همسو تداوم می یافت، تا آن که پس از خطبههای خونین ۲۹ خرداد ، که سقوط آزاد محبوبیت و مشروعیت و سیرنزولی آن، روند پرشتاب تری گرفت، و مشروعیت وی به طورکامل درنزد اکثریت قریب به اتفاق مردم از دست رفت، این برنامهها را به سمت و سویی سخیف وغیرقابل باوری پیش برد، چرا که همان سالها به اذعان یکی از مراجع تقلید که تا حدودی با جریان حاکمیت و رهبری نیزهمراه است، ازهر هزارایمیل و نامه که جهت استفتاء به دفتر ایشان ارسال می شده، هفتصد موردآن، اختصاص به کیفیت وچگونگی عدول ازآقای خامنه ای به مرجع تقلید دیگر را داشته است، وهم چنین بنا به تصریح یکی از وعاظ مشهوردرهمان سال های اولیه پس از وقایع سال۸۸، درماههای محرم و رمضان، وی مواجه با خیل عظیم جوانان مذهبی می شده که خبرازعدول خوداز تقلید آقای خامنه ای به مرجع تقلید دیگر داده اند؛ چرا که احساس می کردند که این بار یک قلب حقیقت آشکار و روشن توسط رهبری و همراهان او صورت گرفته و دیگران را وادار به تعطیلی عقل و پذیرش دروغی بزرگ نموده اند، و نیز دست حاکمیت تحت رهبری آقای خامنه ای، به خون به ناحق ریخته شده، آغشته شده است واینبار با دفعات گذشته تفاوت اساسی دارد، وعلاوه برعدم صلاحیت علمی، عدالت ایشان را هم زیرسوال برده است؛ یعنی این کاهش محبوبیت فقط درمیان مردم عادی و روشنفکران و فرهیختگان اتفاق نیفتاد، بلکه درمیان قشرمذهبی، رزمندگان دفاع مقدس، جانبازان و خانواده شهدا و بسیاری از سرداران جنگ نیز سرایت کرد، به گونه ای که دریکی از برنامههای صداوسیما، یکی از روحانیون طرفدارحاکمیت، اقرارنمود که در راهپیمائی ۲۵ خرداد، خانم های چادری و جوانان مذهبی حضور چشمگیری داشتند و من با دیدن این وضعیت دوست داشتم بمیرم واین شرایط را نبینم.
تمامی این اتفاقات باعث شد که روند برنامههای گذشته صداوسیما و جریانها و رسانههای همسو، به سمتی سخیف و تعجیلی و بدون تفکرسلیم پیش برود، به گونهای که مثلا درمراسم تحلیف سال ۸۸ ازحضور سرمربی تیم ملی و برخی هنرپیشگان سینما استفاده شود و یا درتابستان همان سال درحین پخش یک سریال پرطرفدار تلویزیونی، دراقدامی نسنجیده، ازهنرپیشگان سینما و تلویزیون، برای دیدار با رهبری دعوت به عمل آید، و برخی ازآنان درحضور رهبری سخن بگویند، سفرهمان سالهای رهبری به قم جهت گرفتن تایید مجدد از مراجع تقلید وعلماء، که البته با غیبت برخی از ایشان از قم و یا عدم ملاقات بعضی دیگر با وی روبرو شد، تخریب شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی وجلوگیری از ریاست مجدد وی در مجلس خبرگان و نیز رد صلاحیت وی برای حضور درانتخابات ریاست جمهوری، برای جلوگیری از تبدیل شدن ایشان به رقیبی غیرقابل کنترل و محبوب برای رهبری، و اقداماتی ازاین دست همگی در راستای ترمیم این سقوط آزاد محبوبیت و مشروعیت از دست رفته انجام شد.
وهم اکنون نیزعلنی شدن عمل جراحی اخیر، اقدامی درهمین راستاست که با پوشش گسترده و پرآب و تاب صداوسیما و حضوراقشارمختلف جهت عیادت، همان سریالهای ادامه دار تلویزیونی را به نمایش می گذارد، تلاشی که کمترین اثرممکن را باخود به همراه داشته وگاه با طنز وتمسخر درمیان مردم مواجه شده است، اما بایستی به گردانندگان وطراحان این سناریوهای کماثر توصیه نمود که جبران مشروعیت و محبوبیت از دست رفته، با این روشها ممکن نخواهد شد، چرا که برای جبران آن، باید طرحی نو درانداخت، طرحی که منجربه تامین خواستها و مطالبات به حق مردمی و رهبران جنبش سبز شود، و این تنها راه برون رفت اقتدارگرایان ازاین مخمصه ای است که خود آغازگرآن بوده اند، وتمامی راههای دیگرجز تباهی و فرجامی شوم، برای اقتدارگرایان سرانجامی دیگر نخواهد داشت.
http://sahamnews.org/1393/06/266486/
https://www.balatarin.com/permlink/2014/9/16/3678350
سیداحمد شمس
این روزها با انجام عمل جراحی آقای خامنه ای، صداوسیما بیشترین ساعات خود را اختصاص به پوشش اخبارآن و دیدار شخصیت ها واقشارمختلف از رهبری داده است، و با آب و تاب دادن به حواشی آن، سعی درارائه ی چهره ای دوست داشتنی و محبوب قلوب ملت از کسی دارد که پس از خطبه های خونین ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ ، بدون شک محبوبیت او با سقوط آزاد و سیر نزولی زائد الوصفی درمیان تمامی اقشارجامعه، همراه بوده است.
تمامی این تلاش ها چه درجریان این اتفاق، و چه در دو دهه گذشته پس ازدوم خرداد ۷۶، ازسوی صداوسیما، همواره به جهت جبران کاهش محبوبیت و مشروعیت آقای خامنه ای، با آب و تاب و رنگ و لعاب فراوان، و با ساخت برنامه های سریالی از یک دیدار، یا یک بازدید و… صورت می گرفت، و پس از خطبه های خونین ۲۹ خرداد و موضع گیری های یک سویه ی وی، که نشان از آمریت و یا رضایت وی از طراحی واجرای سناریوی کودتای تقلب ۸۸ و حوادث پس ازآن داشت، این برنامه سازیها، با روند پرشتاب تری ادامه یافت.
پس از دوم خرداد ۷۶ و موضع گیریهای غیراصولی و کنایه آمیز رهبری به نفع کاندیدائی خاص که«ابلغ من التصریح»بود، و جنجال افراطیون درتخریب کاندیدای دیگر و تلاش فراوان آنان درجهت شکست او، که نهایتا با اقبال مردم، عکس آن چه مدنظر رهبری و اقتدارگرایان بود، با پیروزی آقای خاتمی رقم خورد، روند کاهش محبوبیت آقای خامنه ای آغاز، و شخصیت او، از یک رهبر دوست داشتنی و فراگیر به رهبر یک جناح و تفکر، که هم اکنون قدرت در دست اوست، و دیگران ناچار به همراهی با او هستند، تنزل یافت؛ هرچند ازابتدای رهبری، آقای خامنه ای، بیشتر در قامت رهبر یک جناح، دراقداماتی کینه جویانه، با حذف مخالفان خود در دوران ریاست جمهوری، تسویه حسابی جدی را، با شروع رهبری خود آغاز نموده بود و وجهه رهبری را از جایگاه پدری و فراگیری به جایگاهی رقابتی و کینه جویانه تقلیل داده بود و درانتصابات خود، روندی یکسویه به نفع جناحی شکست خورده درانتخابات مجلس سوم را رقم زده بود، و نیزبا تلاش شورای نگهبان، درانتخابات مجلس خبرگان دوم و مجلس شورای اسلامی چهارم، مانع ورود مخالفین خود در دوره ریاستجمهوری، به صحنه سیاست شده بود، اما نو بودن حضور وی درجایگاه رهبری و تاثیرات قبلی حضورامام دراین جایگاه، سکوت مصلحت آمیزی را در میان سیاستمداران منتقد، حاکم نموده بود که این شرایط با جریانات دوم خرداد ۷۶ ، روند متفاوتی را درجهت کاهش محبوبیت آقای خامنه ای، درمیان عموم مردم را آغاز نمود.
این کاهش محبوبیت، باگذشت هرسال وافزایش موضع گیریهای نابخردانه ی وی، فزونی می یافت، ازجمله نامه به رئیس وقت مجلس درجهت اصلاح قانون مطبوعات، سخنرانی درجمع جوانان درسال ۸۹ وانتقاد از روزنامههای اصلاحطلب واشاره مستقیم به«پانزده شانزده روزنامه» که درجهت منافع دشمن حرکت می کنند، وبلافاصله پس ازاین سخنرانی دستورتوقیف تمامی آنها داده شد، دفاع ازمصباح یزدی و«مطهری زمانه» خواندن وی درشرایطی که اوخشونت را درجامعه با سخنرانیهای خود، پیش ازخطبه های نمازجمعه تهران و دیگر مکان ها تئوریزه می کرد، دفاع از مشروعیت دادگاه ویژه روحانیت در شرایطی که تلاش بی وقفه خود را درحذف یاران امام که در زمان ریاست جهوری وی، مخالفش بودند به کار می بست، بازداشت منتقدین همچون عبدالله نوری، محسن کدیور، هاشم آقاجری، محاکمه شهردار تهران به اتهامات واهی صرفا به دلیل داشتن نقش ویژه در پیروزی آقای خاتمی و… ده ها و صدها موضع گیری شتابزده و کینه جویانه ی وی، همگی در سیرنزولی این کاهش محبوبیت تاثیرگذار بود، به گونه ای که نظرسنجی های معتبر دستگاههای دولتی وغیردولتی، حکایت ازاین داشت که وی به نحو چشمگیری محبوبیت سابق خود را که ناشی ازهیجانات پس ازارتحال امام و جانشینی ایشان داشت، با گذشت این سالها به دلیل رفتارهای غیرمنطقی، از دست داده است.
جدا از تلاشهای اقتدارگرایان که همان سالها، تمامی انرژی خود را با روشهای مختلف وصرف هزینههای میلیاردی ازبیتالمال، برای بازگرداندن محبوبیتاز دست رفته وی، به کار می بستند؛ ازجمله نامگذاری آن سالها به نام امامعلی(ع)، وانتشار تصاویرغول پیکراز وی، و مقایسه ی غلوآمیز و بعضا کفرگرایانه وی با امیرالمومنین با نوشتن جملاتی نظیر«یا علیجان مقتدای من توئی» وهم چنین تلاشهای سایر دستگاههای وابسته به رهبری و مطبوعات و روزنامه هایی که با پول بیت المال درخدمت وی قرار گرفته بودند؛ نظیرکیهان، صداوسیما نیز، ازهمان سالها تمام تلاش خود را برای ارتقاء محوبیت از دست رفته وی به کار بست.
آقای خامنه ای که پس ازسال۶۸، به یکباره، لباده ی روشنفکری خود را به قبای سنتی تغییرداده بود، فکل زیرعمامه را با کاستن از مو، به وضعیتی مطلوب قشرمذهبی تبدیل نموده بود، محاسن خود را درحد مرجعیت افزایش داده بود وتا قبل ازسال۷۶، درسفرهایاستانی، صفهای کیلومتری درشهرستانها برای دستبوسی وی تشکیل می شد، وخلاصه سعی کرده بود وجهه روشنفکری خود را به چهره ای درحد مرجعیت و روحانیت سنتی تغییر دهد، پس از دوم خرداد۷۶ با مشاهده این کاهش محبوبیت، چاره را دربازگشت چند درجه ای مجدد به سمت روشنفکران وهنرمندان و شعرا و دانشجویان و… دید تا درعین حفظ ژست مرجعیت، با مشاهده ی استقبالهای هیجانی مردم ازآقایان خاتمی و کروبی درسفرهای استانی وابراز احساسات جوانان برای ایشان، رقابتی را با آنان آغاز نماید تا به همگان چنین القاء نماید که درمحبوبیت، چیزی کمتراز بزرگان اصلاح طلب ندارد.
لذا با یک چرخش رویه، حضور درجمع وجلسات دانشجویان واساتید در دانشگاه ها(البته دانشجویان واساتید کاملا دست چین شده و گزینشی)، برگزاری جلسات شعربا شعراء، جلسه با جوانان منتخب چه درتهران و چه در سفرهای استانی به عنوان مانیفست و راهبرد جدید بیت درجهت افزایش محبوبیت از دست رفته رهبری تعیین، و صداوسیما و رسانههای همسو واقتدارگرایان نیز موظف به پوشش تمام عیاراین اتفاقات شدند؛ به گونه ای که مثلا یک دیدار چندساعته رهبری با جوانان دراواخر دهه ۷۰، تبدیل به یک سریال ده قسمتی می شد که در ده شب متمادی، پوشش داده می شد تا بتواند تاثیر بیشتری درافزایش محبوبیت از دست رفته وی بگذارد، وهم چنین جلسات مختلف ازجمله با شعرا، که دریک جلسه چندساعته، اتفاق افتاده بود نیز، تبدیل به سریال چند قسمتی برای تاثیرگذاری افزون تر می گردید تا درمسابقه محبوبیت میان رهبری و بزرگان اصلاح طلب، چنین وانمود شود که رهبری نه تنها محبوبیتی کمترازآنان ندارد، بلکه این محبوبیت به مراتب بیش از دیگران است.
این روند ازسال ۷۶ تا ۸۸ به همین صورت، وبه صورت جسته و گریخته، با پوشش پرآب و تاب صداوسیما وجریانهای همسو تداوم می یافت، تا آن که پس از خطبههای خونین ۲۹ خرداد ، که سقوط آزاد محبوبیت و مشروعیت و سیرنزولی آن، روند پرشتاب تری گرفت، و مشروعیت وی به طورکامل درنزد اکثریت قریب به اتفاق مردم از دست رفت، این برنامهها را به سمت و سویی سخیف وغیرقابل باوری پیش برد، چرا که همان سالها به اذعان یکی از مراجع تقلید که تا حدودی با جریان حاکمیت و رهبری نیزهمراه است، ازهر هزارایمیل و نامه که جهت استفتاء به دفتر ایشان ارسال می شده، هفتصد موردآن، اختصاص به کیفیت وچگونگی عدول ازآقای خامنه ای به مرجع تقلید دیگر را داشته است، وهم چنین بنا به تصریح یکی از وعاظ مشهوردرهمان سال های اولیه پس از وقایع سال۸۸، درماههای محرم و رمضان، وی مواجه با خیل عظیم جوانان مذهبی می شده که خبرازعدول خوداز تقلید آقای خامنه ای به مرجع تقلید دیگر داده اند؛ چرا که احساس می کردند که این بار یک قلب حقیقت آشکار و روشن توسط رهبری و همراهان او صورت گرفته و دیگران را وادار به تعطیلی عقل و پذیرش دروغی بزرگ نموده اند، و نیز دست حاکمیت تحت رهبری آقای خامنه ای، به خون به ناحق ریخته شده، آغشته شده است واینبار با دفعات گذشته تفاوت اساسی دارد، وعلاوه برعدم صلاحیت علمی، عدالت ایشان را هم زیرسوال برده است؛ یعنی این کاهش محبوبیت فقط درمیان مردم عادی و روشنفکران و فرهیختگان اتفاق نیفتاد، بلکه درمیان قشرمذهبی، رزمندگان دفاع مقدس، جانبازان و خانواده شهدا و بسیاری از سرداران جنگ نیز سرایت کرد، به گونه ای که دریکی از برنامههای صداوسیما، یکی از روحانیون طرفدارحاکمیت، اقرارنمود که در راهپیمائی ۲۵ خرداد، خانم های چادری و جوانان مذهبی حضور چشمگیری داشتند و من با دیدن این وضعیت دوست داشتم بمیرم واین شرایط را نبینم.
تمامی این اتفاقات باعث شد که روند برنامههای گذشته صداوسیما و جریانها و رسانههای همسو، به سمتی سخیف و تعجیلی و بدون تفکرسلیم پیش برود، به گونهای که مثلا درمراسم تحلیف سال ۸۸ ازحضور سرمربی تیم ملی و برخی هنرپیشگان سینما استفاده شود و یا درتابستان همان سال درحین پخش یک سریال پرطرفدار تلویزیونی، دراقدامی نسنجیده، ازهنرپیشگان سینما و تلویزیون، برای دیدار با رهبری دعوت به عمل آید، و برخی ازآنان درحضور رهبری سخن بگویند، سفرهمان سالهای رهبری به قم جهت گرفتن تایید مجدد از مراجع تقلید وعلماء، که البته با غیبت برخی از ایشان از قم و یا عدم ملاقات بعضی دیگر با وی روبرو شد، تخریب شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی وجلوگیری از ریاست مجدد وی در مجلس خبرگان و نیز رد صلاحیت وی برای حضور درانتخابات ریاست جمهوری، برای جلوگیری از تبدیل شدن ایشان به رقیبی غیرقابل کنترل و محبوب برای رهبری، و اقداماتی ازاین دست همگی در راستای ترمیم این سقوط آزاد محبوبیت و مشروعیت از دست رفته انجام شد.
وهم اکنون نیزعلنی شدن عمل جراحی اخیر، اقدامی درهمین راستاست که با پوشش گسترده و پرآب و تاب صداوسیما و حضوراقشارمختلف جهت عیادت، همان سریالهای ادامه دار تلویزیونی را به نمایش می گذارد، تلاشی که کمترین اثرممکن را باخود به همراه داشته وگاه با طنز وتمسخر درمیان مردم مواجه شده است، اما بایستی به گردانندگان وطراحان این سناریوهای کماثر توصیه نمود که جبران مشروعیت و محبوبیت از دست رفته، با این روشها ممکن نخواهد شد، چرا که برای جبران آن، باید طرحی نو درانداخت، طرحی که منجربه تامین خواستها و مطالبات به حق مردمی و رهبران جنبش سبز شود، و این تنها راه برون رفت اقتدارگرایان ازاین مخمصه ای است که خود آغازگرآن بوده اند، وتمامی راههای دیگرجز تباهی و فرجامی شوم، برای اقتدارگرایان سرانجامی دیگر نخواهد داشت.
http://sahamnews.org/1393/06/266486/
https://www.balatarin.com/permlink/2014/9/16/3678350