۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه


به بهانه حمله ماموران به بند 350 اوین
جسم را می توان زندانی نمود ؛ اما فکر را هرگز / سید احمد شمس
یکی از راهکارهای مقابله با اعتراضات و نارضایتی های مردمی ؛ توسط رژیم های دیکتاتور و مستبد ؛ زندانی نمودن و به بند کشیدن کسانی است که به نوعی انزجار و مخالفت خود را ؛ از رفتارحاکمان ظالم نشان داده اند ؛ شیوه ای که قرن ها ادامه داشته ؛ و هم اکنون نیز در سراسر دنیا ادامه دارد ؛ و ماخود نیز ؛ چه در تاریخ دینی و مذهبی خود ؛ و چه در تاریخ ملی خویش ؛ نمونه های بسیاری از این دست داشته ؛ و قهرمانان و اسطوره های فراوان این چنینی سراغ داریم.
حاکمیت در ایران نیز بیش از یک دهه است که راهکار مقابله با اندیشه ورزی نخبگان و پرسش فرهیختگان و قلم نویسندگان و گفتار سخنوران را ؛ در به بند کشیدن جسم آنان یافته است ؛ حربه ای که نه تنها کوچکترین منفعتی برای حاکمیت نداشته ؛ بلکه به عمیق تر شدن دامنه اعتراضات و پرسش ها نیز منجر شده است.
یکی از فلسفه های تربیتی زندان ؛ تادیب متهم و مجرم ؛ و تلاش در جهت ندامت او از گناهی است که مرتکب شده است ؛ تا فرد خاطی پس از اتمام و گذراندن دوران محکومیت ؛ با عبرت گرفتن از دوران حبس ؛ روش جدیدی را در زندگی انتخاب نموده ؛ و هرگز اعمال گذشته خود را تکرار ننماید ؛ اما به یقین رفتار حاکمیت در ایران در زندانی نمودن چهره های تاثیرگذار ؛ نه به جهت تادیب معترضان ؛ بلکه صرفا عقده گشائی و سرکوب آنان ؛ هم چنین دور نگه داشتن آنان از فضای جامعه ؛ به جهت جلوگیری از روشنگری و تاثیرگذاری آنان بوده است.
از طرفی به یقین تاثیرگذارترین افراد طی سال های اخیر چه در داخل و چه خارج کشور ؛ از کسانی بوده اند ؛ که تجربه زندان و شکنجه ؛ و حتی در مواردی اعترافات نمایشی را داشته اند ؛ اما پس از رهائی از زندان ؛ جزء برجسته ترین و منشا اثرترین افراد ؛ در جنبش اعتراضی و حق طلبانه مردم بوده اند ؛ و زندان ؛ خود سکوی پرتابی برای رسیدن آنان به اوج خلاقیت ها و بهره گیری از حداکثر توانمندی های آنان بوده است .
در نهایت ؛  حاکمیت از به بند کشیدن این افراد تاثیرگذار؛  جز بدنامی برای خود ؛ نتیجه دیگری را کسب ننموده است ؛ وفقط در مقطع خاصی ؛ حد اکثر توانسته است میان آنان و مردم فاصله ایجاد نموده ؛ و از تاثیرگذاری آنان ؛ صرفا در مقطع کوتاهی جلوگیری نماید ؛ اما به یقین ؛ سرانجام این رفتار حاکمیت ؛ سربلندی و خوش نامی برای آنان بوده است ؛ چیزی که معمولا بایستی عکس آن در نتیجه این روش ؛ در اذهان مردم نقش بندد ؛ چرا که اصولا زندانی شدن در فرهنگ عمومی جوامع امری پسندیده نیست ؛ اما امروزه در ایران ؛ تبدیل به افتخاری شده ؛ که اگر شخصی گرفتار آن شود ؛ هم چون قهرمانی ستودنی و چهره ای محبوب خواهد گردید.
در اینجا فقط به ذکر یک نمونه از نتیجه زندانی نمودن برخی چهره های تاثیرگذار کنونی ؛ در سرنوشت جنبش اعتراضی مردم در ایران اشاره می نمایم : آقای دکتر محسن کدیور ؛ روحانی روشنفکری که پس از انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها ؛ و بعد از پیروزی انقلاب ؛ راه تحصیل در حوزه علمیه را در پیش گرفت ؛ و پس از طی مراحل پیشرفت و ترقی ؛ در کوتاه ترین زمان ممکن ؛ خود به استادی مسلم در حوزه علمیه تبدیل شد ؛ کمتر کسی به مانند وی تمامی پایه های تحصیلی حوزه را از ابتدای ادبیات عرب تا انتهای سطوح عالی ؛ با موفقیت تدریس کرده است ؛ او که در اوائل دهه هفتاد ؛ همزمان با تدریس در حوزه ؛ دانشگاه ها را نیز مکانی برای انتقال علم و اندیشه خود انتخاب کرده بود ؛ پس از شروع اصلاحات ؛ با نوشتن چند مقاله که صرفا بیان دیدگاه ها و آرای علمی او بود ؛ با قوه قهریه حاکمیت مواجه ؛ و یک سال ونیم از عمر خویش را در زندان سپری کرد ؛ شنیده ها از قاضی پرونده وی ؛ حاکی از آن است که به وی توصیه و سفارش شده بود که روی ایشان را کم کنیم.
اما نتیجه چه شد ؟ محسن کدیور که تا آن هنگام ؛ استادی کمتر شناخته شده در حوزه و دانشگاه ؛ و چهره ای نه آن چنان مشهور در عرصه سیاسی کشور بود ؛ با انعکاس دیدگاه های وی در جریان رسیدگی به پرونده اتهامی اش ؛ ضمن فراگیر شدن دیدگاه های وی از یک نشریه محدود ؛ به سطح ملی و جهانی ؛ تبدیل به چهره ای شناخته شده و تاثیر گذار شد ؛ آن چنان که امروز به یقین ؛ می توان وی را ؛ جزء ده روشنفکر برتر دینی تاثیرگذار درسطح کشور دانست ؛ که این نتیجه جز پس از زندان شدن جسم وی به دست نیامد .
طبعا حضور در زندان به جرم ناکرده و تهمت ناروا ؛ وجز بازگوئی حق و حقیقت ؛ که سبب اتلاف عمر آدمی  می گردد ؛ نفرتی سنگین در دل هر فرد ؛ نسبت به مسبب آن ؛ ایجاد می کند ؛ محسن کدیور ؛ پس از آزادی از زندان ؛ تبدیل به قهرمانی شده بود که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت ؛ و شروع به نگارش عقائد و گفتن دیدگاه های خود ؛ در محافل ؛ نشریات ؛ سایت ها و هر مکانی شد که امکان بازگوئی آن را داشته باشد ؛ زندان او را به یک چهره شناخته شده و فردی بی پروا در بیان اندیشه های خود تبدیل کرد ؛ که اگر گفتار و نوشتار وی را پس از آزادی از زندان ؛ با آن چه که به واسطه آن زندانی گردید ؛ مقایسه نمائیم ؛ در خواهیم یافت ؛ آن چه که سبب دستگیری و زندانی شدن محسن کدیور شد ؛ در مقابل مطالب و گفته ها و نوشته های وی پس از آزادی از زندان ؛ بسیار ملایم و ناچیز بوده است.
وقس علی هذا ؛ می توان به نمونه های متعدد دیگر اشاره نمود که زندان از آنان ؛ قهرمانانی ساخته است که نه تنها موجب ندامت آنان از فعالیت های گذشته نشده است ؛ بلکه آنان را مصمم تر از قبل ؛ بر اعتقاداتشان راسخ تر و محکم تر نموده ؛ و به برکت حضور در زندان تبدیل به چهره هائی تاثیرگذار در عرصه های مختلف گردیده اند ؛ تا حبس وسیله ای برای شناخته ترشدن آنان ؛ و پی بردن مردم به قابلیت ها و توانمندی هایشان گردد.
شاید حجم بالای دستگیری و زندانی نمودن چهره های تاثیر گذار در جنبش سبز ؛ در این چند ساله ؛ در تاریخ سیاسی ایران بی نظیر و یا حداقل کم نظیر باشد ؛ در برهه ای از زمان ؛ در ابتدای تولد جنبش سبز ؛ این عدد به چند هزار نفر در سراسر کشور می رسید ؛ و امروز نیز تاثیرگذارترین افراد در جنبش سبز که بعضا حکم دستگیری آنان قبل از بیست و دوم خرداد توسط حاکمیت صادر شده بود ؛ هم چنان در زندان به سر می برند.
از خصوصیات منحصر به فرد جنبش سبز ؛ اعتراضاتی است که در درون زندان ها طی این سال ها توسط زندانیان صورت می پذیرد ؛ که این مسئله در نوع خود ؛ در تاریخ سیاسی کشورمان ؛ چه قبل و چه بعد از انقلاب بی نظیر است ؛ و علیرغم شدت عمل حاکمیت در سال های اخیر ؛ و رفتار خشن و تند با زندانیان ؛ چه درمراحل بازجوئی و چه پس از آن ؛ که معمولا با شکنجه های روحی و جسمی ؛ و بعضا رفتارهای شرم آوری چون تجاوز همراه بوده است ؛ و در کنار آن ؛ حضور برخی افراد طی ماه های متمادی در بندهای انفرادی ؛ که عمدتا این رفتارها به جهت شکستن روحیه زندانیان صورت می گیرد ؛ اعتراض هائی چون اعتصاب غذا ؛ نوشتن نامه های اعتراضی از درون زندان برغم وجود محدودیت های فراوان ؛ برگزاری مراسم به مناسبت شهادت زندانیان هم بند و نیز گرامیداشت سالگرد برخی از مناسبت ها هم چون تولد جنبش سبز ؛ و...... خود از نمونه های نادری است که تا کنون کمتر در گذشته اتفاق افتاده است.
همه این ها حکایت از حقانیت جنبش سبز توسط مردم عزیزمان و راست قامتی سروهای دلیری دارد که به ناحق توسط حاکمیت ظلم و جور به بند کشیده شده اند ؛ و از ابتدائی ترین حقوق اولیه نیز بعضا محروم گشته اند.
ثابت قدمی این عزیزان دربند ؛ گویای مسیر حقی است که انتخاب نموده اند و حاکمیت نابکار که چاره را در زندانی نمودن و به بند کشاندن جسم آنان دیده است ؛ هرگز نتوانسته است فکر و اندیشه آنان را تسخیر و یا تعطیل نماید ؛ فکر واندیشه آنان هم چنان آزاد و بی پرواست ؛ چرا که نمونه های فراوانی از نامه هائی که با نثری شیوا و قلمی رسا ؛ دردمندانه اما استوار ؛ از گوشه گوشه زندان های کشور ؛ علیرغم محدودیت های فراوان ایجاد شده ؛ منتشر می شود ؛ حکایت از آن دارد ؛ که این جنبش ؛  عمقی به مراتب فراتر از آن دارد که حاکمیت و حتی هواداران جنبش تصور می کردند.
به یقین رنج و غمی که زندانیان عزیز جنبش سبز ؛ در دروه حبس ؛ همراه با شکنجه و تحقیر و توهین تحمل نموده اند ؛ و نیز درد های جانکاهی که بر سر خانواده های آنان آمده است ؛ آه دامنگیری است که دیر یا زود گریبانگیر حاکمیت خواهد شد ؛.
سر دمداران اقتدارگرا ؛ به خیال حکومت چند روزه خود ؛ و رسیدن به جاه طلبی و امیال زود گذر ؛ از کشتار بیرحمانه و زندانی نمودن و سرکوب و هر روشی که به خاموش شدن ندای حق طلبی مردم منجر شود ؛ کوتاهی ننموده اند ؛ اما هرگز نتوانسته اند فکر آنان را تغییر دهند و یا آن را به بند بکشند ؛ و آنان را از مسیری که انتخاب نموده اند بازگردانند ؛ چرا که جسم را می توان زندانی نمود؛ اما فکر را هرگز.
به یقین زندانیان امروز ؛ در آینده تاریخ کشورمان ؛ بسان قهرمانانی پیروز که هرگز در مقابل ظلم و ستم سرتعظیم فرو نیاورده و زانو نزدند ؛ سرافرازانه در قلب های مردم قدر شناس میهن عزیزمان جا خواهند داشت ؛ آری ؛ این روزهای سخت سپری خواهد شد ؛ و سیاهی آن بر چهره ننگین حاکمیت ؛ باقی مانده ؛ اما فرجام آن ؛ تبدیل سرنوشت مردم به روشنائی و نور امیدی خواهد شد که از پس ابرهای تیره ظلمت سر خواهد زد.

https://balatarin.com/permlink/2012/8/11/3115591

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر