22 خرداد ؛ فرصتی که برای
حاکمیت از دست رفت / سید احمد شمس
به یقین بیست و دوم خرداد ؛ سال 1388 ، فرصتی
استثنائی بود ؛ که حاکمیت می توانست ؛ از آن برای یکپارچه سازی اکثریت قریب به
اتفاق نیروهای درون نظام بهره گیری نماید ؛ چرا که چهره هائی که برای نامزدی
انتخابات ریاست جمهوری ؛ وارد صحنه گردیده بودند ؛ از معتدل ترین ؛ و دلسوزترین
چهره های نظام و از همراهان نزدیک امام از ابتدای انقلاب به شمار می رفتند .
مهندس
موسوی ؛ نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس ؛ که مورد حمایت همیشگی حضرت امام و نیروهای
پیشروی انقلاب بود ؛ و امتحان خود را در دلدادگی به امام و نظام ، بارها پس داده
بود ؛ و بر حسب تشخیص شخصی خود ؛ دو دهه از صحنه اجرائی کشور فاصله گرفته بود ؛ و
آقای مهدی کروبی ؛ که او نیز همواره در سه دهه اخیر جزء سکانداران اصلی نظام به
شمار می رفت ؛ و در موارد بیشماری ؛ با از خود گذشتگی و گذاشتن آبروی خود در طبق
اخلاص ؛ در تلطیف فضای سیاسی کشور ؛ و جلوگیری از تنش هائی که ممکن بود ؛ در صورت
بروز ؛ به ملتهب شدن فضای سیاسی کشور ؛ در
مقاطع مختلف بیانجامد ؛ نقش اساسی و تاثیر گذاری داشت ؛ این دو چهره آمده بودند تا
انقلاب را از خطر حتمی نجات بخشند .
چرا که
دولت دروغ و تزویر ؛ چهار سال ؛ بسان آفتی گزنده ؛ به جان این انقلاب افتاده بود ؛
و هم چون غده ای سرطانی ؛ در حال فاسد نمودن تمامی اجزای پیکره این نظام بود ؛
خطری که توسط دلسوزان واقعی انقلاب و نظام ؛ از همان روزهای آغازین سال 84 احساس
گردید ؛ اما متاسفانه عده ای که منافع خویش را ؛ در استقرار آن دولت دیده بودند ؛
در انتخابات چهار سال گذشته نیز ؛ با
انواع روش های غیر اخلاقی و تخریب های سازماندهی شده نسبت به کاندیداهای رقیب ؛ سر
انجام با انواع ترفندهای ناجوانمردانه ؛ موفق به کسب کرسی ریاست جمهوری گردیده
بودند.
این عده
که سازماندهی تشکیلات خود را پس از دوم خرداد سال 76 آغاز نموده بودند ؛ پس از
شکست غیر منتظره از اصلاح طلبان در سال 76 ؛ وقتی که دریافتند بسیاری از ناظران
شورای نگهبان ؛ اعضای بسیج ؛ و بسیاری از افراد شاغل در سازمان های منتسب به بیت
رهبری و جریان اصولگرا ؛ رای خود را به کاندیدای رقیب یعنی آقای خاتمی داده اند ؛
پس از گذشت چند ماه ؛ و هوشیار شدن از اغمائی که تا مدت ها آنان را فرگرفته بود ؛ اقدام به سازماندهی
پادگانی و تصفیه عناصر غیر خودی نمودند ؛ و در یک کارتشکیلاتی و سازماندهی شده دقیق و خزنده ؛ ظرف مدت شش سال ؛
در انتخابات شوراهای دوم ؛ از غفلت اصلاح طلبان و مشغول شدن آنان به رقابت های
درون گروهی ؛ سوء استفاده نموده ؛ و با سازماندهی بخشی از نیروهای خود ؛ توانستند
؛ به پیروزی شکننده ای دست یابند ؛ و در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز ؛ با
توجه به تعدد کاندیداها ؛ و عدم اجماع آنان ؛ و تقسیم شدن آراء بین نامزدهای مختلف ؛ با
سازماندهی نیروهای خود در سراسر کشور ؛ و با رائی شکننده در مرحله اول ؛ توانستند
فرد مورد نظر خود را به عنوان یکی از دو کاندیدای پیروز ؛ مطرح سازند .
و مرحله
ی دوم که خود داستان تاسف باری است ؛ و نیاز به تحلیل جداگانه ای دارد ؛ اما در
نهایت ؛ به دلائل مختلف ؛ فرد مورد نظر جریان حاکمیت و حزب پادگانی ؛ توانست پیروز
کارزار نفس گیر انتخابات ریاست جمهوری سال 84 شود .
در این چهارسال ؛ جریان جدیدی که که با کمک
جریان حاکمیت ؛ بر سکان ریاست جمهوری تکیه زده ؛ و تازه از گرد راه رسیده بود ؛ و
بعضا بدون هیچ گونه تجربه مدیریتی ؛ توانسته بود ؛ به مهمترین مراکز سیاسی اقتصادی
و مدیریتی کشور دست یابد ؛ با همکاری حزب پادگانی و تحت نفوذ بیت رهبری ؛ با
شراکتی دوستانه ؛ بیشترین ضربه ها را به پیکره نظام وارد نمودند و ضمن در نظر
گرفتن منافع گروهی و شخصی ؛ و بدون نظر گرفتن منافع و مصالح عمومی ؛ به دست آنان ؛
اقتصاد و تولید کشور به نابودی کشیده شد ؛ احزاب و سازمان های غیردولتی و مطبوعات
محدود گردیدند ؛ فضای دورغ و چاپلوسی و ظاهر سازی تمامی دستگاه های کشور را فرا
گرفت .
از طرفی دیگر بسیاری از نخبگان و فرهیختگان راه
هجرت به دیار دیگر را در پیش گرفتند ؛ و بسیاری از مدیران و لایه های میانی و
پائینی اجرائی کشور ؛ از کارهای دولتی و غیر دولتی کشور حذف ؛ و حتی دچار مشکلات
معیشتی واقتصادی گردیدند ؛ و همه این امور با نام عدالت و بهره گیری از مقدسات
انجام می شد.
پس از به وجود آمدن این اوضاع اسف بار و خطیر ؛
تمامی جریانات کشور احساس خطر جدی نمودند ؛ به گونه ای که شاید در کمتربرهه ای از
تاریخ ؛ از منتها الیه جریان اصلاح طلب تا منتها الیه جریان اصولگرا ؛ از مدافعین
سرسخت نظام تا مخالفین آن ؛ همه و همه ؛ در بی کفایتی دولت و خطری که کشور با آن
روبرو بود ؛ هم نظر و هم ندا گردیدند .
سیاست خارجی کشور که در هشت سال دولت آقای خاتمی
توانسته بود با تنش زدائی ؛ با کشورهای منطقه وجهان ؛ در دنیا اعتبار و آبروئی
برای نظام اسلامی کسب نماید ؛ راه جنجال آفرینی را به جای عقلانیت و منطق در پیش
گرفته بود ؛ چرا که وقتی این دولت فاقد عقلانیت و منطق بود ؛ بایستی خلا وجودی خود
؛ برای مطرح شدن در سطح بین المللی ؛ و تیتر اول اخبار جهان را به گونه ای دیگر
جبران می نمود ؛ اگر خاتمی با گفتگوی تمدن ها و گفتمان منطق گرای خود ؛ همواره به
عنوان خبر سازترین چهره در سطح بین المللی مطرح بود ؛ شخص بعدی در فقدان این
امتیاز ؛ بایستی با جنجال آفرینی ؛ هنر نداشته ی خود را با جنجال آفرینی جبران ؛ و
خود را به عنوان سرتیتر خبرهای دنیا ؛ این گونه تحمیل می نمود ؛ و دیدیم که ایران
منطق گرا ؛ طی مدتی کوتاه ؛ چگونه به ایران تهدید کننده ؛ در انظار جهانیان و
کشورهای منطقه تبدیل گردید.
در چنین شرائطی ؛ مهندس میرحسین موسوی ؛ که
همواره از مطرح شدن به عنوان رئیس جمهور ؛ و حضور در راس امور اجرائی کشور ؛ پرهیز
داشت ؛ و در سال 76 و سال 84 ؛ علیرغم اجماع عمومی فرهیختگان و نخبگان ؛ از حضور
در صحنه انتخابات ریاست جمهوری خود داری ورزیده بود ؛ سال 88 با احساس خطر از
وضعیت بحرانی که نظام به آن دچار شده بود ؛ با تکیه بر همان عهد سابق ؛ و با تاکید
بر آرمان های امام و بازگشت به ارزش های اولیه و اصیل انقلاب ؛ با هدف همدلی و تجمیع
میان تمامی نیروهای انقلاب ؛ به صحنه آمد ؛ و اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلاح
طلب و حتی بخش قابل توجهی از نیروهای اصولگرا ؛ از وی حمایت نمودند.
انتظار می رفت با پیروزی مهندس موسوی ؛ که عافیت
طلبی و خوش نامی خود را در گرو این انتخابات ؛ به جهت حفظ نظام ؛ معامله نموده بود
؛ بتوان دوباره فضائی مناسب برای تثبیت پایه های نظام ؛ و باز گشت به راه اصیل
امام و ارزش های اولیه انقلاب ؛ در پیش گرفت ؛ و امید به آینده را در دل مردم
ایران ؛ که در این چهار سال از اذهان
اکثریت آنان رخت بربسته بود ؛ دوباره زنده نمود .
شادابی ایام انتخابات ؛ و حضور یکپارچه اقشار
مختلف ؛ در ایام تبلیغات ریاست جمهوری سال 88 و موج فراگیری که در تمامی استانها و
شهرهای کشور ؛ در حمایت از نخست وزیر امام ؛ مشهود بود ؛ حاکی از زنده شدن این
نورامید بود .
از مذهبی ترین و متدین ترین افراد ؛ از خانواده
های شهدا ؛ رزمندگان دفاع مقدس ؛ هنرمندان ؛ نخبگان ؛ فرهیختگان ؛ تا خوش نام
ترین و خدمتگزارترین چهره های نظام ؛ و اقشار مختلف مردم ؛ همه و همه ؛ به صورت
خودجوش ؛ از این فرصت استقبال نموده و با شور و شوق فراوان ؛ آمدند تا حماسه ای
دیگر بیافرینند ؛ و ضمن تثبیت پایه های نظام ؛ دوباره دولت منتخب و بر آمده از
درون خود را ؛ در شکوفائی دوباره کشور یاری نمایند ؛
اما از آن جا که حاکمیت هرگز به دنبال شکوفائی
کشور و حفظ ارزش های واقعی نبود ؛ و به چیزی جز منافع خویش نمی اندیشید ؛ با
همکاری حزب پادگانی و نهادهای ذیربط اجرائی و نظارتی ؛ به گونه ای حساب شده ؛ بزرگترین
تقلب تاریخ انتخابات های دنیا را رقم زد ؛ تا طلائی ترین فرصت را از خود بگیرد ؛ و
نیز دستاوردهای سی ساله نظام ؛ اعم از مادی و معنوی ؛ و شخصیت های ممتاز آن در این
سه دهه را ؛ به پای فردی معلوم الحال ذبح نماید ؛ معامله زیان باری که تاوان آن را
در کمتر از دو سال ؛ با رویاروئی وی با رهبری ؛ و تا به امروز ؛ به عنوان خاری در
گلو ؛ هم چنان پس می دهد .
آیا هزینه ای که حاکمیت بابت به قدرت رسانیدن
احمدی نژاد ؛ و حذف موسوی و کروبی ؛ با از دست رفتن سرمایه های مادی ومعنوی سه دهه
انقلاب ؛ و حراج رفتن آبروی نظام در داخل و خارج کشور ؛ پرداخت ؛ هزینه عاقلانه ای
بود ؟ آیا اگر کمی تدبیر به خرج داده می شد و به جای جاه طلبی و منفعت طلبی ؛
منافع نظام و ملت در نظر گرفته می شد ؛ به سرنوشت این چنینی در داخل و خارج کشور ؛
مواجه می شد ؟ سرنوشتی که هنوز ادامه دارد ؛ و بایستی منتظر عواقب هولناک آن در آینده
نیز باشد.
https://balatarin.com/permlink/2012/8/11/3115582
https://balatarin.com/permlink/2012/8/11/3115582
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر