۱۳۹۱ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

  جنبش سبز زنده است ؛ بلکه جاودانه شد / سید احمد شمس

جمله مشهوری از آقای ابوالقاسم خزعلی ؛ عضو وقت شورای نگهبان وعضو فعلی مجلس خبرگان ؛ نقل است که پس از پیروزی آقای خاتمی ؛ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ ؛ وی از این که چرا آقای خاتمی را رد صلاحیت ننموده اند ؛ اظهار پشیمانی نموده بود ؛ و در ادامه گفته بود : بر فرض ؛ مملکت حداکثر سه یا چهار ماه ؛ دچار آشوب می شد ؛ اما در عوض چهار سال راحت می بودیم ؛ اما امروز مجبوریم چهار سال این آقا را تحمل کنیم.
شاید انتخاب آقای خاتمی در سال ۷۶ ؛ اولین انتخاب مردم ؛ بدون رضایت و خواست حاکمیت بود ؛ به همین لحاظ ؛ بسیاری از معادلات دست اندکاران امور ؛ از این انتخاب دچار خدشه گردید ؛ آقای خاتمی بسان مهمان ناخوانده ای بود که در میان جمعی که خود را صاحب اختیار تمام و کمال نظام می پنداشتند ؛ وارد گردید ؛ و با پشتوانه ای بیست میلیونی ؛ خود را بر آنان تحمیل نموده بود.
سخنان آقای خاتمی و ادبیات و روش و منش وی ؛ شیوه نامانوسی بود که گوش و خاطر آنان را می آزرد ؛ و استقبال و شور و شعف مردم از این رویداد تاریخی ؛ آنان را خشمگین می نمود .
ادبیات پاسخگوئی دولت و مسئولین ؛ و حق انتقاد از همه ؛ که تا آن زمان ؛ آن چنان در سطح جامعه رائج نبود ؛ در میان روشنفکران و نسل جوان ریشه داونده و رفته رفته تمامی اقشار جامعه را فراگرفته بود ؛ و چراهای بسیاری در امور مختلف ؛ یکی پس از دیگری ؛ در اذهان خلاق و پرسشگرانه همگان تراوش می نمود .
 گسترش مطبوعات ؛ سخنرانی ها ی روشنگرانه و باز شدن فضای بسته ای که سال های سال حاکم بر سیستم اجرائی کشور شده بود ؛ فضای تنفس ولو در حد اندک را ؛ در جامعه پدید آورده بود ؛ و آن هنگام که دامنه ی سوالات ؛ برخی از مراکز و جایگاه ها را نشانه گرفت ؛ به بهانه ی مقابله با توهین به مقدسات و ارتباط با بیگانگان ؛ و انواع و اقسام اتهامات ؛ با بسته شدن فله ای مطبوعات ؛ مقابله با این موج توفنده آغاز ؛ و بسیاری از چهره های برجسته اصلاح طلب را به پای میز محاکمه کشانید و هر نه روز بحران را بر این دولت برخاسته از اراده ملت تحمیل نمود.
پیروزی اصلاح طلبان در مجلس ششم ؛ پتک محکم دیگری بر پیکره اقتدارگرایان بود ؛ ایجاد اخلال در روند اعلام نتائج انتخابات، تلاش در جهت ابطال نتائج آرای تهران و برخی از شهرستان ها ی دیگر ؛ حتی زمزمه تاخیر در تشکیل مجلس ششم ؛ سنگ اندازی هائی بود که از همان ابتدا آغاز ؛ و سپس با تهدید نمایندگان مجلس ششم و رد لوایح و طرح های مصوب توسط شورای نگهبان و …. ادامه یافت .
منکر عملکرد ناهماهنگ و بعضا خطاهائی که در درون جبهه اصلاحات صورت گرفت ؛ نیستیم ؛ حتی تندروی های برخی دوستان اصلاح طلب در ایجاد فضای نا مناسب و حربه دادن به دست اقتدارگرایان ؛ امری غیر قابل انکاراست ؛ اما ایجاد هر نه روز یک بحران در ایام اصلاحات ؛ حکایت از ناخرسندی و عدم رضایت اقتدارگرایان از این روند ؛ در فضای جامعه دارد.
لذا چاره ای جز روی کار آوردن مجلس و دولت فرمایشی نبود ؛ تا هر آن چه که از مراکز تصمیم گیرنده دیکته می شود ؛ دقیقا به صورت هماهنگ اجراشود ؛البته ظاهر ماجرا همان انتخابات و رای و اراده مردم بود ؛ و شعار میزان رای ملت است هم چنان به عنوان یک تابلوی بدلی بر سر درب این بازار پر فریب نقش بسته بود ؛ اما با دست چین شدن افرادی که از کمترین سوابق لازم سیاسی و اجرائی برخوردار بودند و با دوپینگ اقتدارگرایان وارد صحنه گردیده بودند ؛تا در عوض مدیون شدن از حضور این چنینی خود در ساختار قدرت ؛ کاملا مطیع و فرمانبردار مراکز قدرت گردند ؛ امری است که از انتخابات شورای دوم آغاز ؛ و سپس در مجلس هفتم با رد صلاحیت گسترده و حذف چهره های شاخص اصلاح طلب ادامه یافت ؛ و نهایتا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ ؛ علیرغم وجود چهره های شاخص و با تجربه اصولگرا ؛ با انگشت گذاشتن روی فردی چون احمدی نژاد یکی پس از دیگری شکل گرفت و تکمیل گردید ؛ تا همگان بدانند بصیرت واقعی مدنظر اقتدار گرایان ؛ چیزی جز تعطیل شدن عقل ؛ و گوش به فرمان بودن کامل و بدون اراده ؛ نیست.
آن چه که از سال ۸۴ ؛ به بعد نیز بر سر این کشور ؛ در ابعاد مختلف سیاسی ؛ اقتصادی ؛ فرهنگی ؛ و بین المملی وارد آمد ؛ و خسارات فراوانی که سال های سال بایستی صرف جبران آن گردد ؛ و به نظر نگارنده بعضا بسیار عمیق تر و سنگین تر از خسارات هشت سال جنگ و دوره پهلوی است ؛ خود حکایتی است که به یقین باید چه در زمان حال و چه در سال های بعد ؛ و چه در آینده ؛ به عنوان خساراتی جدی و بعضا جبران ناپذیر که بر پیکره میهن عزیزمان آمده است ؛ به رشته تحریر در آمده و مورد تجزیه و تحلیل جدی قرار گیرد.
آن هنگام که در سال ۸۸ ؛ مردی از تبار آفتاب ؛ که بیست سال تمام ؛ پشت ابر تیره اقتدارگرائی ؛ خاضعانه و فروتنانه ؛ پنهان گشته بود ؛ و زمانی که خطر از دست رفتن تمامی دستاوردهای نظام و راه امام و خون شهیدان را با تمام وجود لمس نمود ؛ و خود را برای حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری آماده می ساخت ؛ مراکز قدرت که تجربه دوم خرداد ۷۶ را ؛ در ذهن خود داشتند ؛ و هرگز تمایل نداشتند خاطرات تلخ آن روزهای گذشته ؛ که مراکز قدرت و سوء استفاده آنان را نشانه گرفته بود ؛ دوباره تکرار شود ؛ از ماه ها قبل به طراحی و مهندسی دقیق انتخابات در ابعاد مختلف پرداختند ؛
پیش از اعلام حضور مهندس موسوی ؛ آنان می پنداشتند شاید بتوان اشخاصی چون آقای خاتمی ؛ آقای عبدالله نوری ؛ آقای موسوی خوئینی ها و….. را با اتهامات واهی رد صلاحیت نمایند ؛ اما حضور مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی ؛ هرگونه امکان استفاده از این سلاح ناکار آمد را از آنان گرفته بود ؛ و در یافتند خارج ساختن این دو با این روش ؛ هرگز امکان پذیر نخواهد بود ؛ پس بهترین راهکار مهندسی تمام عیار دورن و بیرون فضای انتخابات بود ؛ و همان استدلالی که در ابتدای نوشتار ؛ بدان اشاره نمودم ؛ از ابتدا ؛ مد نظر اقتدارگرایان قرار داشت ؛ که اگر رقیب احمدی نژاد فردی بود که امکان رد صلاحیت او وجود داشت ؛ با استفاده از این روش ؛ از ورود او جلوگیری به عمل آید ؛ و در صورت ورود افرادی که امکان استفاده از این سلاح ناجوانمردانه برای مقابله با ورود آنان وجود نداشت ؛ سلاح بسیار ناجوانمردانه دیگری ؛ که همان هدایت جریان انتخابات ؛ به شکل دلخواه ؛ با استفاده از ابزارهای مختلف بود ؛ به کار می افتاد ؛ و مد نظر چنین بود که که در هر دو صورت بر فرض ایجاد نارضایتی مردمی ؛ و احیانا شورش ؛ حداکثر سه تا چهار ماه ؛ با این اعتراضات ؛ در درجه اول با قوه قهریه مقابله گردیده ؛ تا با گذشت زمان ؛ خود به خود ؛ اوضاع آرام ؛ و به حالت عادی در آید.
سناریوی اقتدارگرایان ؛ به شکل دقیق ؛ یکی پس از دیگری ؛ با ظاهری خوش رنگ و لعاب ؛ با دادن آزادی های ظاهری به هوادران کاندیداهای رقیب ؛ انجام مناظره های تلویزیونی ؛ و سایر روش هائی که هرگونه شائبه امکان انتخابات غیر سالم را از ذهن دور نماید ؛ مرحله به مرحله شکل می گرفت ؛ اما در نهان ؛ پروسه تقلب ؛ مهندسی دقیق آراء ؛ ورود سیستم امنیتی و انتظامی و سپس لباس شخصی ها به ماجرا ؛ و صدور احکام دستگیری چهره های شاخص حامی این دو کاندیدا قبل از بیست و دوم خرداد ؛ و دیگر روش هائی که در سناریوی کثیف اقتدارگرایان طراحی شده بود ؛ یکی پس از دیگری به مرحله اجرا در آمد.
فرمانده نیروی انتظامی در یکی از مصاحبه ها چند ماه پس از انتخابات اعتراف نمود که : ما می دانستیم که پس از انتخابات اتفاقاتی خواهد افتاد ( و چگونه این پیش بینی توسط آنان صورت گرفته بود ؛ خود جای تامل بوده و حکایت از این پروسه طراحی شده دارد ) و پیش از انتخابات با توجه به فضای جامعه ؛ حدس می زدیم که اعتراضاتی به وجود خواهد آمد ؛ اما تصور می کردیم حداکثر این فضا تا اوائل تیر ماه وجود خواهد داشت.
قطع پیامک ها ؛ برخورد و ایجاد محدودیت برای نمایندگان آقایان موسوی و کروبی در سر صندوق های رای ؛ اعلام نتائج در سایت روزنامه حکومتی کیهان ؛ پیش از اتمام رای گیری و دقیقا در همان ساعاتی که رای گیری در جریان بود ؛ اتمام زمان رای گیری به طور بی سابقه در ساعات اولیه ی شب ؛ و اتمام برگه های رای در برخی حوزه ها ؛ و …… ؛ همگی حکایت از شروع این کودتای خزنده داشت .
وقتی که من با چشم خویش ؛ در ساعت سه نیمه شب ؛ پس از اتمام رای گیری ؛ حضور اعتراض آمیز صدها حامی مهندس موسوی را در جلوی ستاد مرکزی انتخاباتی وی شاهد بودم ؛ که از نمایش مسخره رئیس ستاد انتخابات کشور خشمگین شده بودند ؛ و نتائج مضحکانه ای که توسط وی اعلام می شد را مورد اعتراض قرار دادند ؛ ظرف مدت کمتر از پنج دقیقه ؛ بلافاصله پلیس ضدشورش با تجهیزات و آمادگی کامل ؛ وارد صحنه شد ؛ و در مدت زمان بسیار کوتاهی تمامی افراد و تجمع آنان را با باتوم و گاز اشک آور متفرق نمود ؛ و حتی از ضربه زدن با باتوم به یک خانم باردار ؛ و یک روحانی ؛ که خون از زیر عمامه سفیدش فوران نمود ؛ ابا ننمودند ؛ این اتفاق در ساعت سه نیمه شب ؛ و آمادگی بیش از حد پلیس ضد شورش ؛ در آن زمان غیر متعارف ؛ آیا چیزی جز حکایت از یک سناریوی دقیق طراحی شده ؛ و یک کودتا و تقلب خزنده انتخاباتی د اشت؟
کودتائی که تصور می شد ؛ مقابله با آن ؛ در عرض یک یا دو ماه و حد اکثر چند ماه به اتمام خواهد رسید ؛ و از ورود افراد غیر خودی به سیستم اجرائی کشور ؛ با این روش جلوگیری خواهد گردید ؛ و ظرف مدت کوتاهی آرامش برای همیشه به کشور باز خواهد گشت ؛ و رقیب با شکستی که از نتائج مهندسی شده متحمل شده ؛ برای همیشه خیال بازگشت به قدرت را نخواهد داشت ؛ و از این پس رقابت در درون خودی ها شکل خواهد گرفت .
اما زهی خیال باطل ؛ جنبش سبز یک حرکت بر آمده از درون و بطن توده های مختلف و اقشار گوناگون جامعه بود ؛ که به صورت موجی فراگیر در تمامی شهرها واستان های کشور ؛ گسترده شده بود ؛ و با این روش های سرکوبگرانه هرگز قابل خاموش شدن نبود ؛ این جنبش اگر چه با فراز و نشیب هائی همراه بوده است ؛ اما ابتدای آن ؛ که حضور پنج میلیونی مردم ؛ علیرغم تهدید مراکز امنیتی و انتظامی و دروغ پردازی های صدا وسیما ؛ به صورت خودجوش ؛ آغاز ؛ و علیرغم فقدان وسائل لازم برای اطلاع رسانی با موج توفنده ای میدان انقلاب تا میدان آزادی را به صورت متراکم ؛ ومیدان امام حسین ( ع ) تا میدان انقلاب را به صورت غیر متراکم فراگرفته ؛ و تمامی شهر ؛ وسائل حمل و نقل عمومی و …. را تحت الشعاع خود قرار داده بود ؛ و تا یک هفته با حضور پرشور مردم و پس از آن علیرغم سرکوب های فراوان باز هم ادامه یافت ؛ هم اکنون نیز هم چنان زنده است ؛ و پس از سه سال همان طراوت و شادابی خود را در میان حامیان خود حفظ کرده است .
اگر چه به دلیل روش های سرکوبگرانه ؛ و ممانعت از برگزاری تجمعات و راهپیمائی های مسالمت آمیز ؛ امکان حضور گسترده مردم ؛ هم چون روزهای آغازین تولد جنبش سبز وجود ندارد ؛ اما آثار و پیامدهائی که به برکت این جنبش ؛ در داخل و خارج کشور؛ در فضای مجازی ؛ و درمقاطع و مناسبت های گوناگون ؛ هم چنان مشاهده می شود ؛ حکایت از آن دارد که جنبش سبززنده است بلکه جاودانه شد ؛ و در تاریخ ایران عزیز ؛ به عنوان یکی از حماسه های ماندگار هم چون قیام سربداران ؛ نهضت مشروطه ؛ نهضت ملی شدن نفت ؛ قیام پانزده خرداد ؛ انقلاب بیست و دوم بهمن و حماسه دوم خرداد ؛ نهادینه شده است .
و تمامی نقشه های فریبکارانه اقتدارگرایان ؛ که به تصور به پایان رسیدن آن ظرف چند ماه ؛ طراحی شده بود ؛ همگی نقش بر آب گردید که این وعده الهی است که : ” و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین ” ؛ آن چنان که دیر یا زود ؛ تقدیر الهی و اراده ملت ؛ دامنگیر نابکاران خواهد گردید ؛ و آنان را گرفتار تمامی ظلم ها و دشمنی ها وکشتار و تجاوزی که بر سر ملت مظلوم و عزیزمان در این سه ساله آوردند ؛ خواهد نمود ؛ ان شاء الله.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر